در اين زمينه عوامل مختلفي تاثير دارند كه بعضي از آنها فردي و بعضي خانوادگي هستند و در اينكه فرد بتواند خود را با شرايط جديد سازگار كند نقش زيادي دارند. اما در صورتي كه اين آمادگي به دست نيايد يكي از عواقب آن آمار بالاي طلاقهايي است كه بيشترشان در سالهاي اول زندگي روي ميدهند.
جوان بيمسئوليت، سر به هوا و بازيگوش ديروز كه تا لنگ ظهر را در رختخواب ميماند و بيشتر اوقاتش را يا در فضاهاي مجازي پرسه ميزد يا مشغول خيابانگردي با دوستان بود، با تصميم به شروع ازدواج و شروع زندگي متاهلي وارد دنياي جديدي ميشود كه ويژگيهايي متفاوت با دنياي مجردي دارد. اين روزها زماني كه صحبت از ازدواج جوانان ميشود مسالهاي كه بسيار بر آن تاكيد ميشود مشكلات مالي آنهاست و همين باعث شده است كه بسياري از موارد ديگر كه مانع از ازدواج جوانان ميشوند ناديده گرفته شوند. زماني كه فرد وارد مرحله متاهلي زندگي ميشود لازم است كه بسياري از عادات و رفتارهاي خود را تغيير دهد و اين نكته مهم را بپذيرد كه از اين به بعد او تنها نيست و عواقب تصميمات و رفتارهايش علاوه بر خود او به فرد ديگري هم كه حالا شريك زندگيش است ميرسد. در تحقيقاتي كه مشاوران ازدواج و طلاق مركز مشاوره ازدواج انجام دادهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه عامل بسياري از جداييها روند ادامه رفتارهاي دوران مجردي دختران و پسران در زندگي زناشويي است. آنگونه كه از آمارهاي ثبت احوال برميآيد در 9 ماهه امسال ۱۲۲ هزار و ۳۴۰ واقعه طلاق به ثبت رسيدهاند كه به نسبت مدت مشابه سال گذشته از افزايشي 2/4 درصدي خبر ميدهد. اما اين آمار بالاي طلاق زماني روي جالب خود را نشان ميدهد كه بدانيم 2/13 درصد از طلاقها در يك سال اول زندگي و در مجموع 3/47 درصد طلاقها مربوط به پنج سال اول زندگي مشترك بودهاند. سالهاي اول زندگي همان برهه زماني است كه فرد بايد تمام تلاش خود را كند تا خود را با شرايط جديد زندگي سازگار كند و عادات و رفتار دوران مجردي را به فراموشي بسپارد و زندگي دو نفره را آغاز كند. اما مساله از چيزي هم كه در ظاهر به نظر ميرسد پيچيدهتر و مشكلآفرينتر است، زيرا آنگونه كه از آمارهاي رسمي برميآيد ميانگين سن ازدواج در 520 هزار و 240 مورد ازدواجي كه در 9 ماهه اول امسال روي دادهاند، براي زنان 23 سال و براي مردان 28 سال بوده است كه در كلانشهرها و محيطهاي شهري بزرگتر اين ميانگين سن ازدواج به بالاي 30 سال هم ميرسد. متخصصان سن مناسب ازدواج براي دختران را 18 تا 24 سال و براي پسران 24 تا 28 سال ميدانند، با اين اوصاف بايد گفت جوانان ايراني با وجودي كه در مناسبترين سن به ازدواج اقدام ميكنند اما در اين سن هم هنوز نتوانستهاند آمادگي لازم را به دست آورند.
دوستيهاي مجردي در دوران متاهلي
سميرا 23 ساله، 2 سال از زندگي مشتركش ميگذرد و مشكلات ريز و درشتي كه در اين 2 سال پشت سر گذاشته است او را كلافه كردهاند. او در اين باره ميگويد: «من و همسرم قبل از ازدواج شش ماهي با هم آشنايي داشتيم، اختلافهاي ما در دوران آشنايي و حتي دوران نامزدي و عقد هم وجود داشتند، من نميتوانستم با اين همه رفيق بازيهايش كنار بيايم و قول داده بود كه بعد از ازدواج شرايط عوض شود. چند ماهه اول شرايط خوب بود ولي بعد از مدتي همهچيز به هم ريخت. تا ديروقت در خانه دوستانش ميماند و من مجبور هستم يا به خانه پدرم بروم يا بگويم كه خواهرم پيشم بيايد. اين شرايط نه تنها خود من بلكه خانوادهام و حتي خانواده خودش را هم كلافه كرده است. بيشتر اوقات با دوستانش به مسافرت ميرود و همين باعث ميشود كه نتوانيم يك قرار مسافرت با خانواده هايمان بگذاريم». او ادامه ميدهد: «مشكل من فقط زماني كه با دوستانش ميگذارد نيست، بسياري از آنها افراد مجرد و بيبند و باري هستند و همين باعث شده كه رفتارش هم خيلي عوض شود. خيلي بياعتنا شده است و اگر هم چيزي بگويم دعوايمان ميشود». تا چند دهه قبل قسمت عمدهاي از روابط افراد حول محور روابط خانوادگي ميچرخيد اما در عصر حاضر گروههاي دوستي در محور اصلي روابط افراد قرار گرفتهاند و روابط با اين گروهها عمق بيشتري پيدا كرده است و تا ساليان طولاني ادامه مييابد. تاثيري كه گروههاي دوستي بر شخصيت افراد ميگذارند باعث ميشود كه چنین روابطی اهميت زيادي پيدا كنند. حضور در گروههاي دوستي نوعي از رفتار و عمل را ايجاب ميكند كه بعضي از آنها در تضاد با دوران زندگي مشترك فرد قرار ميگيرند. زماني كه فرد زندگيش را با ديگري شريك ميشود ديگر نميتواند در تصميمگيري خودخواهانه و بدون در نظر گرفتن طرف مقابلش عمل كند. عاقبت تصميمگيريهاي خودخواهانه چيزي جز اين نميشود كه هر ساله آمار طلاق چند درصدي از سال قبل بالاتر ميرود. از آنجايي هم كه اين روزها نسخههاي جديد طلاق مانند طلاق عاطفي و طلاق توافقي بهشدت رواج پيدا كردهاند با نخستين اختلافي هم كه پيش ميآيد آنها با كمترين تلاش براي حفظ زندگي مشتركشان به در دسترسترين گزينه رجوع ميكنند و از يكديگر جدا ميشوند.
لزوم مسئوليتپذيري براي زندگي جديد
«همسر من خيلي نازپروده است و تا تقي به توقي ميخورد به خانه پدرش ميرود. كوچكترين مساله را به مادرش ميگويد و همين باعث شده است نه تنها خودمان با همديگر اختلاف داشته باشيم بلكه خانواده هايمان هم به جان يكديگر بيفتند». اينها گفتههاي سروش 26 ساله هستند كه وابستگي بيش از حد همسرش به خانواده اش باعث به وجود آمدن اختلافات زيادي بين آنها شده است. او در ادامه ميگويد: «ليلا تك دختر است و بچه كوچك خانه، و از آنجايي هم كه از گل كمتر نشنيده است، اين باعث شده كه اصلا تحمل شنيدن كوچكترين حرفي را نداشته باشد. اگر خدايي نكرده مادرم يك انتقاد كوچك كند تا هفتهها با يكديگر قهر و دعوا داريم و از آنجايي هم كه همهچيز را به مادرش ميگويد چند باري بين دو خانواده هم مشاجره شكل گرفته است. مشكل بزرگتر اين است كه او هيچگاه حاضر نيست قبول كند كه مشكل دارد و هميشه همه مشكل را گردن من مياندازد. گاهي تحمل اين زندگي برايم كار سختي ميشود و اگر پاي عشق و علاقه زيادمان وسط نبود همان ماههاي اول كارمان به طلاق ميكشيد». مشكل سروش با همسرش مشكل بسياري از خانوادههاي ديگر ايراني است. يكي از دلايل اصلي مشكلات زوجهاي امروزي با يكديگر در شيوه تربيتي است كه والدين امروزي در پيش ميگيرند. بچههايي كه دائم مورد توجه والدين بودهاند و هيچگاه كمترين مسئوليت را قبول نكردهاند نميتوانند از پس مسئوليتهاي زندگي مشترك برآيند. جاده زندگي هميشه هموار نيست و كوچكترين ناهمواري و ناملايمتي كه پيش ميآيد چرخ صبر و حوصله زود پنچر ميشود و از دل عاشقان ديروز دشمنان امروز سر بر ميآورند كه زير يك سقف زيستن برايشان بدترين شكنجه ميشود. از سوي ديگر هم يكي از مشكلات جوانان امروزي ازدواجهايي هستند كه عشق و علاقه و احساس دليل اصلي آنهاست. اين عشق و علاقه و هيجان بالا به ويژه در سنين پايين چشم را به روي ديدن بسياري از واقعيتها ميبندد و اين مسائل زماني خود را نشان خواهند داد كه چند سالي از زندگي مشترك گذشته است و به ناگاه زماني كه دو نفر به خودشان ميآيند ميبينند كه عشق و علاقه ديروز بين روزمرگيهاي زندگي رنگ باخته است و چيزي كه ميبينند شرايطي است كه تحملناپذیر است. اين عدم آمادگيها براي زندگي مشترك زماني از اين هم بيشتر دردسرساز خواهد شد كه پاي فرزندان وسط ميآيد. زماني كه عنوان زن و مرد به مادر و پدر تغيير پيدا ميكند، ديگر افراد نميتوانند با همان رويه سابق ادامه دهند. اينجا ديگر پاي بچهاي وسط ميآيد كه آيندهاش به دست اين والدين ساخته ميشود. پدر و مادري كه هنوز در دوران مجردي سير ميكنند نميتوانند از عهده نگهداري و تربيت فرزنداني شايسته برآيند. با توجه به تمام آنچه گفته شد بايد دو نكته مهم را مد نظر قرار داد؛ يكي اينكه سير در دوران مجردي بعد از ازدواج ميتواند عواقب ناخوشايندي براي خود فرد، طرف مقابل، اطرافيان و حتي فرزندان به جاي بگذارد و دیگر اینکه، بايد به مسالهاي مورد غفلت قرار گرفته به نام مشاوره پيش از ازدواج اشاره كرد كه در صورتي كه به خوبي و همهجانبه ارائه شود ميتواند تا حدود زيادي از اين مشكلات بكاهد.آرمان