شفا آنلاین >روانشناسی>سلامت >خودشناسی، رشد و توسعه فردی، چگونه با خود مهربان باشیم، توانگری را بیاموزیم، کلاسهای موفقیت، زبان زندگی، مهارتهای بهتر زیستن، خانواده پرمهر، اقتدار گرایی مردان و محبوبیت زنان و چگونه استاد خود باشید.
به گزارش
شفا آنلاین،اینها
فقط چند عنوان از صدها موضوعی است که به عنوان کلاس و کارگاه روانشناسی
این روزها در گوشه و کنار شهر تبلیغ میشود. فقط در شهر که نه! گاه حتی
خارج از مرزهای کشور، اما برای آنها که اینجا زندگی میکنند، به اینها
انواع برنامههای تلویزیونی و انواع و اقسام کتاب را هم اضافه کنید.
بازار
روانشناسی حالا آنقدر داغ است که ممکن است از خود بپرسید این همه
روانشناسی، چرا؟ چرا مردم این همه به روانشناسی علاقهمند شدهاند؟
آیا
دلیل این همه توجه به کلاس و کارگاه روانشناسی، افزایش اضطراب و استرس در
جامعه است؟ آیا این همه توجه به روانشناسی نوعی تقلیل گرایی در دل خود
ندارد و مردم را نسبت به مسائل بزرگتر جامعه بیتوجه نمیکند؟ به زبان دیگر
دلایل مشکلات را نه به مسائل کلیتر که به فرد محدود نمیکند؟
آشنایی با تیپهای شخصیتی شانزدهگانه، اینکه که هستیم و از کجا آمدهایم.
خودشناسی و خویشتن شناسی. تعداد جلسات 10 جلسه دو ساعته،2 جلسه 5 ساعته.
یک ساعته، کلاس کنترل خشم و مهارت زندگی. از این عنوانها زیاد است و شرکت
کنندهها هم بسیار و با هدفهای مختلف.
از کلاسهای بازاری روانشناسی تا کارگاههای متخصصان
معصومه 30 ساله یکی از کسانی است که دائم از این کارگاه روانشناسی به آن
یکی میرود. یک روز در کلاسهای خود شناسی شرکت میکند و روز دیگر دنبال
جایی میگردد که راههای موفقیت را به او بیاموزد. تا حالا حدود 7 میلیون
تومان برای این کارگاهها و کلاسها هزینه کرده است.
حتی یک بار به یکی از
کشورهای عربی همسایه رفته و در کارگاه روانشناسی یکی از مشاورانی که خارج
از ایران زندگی میکند، شرکت کرده است: «این کلاسها به آرامشم کمک میکند و
راه و چاه درست را نشانم میدهد. هنگامی که در این کلاسها حضور دارم،
احساس خیلی بهتری دارم. من از آن آدمهای مضطرب هستم اما حاضر نیستم دارو
بخورم، یعنی اصلاً دارو درمانی را قبول ندارم. معتقدم با این کارگاهها
میتوانم همه مشکلاتم را حل کنم.»
معصومه با هیجان زیاد برایم تعریف میکند در همین کلاسهای خودشناسی
کسانی را دیده که مسیر زندگیشان تغییر کرده:« یکی از بچهها دیپلم داشت
اما الان توانسته از یکی از دانشگاههای انگلیس دکترا بگیرد. از همین
کلاسها انگیزه و انرژی لازم را برای زندگی گرفت. یکی دیگر از بچهها
هم با کمک همین کلاسها سرطانش را درمان کرد. یعنی آنقدر با روحیه شد که
سرطان را شکست داد.»
آیدین 36 ساله هم مدتی است در کارگاههای روانشناسی زبان زندگی و اکت(عمل)
شرکت میکند. او با لحن آرامی حرف میزند و بارها ضمن حرفهایش تأکید
میکند، کارگاههایی که در آنها شرکت کرده با کلاسهای بازاری
روانشناسی تفاوت دارد: «این کارگاهها با حضور متخصصان برگزار میشود. هرکس
مسألهاش را عنوان میکند و راهکارهای جمعی برای حل مشکل پیشنهاد میشود.
با شنیدن مشکلات دیگران انسان تجربه بیشتری در مواجهه با رویدادهای
مختلف پیدا میکند. من مدتی هم پیش مشاور میرفتم. در کل معتقدم در کنار هر
کسی وجود یک مشاور لازم است چرا که به آدم کمک میکند با اعتماد به نفس و
ترس کمتر با مسائل و مشکلات زندگیاش کنار بیاید.»
زهرا 28 ساله هم دوره مهارتهای زندگی را گذرانده است. از گذراندن این
کلاسها رضایت زیادی دارد و آن گونه که خودش هم میگوید این تجربه را با
خیلیها در میان گذاشته است: «کلی هزینه روانشناس و مشاور پرداختم،
هزینههایی که فایدهای جز راهکارهای پیشنهادی تکراری برایم نداشتند.
راهکارهایی که با خواندن کتابهای روانشناسی هم به دست آوردنشان ممکن بود و
فقط بخش کوچکی از مشکلات زندگیام را وصله و پینه میکرد.»
اما کلاسهای
مهارت زندگی برای او متفاوت بودند: «برای اینکه در زندگی به رضایت برسم این
کلاسها را انتخاب کردم. فهمیدم رفتن پیش مشاور و روانشناس بیفایده است.
در این کلاسها راهکارهایی را یافتم که به زندگی شخصی و اجتماعیام کمک
کرد. با این توانمندیها الان میدانم باید چه کنم و دیگرمنتظر نمیمانم تا
یک مشاور یا روانشناس به من بگوید چه کنم و کدام راه را بروم.»
او میگوید: «این کلاسها اسم و رسم و تبلیغات زیادی ندارند، اما
آنقدر در زندگیام نتیجه بخش بودهاند که بعد از یک سال و نیم 20 نفر دیگر
از من خواستهاند در این کلاسها شرکت کنند؛ یعنی این قدر نتیجه واضح و
روشنی داشتهاند.»
افزایش اضطراب و افسردگی و نیاز بیشتر به روانشناسی
عامل واقعی مراجعه مردم به روانشناسی و روانشناسان چیست؟ چه کلاسها
و کارگاههایی واقعاً میتوانند برای مراجعه کنندگان مفید باشند؟ این
سؤالات را مجید صفارینیا، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه، این گونه
پاسخ میدهد: «میزان سازگاری مردم با مشکلات زندگی کم و میزان اضطراب و
افسردگی در جامعه ما افزایش یافته است. همه اینها موجب شده مردم بیشتر
بخواهند در فضای روانشناسی و مشاوره باشند.»
او در ادامه چند دلیل را
برای افزایش توجه مردم به روانشناسی بر میشمارد: «نسبت به دهه گذشته مردم
ما اضطراب بیشتری دارند و ما امروز جزو کشورهای سرآمد آسیا در زمینه
بیماری افسردگی و مصرف داروهای ضد افسردگی هستیم که بخشی از آن ناشی از
پدیده شهری شدن و صنعتی شدن است. همه اینها موجب شده نه تنها مردم بیشتر به
روانشناسی روی بیاورند که به روانپزشکها و متخصصان اعصاب و روان هم بیشتر
مراجعه کنند.»
به گفته این استاد دانشگاه اما این همه دلیل توجه مردم به روانشناسی و
روانشناسان نیست و این روزها دانش مردم هم بیشتر شده و آنها به جای اینکه
به فال قهوه، فالگیری و درمانهای کاذب یا گروههای فرهنگی کوچک برای آرامش
خودشان روی بیاورند به روانشناسان مراجعه میکنند: «میتوانم با قاطعیت
بگویم که اگر ما در مصرف داروهای ضد اضطراب امروز سرآمد آسیا هستیم در حوزه
روانشناسی هم سرآمدیم. با توجه به اینکه تعداد فارغ التحصیلان این رشته در
سالهای اخیر افزایش یافته، میتوانیم در کنار هر خانواده یک روانشناس و
مشاور هم حضور داشته باشد.»
آمیخته شدن روانشناسی با خرافات
گاهی اوقات کلاسهای روانشناسی چنان با خرافات آمیخته میشوند که
حتی تشخیص آنها از علم روانشناسی دشوار میشود؛ مباحثی آمیخته با خرافات و
کلیشههای رایج.
زارا امجدیان، تسهیلگر اجتماعی که تجربه حضور در سرای محلهها را دارد
تأکید میکند: «نیاز اجتماعی به دورههای روانشناسی در محلات شهری مختلف
بویژه در میان زنان احساس میشود. کلاسهایی مانند کنترل خشم، فرزند پروری و
مهارتهای زندگی. اما معمولاً آنچه به این افرادعرضه میشود طبق
دستورالعمل علمی مشخصی ارائه نمیشود.
مهارتهای زندگی اصول ویژهای دارند اما بیشتر مشاورانی آن را به مردم
ارائه میکنند که کتابهای ساده روانشناسی خوانده و تبحر چندانی بر علم
روانشناسی ندارند و آن را با خرافات و کلیشه میآمیزند.»
صفارینیا هم در پاسخ به این سؤال که چرا بسیاری از مباحث این
کارگاههای روانشناسی با خرافات و کلیشه آمیخته شده میگوید: «ممکن است
بخشی از روانشناسی بازاری که میخواهد مردم را جذب کند، به خرافات آمیخته
شده باشد.
ما همه این کارگاهها را توصیه نمیکنیم و کارگاههایی را که از
سازمان نظام روانشناسی مجوز دارند پیشنهاد میدهیم. چندی قبل برای تدریس در
دانشگاه به دوبی رفته بودم در آنجا یکی از روانشناسان ایرانی را که در غرب
زندگی میکند دیدم که با هزینههای بسیار بالا کارگاه برگزار کرده بود و
مردم هم از ایران برای شرکت در این کلاسها آمده بودند.
این روانشناس
توصیههایی به مردم میکرد و پیشنهادهایی میداد که اساساً با فرهنگ ما
تناسب نداشت و نمیتوانست مفید باشد. هزینه این کارگاه به جز هزینههای سفر
حدود ده هزار درهم بود یعنی حدود ده میلیون تومان برای یک کارگاه دو روزه.
پیشنهادهای این کارگاه مانند اینکه «هر کس ملکه و پادشاه خود است» فقط به
نزاع بیشتر منجر میشود و اساساً با علم روز همخوانی ندارد.»
رئیس سابق انجمن روانشناسی اجتماعی تأکید میکند: «ما با کلاسها و
کارگاههای پر هزینه روانشناسی مخالفیم و مدارس، دانشگاهها و فرهنگسراها
هم باید با استادان دانشگاه مکاتبه و از آنها برای تدریس کلاسها دعوت
کنند.استادان دانشگاه هزینه بالایی نمیگیرند و مباحث علمی طرح میکنند.»
او بارها تأکید میکند آنچه تحت عنوانهای عجیب و غریب یا عقاید
عجیب به مردم ارائه میشود، روانشناسی بازاری است که روانشناسان و
مدرسهای واقعی روانشناسی آن را قبول ندارند.
بسیاری از این افراد هم
اساساً از رشتههای دیگر آمده و مطالب را از این ور و آن ور جمع کرده و در
قالب روانشناسی به مردم تحویل میدهند.
حضور در این کلاسها یا کارگاهها
فقط در کوتاه مدت و زمان حضور در کلاس مفید است و ممکن است خلق و خوی شرکت
کننده را همان موقع بالا ببرد و احساس خوبی ایجاد کند، یعنی فقط به
یک نیاز مقطعی پاسخ دهد و فرد واقعاً مهارتی نیابد
. همه بدانند که با شرکت
در یک یا چند کارگاه چند ساعته یا یک روزه کسی نمیتواند به شکوفایی
برسد.
شاید خیلی از ما علاقهمند باشیم تیپ شخصیتیمان را بشناسیم، اینکه
که هستیم و برای چه به دنیا آمدهایم هم ممکن است سؤال خیلیهایمان باشد.
خودشناسی و خویشتنشناسی هم ممکن است سؤال خیلی ازماها باشد. توسعه و رشد
فردی هم یکی از هدفهای زندگیمان. اما شاید همه این خواستهها در کلاسهای
چند ساعته و چند روزه پاسخ نگیرند و حتی گاهی در جمع و با کمک یکدیگر و
شناخت کلی از خود،جامعه و حل مشکلاتمان بتوانیم پاسخ برخی از این سؤالات
را بدهیم، کمی کلان تر وعمیق تر از دستورالعملهای روانشناسی بازاری.ایران