کد خبر: ۹۱۱۴۶
تاریخ انتشار: ۰۰:۴۵ - ۰۷ دی ۱۳۹۴ - 2015December 28
شفا آنلاین>اجتماعی>سلامت> اکبر عبدالهی‌اصل، مدیرکل نظارت و ارزیابی دارو و مواد مخدر سازمان غذا و دارو دوره‌های مختلف مدیریت‌های دارویی را از سر گذرانده و با زیر و بم کار به خوبی آشناست.
به گزارش شفا آنلاین،به نقل از سپید  محور اول سیاست‌های دارویی کشور را دسترسی مناسب می‌داند و معتقد است که در زمینه کیفیت بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم. به‌کارگیری منطق در مصرف و تجویز دارو را توصیه می‌کند و خوشحال از این است که سرعت رشد نظام سلامت ما، از رشد توسعه عادی بالاتر است.

دل پردردی از عملکرد بیمه‌ها دارد و از اینکه سازمان‌های بیمه‌گر برخی داروها را از پوشش خارج کرده‌اند، عصبانی است. می‌گوید سیستم بیمه‌ای کشور ما اصلا براساس صنعت بیمه ساخته نشده و برخی مدیران بیمه‌ای، فهم واقع‌بینانه‌ای از مفهوم بیمه ندارند و بیشتر از اینکه کارشناس بیمه باشند، سیاستمدار هستند.

 فهرست بیمه‌ها را کمی متفاوت با فهرست رسمی داروهای کشور می‌داند و به فعالیت حدود 50 شرکت دارویی که سابقه ساخت و تجهیز آنها به سال‌های قبل از انقلاب بازگشته و هنوز نوسازی نشده‌اند، تاسف می‌خورد. در پایان از اینکه سیستم بروکراسی کشور تولیدکنندگان بخش خصوصی‌ را اذیت می‌کند، گله‌مند و امیدوار است این شرایط هرچه زودتر اصلاح شود. صحبت‌های این مدیر قدیمی عرصه دارو را که تازگی به این مسوولیت بخوانید:

 به‌طور خیلی خلاصه، چه برنامه‌هایی را برای پیشبرد اهداف دارویی کشور دنبال می‌کنید؟
       برنامه‌های حوزه دارو عملا در چهار محور خلاصه می‌شود که قابل پیگیری است. محور اول ما دسترسی است، یعنی باید دسترسی بالا در زمان و محل مناسب برای بیماران ایجاد کنیم. در این حوزه کارهای متفاوتی باید انجام شود. یکی از کارهایی که در سازمان پیگیری می‌شود، برنامه‌ریزی‌ برای تولید و واردات است.

 محور دوم بحث قابلیت پرداخت است. یعنی داروها باید به نحوی قیمت‌گذاری شوند که برای بیماران قابل پرداخت باشد. در اینجا نیز دو کار باید انجام شود. کاری که ما انجام می‌دهیم قیمت‌گذاری دارو است و سیاست بعدی اختصاص یارانه به برخی داروهای بیماران خاص است. این یارانه را می‌توانیم به شکل مستقیم پرداخت کنیم یا مبلغ آن را در اختیار بیمه‌ها قرار دهیم تا از کانال بیمه به دست بیماران برسد.

 محور سومی که باید در آن کار کرد و شخصا معتقدم تاکنون ضعیف عمل کرده‌ایم، بحث کیفیت است. در حوزه کیفیت باید چندین کار انجام داد که همه آنها از حوزه ثبت دارو انجام می‌شود. پس باید مشخص کنیم مسئولیت داروها برعهده چه کسی است. از زمان تولید یا واردات هر فراورده، چه داخل و چه خارج کشور، چه کسی مسوول است؟ اینکه وقتی فراورده از تولید خارج می‌شود، در مسیر حمل به توزیع، نگهداری و داروخانه، چه شرایطی را باید داشته باشد؟

در این بخش، یک قسمت دیگر به اسم کیفیت خدمات داریم. ما یکسری خدمات دارویی را در داروخانه‌های سرپایی و داروخانه‌های بیمارستانی عمدتا به بیماران و جامعه پزشکی ارائه می‌دهیم. در حوزه خدمات هم برخی وظایف مغفول داریم که باید پیگیری کنیم. حوزه چهارم بحث منطقی بودن مصرف و تجویز دارو است.

 اینکه دارویی که در دسترس قرار گرفت و قیمت و کیفیت آن هم مناسب بود، آیا در جای مناسب استفاده می‌شود؟ فرضا اگر بهترین داروی آنتی‌بیوتیک در دسترس، قیمت آن نیز مناسب و کیفیت آن هم خوب است، آیا واقعا باید در سرماخوردگی از آن استفاده کرد؟ در این حوزه هم برخی فعالیت‌ها انجام شده، اما همچنان معتقدم که نیاز به اصلاحاتی دارد.

به نظر می‌رسد این چهار محور که اشاره کردید، در همه جای دنیا وجود دارد. آیا زیرساخت مناسبی برای اجرای این محورها در ایران وجود دارد؟ اصلا یک مجموعه مجزا برای پیگیری این محورها داریم؟
       همه این کارها باید در بستر یک نهاد و یک سازمان باشد. سازمانی که درحال حاضر این کار در آن انجام می‌شود، حوزه نظارت و برنامه‌ریزی است. اداره کل نظارت و ارزیابی دارو باید بتواند مانند یک کارخانه عمل کند که هدف تولید یک فراورده را دارد. اینجا هم هدف ایجاد این چهار محور است. پس باید منابع آموزش دیده با کفایت، سالم و با انگیزه برای کار کردن داشته باشیم.

 از طرف دیگر باید فرایندهای ما بسیار روشن باشد تا مخاطبین بدانند که می‌خواهیم اینجا چه کنیم و از نظر پاسخگویی به سایر مقامات دولتی هم به عنوان عضوی از دولت باید پاسخگو باشیم. قطعا در این حوزه ما بسیار بدتر از سایر حوزه‌ها عمل کرده‌ایم. پس عملا ماشینی داریم که این ماشین هم خود باید خوب کار کند و هم در مسیر درست حرکت کند و آن چهار محور، مسیر حرکتش است.

خودتان چه نمره‌ای به عملکرد این ماشین می‌دهید؟
       فکر می‌کنم در حوزه دسترسی، ایران با توجه به توان خیلی خوب عمل کرده است. باید به این نکته توجه کرد که ایران از نظر تولید ناخالص ملی در چه وضعیتی در دنیا قرار دارد؟ چون سرانه تولید ناخالص ملی بر اساس دو واحد، دلار آمریکا یا دلارppp (یعنی دلار با برابری قدرت خرید) تعیین می‌شود. بر اساس دلار واقعی درآمد ناخالص ایران رقمی بالغ‌بر 5 تا 6 هزار دلار و بر اساس ppp قریب به 12 هزار دلار است.

 در ppp یارانه‌ها هم تاثیر دارند، زیرا قدرت خرید دلار در ایران تقریبا دو برابر یا بیش از دو برابر قدرت خرید دلار در آمریکاست. حال این سوال مطرح می‌شود که چند درصد از پول تولید ناخالص ملی چنین کشوری می‌تواند صرف هزینه سلامت شود؟ پاسخ حدود 6 درصد است. یعنی بازار سلامت ایران حدود 6 درصد هزینه ناخالص ملی است.

 سهم دارو از این 6 درصد چقدر است؟
       ایده‌آل ما این است که بیشتر از 15 درصد به دارو اختصاص ندهیم. اگر 15 درصد از 6 درصد بخواهد صرف دارو شود، یعنی باید درنهایت یک درصد درآمد ناخالص داخلی را صرف هزینه‌های دارویی کرد. پس لزومی ندارد با این توسعه‌یافتگی سراغ داروهای بسیار گران‌قیمت و داروهای با تکنولوژی بالا برویم که واردات آنها لزومی ندارد و ایجاد نیاز برای مردم می‌کند.

 در این راستا چه کاری انجام دادید؟
       ما فهرستی به نام فهرست دارویی کشور برای مردم درست کردیم.

این فهرست دقیقا چه می‌کند؟
       با توجه به اینکه اگر داروی گرانی در دسترس باشد، پزشکان نیز آن را تجویز می‌کنند و وقتی تجویز کردند نیاز القایی ایجاد می‌شود، یکی هم باید پول این دارو را بدهد. اما در ایران نمی‌توانیم بیشتر از این پول هزینه کنیم. اکنون دنیا به سمت داروهای های تک و نانو پیش می‌رود که همه این موارد داروهای بسیار گرانی هستند. قطعا در ایران نمی‌توان هزینه این داروها را پرداخت کرد. فهرست دارویی در ایران برای این درنظر گرفته شده است که این داروها را قبل از ورود به بازار ایران کنترل کنیم.

 یعنی اینکه وارد نشود؟
       نه وارد شود و نه تولید.

خوب مگر نیاز به این داروها در کشور وجود ندارد؟
       مساله همین است. من می‌خواهم بگویم که این موضوع مثل خانواده است. کودکی که در یک خانواده ثروتمند متولد می‌شود با فرزندی که در یک خانواده فقیر متولد می‌شود هر دو حق زندگی دارند.

       عدالت یا مساوات ایجاب می‌کند که هر دوی این افراد از یک امکانات نسبی برخوردار باشند اما متاسفانه آنکه در خانواده فقیر متولد می‌شود هرچقدر که به فرض خودروی گران‌قیمت دوست داشته باشد، نمی‌تواند آن‌را بخرد و مجبور است با وسایل نقلیه عمومی رفت و آمد کند. آیا واقعا رفاه در حمل و نقل عمومی به اندازه خودروی شخصی است؟

 قصه ما هم در حوزه سلامت همین است. مثلا بیماری ام.اس یک بیماری است که سیری را طی می‌کند که می‌توان این سیر را کند کرد، در برخی موارد بیماران زمین‌گیر می‌شوند یا به فرض در بیماری سرطان، بیشتر سرطان‌ها یک طول درمان دارند. به مرور زمان افول می‌کنند و کیفیت زندگی آنها پایین می‌آید تا زمانی که بیمار فوت می‌کند. در زمان قدیم چه می‌کردند؟ چرا 10-12 سال پیش رتبه شاخص‌های ایران در حوزه سلامت بالا آمد؟یعنی بین سال‌های 1380 تا 1384 سلامت ایران رشد پیدا کرد...

        چون او فهمید چه سیاست‌هایی در پیش گیرد. بهداشت عمومی و خانه‌های بهداشت را توسعه داد و به همین دلیل در سطح بهداشت عمومی یک پله بالاتر آمدیم. پس با یک هزینه نسبتا معقول شاخص سلامت ما رشد پیدا کرد. دلیل آن این بود که مردم در برهه‌ای از زمان از بیماری‌های عفونی و شاید از بیماری‌هایی که به خاطر نرسیدن به پزشک بود، جان خود را از دست می‌دادند. اکنون وضعیت فرق می‌کند. مثلا هزینه درمان هر بیمار متابولیک در ماه 250 میلیون تومان است. درست است که تعداد این بیماران کم است اما هزینه‌های آنها بسیار بالاست.

این بیمار حق دارد ولی وقتی جیب او خالی است، چه می‌توان کرد؟ به ازای خریدن داروی 250 میلیون تومانی برای یک بیمار خاص، به 1000 بیمار دیابتی انسولین نمی‌رسد و دچار مشکلات کلیوی، نابینایی و هزار عارضه دیگر می‌شوند. بین این هزار نفر و آن تعداد کم باید کدام را انتخاب کرد و چه کرد؟

ما اینگونه چالش‌ها را در میان داریم. باید کاری کنیم که تا حد ممکن متناسب با جیبمان حرکت کنیم. الان بسیاری از بیماری‌ها به‌صورت لوکس در ایران درمان می‌شوند و حتی سیستم درمانی ما حاضر نیست تولید داخل همان دارو را مصرف کند. یعنی حتی در مورد بیماری‌های خیلی ساده‌تر مثل بیماری‌های مربوط به خواب نیز داستان همین است. این است که فهرست دارویی کشور، فیلتری را در نظر گرفته و برای اینکه به یک سطح سلامت معقول برسد، متناسب با جیب خود بسیاری از داروهای گرانی را که به اندازه لازم در کیفیت سلامت کشور موثر نیستند، حذف می‌کند. این اولین کاری است که در حوزه دسترسی و قابلیت خرید انجام می‌دهیم.

بیمه به داروهایی که در این فهرست قرار دارند، تعلق می‌گیرد؟
       طبق قانون، باید بیمه تعلق بگیرد، ولی بیمه‌های ما منابع محدودی دارند. نظام سلامت ما مطابق با توسعه در حال رشد است. نشان داده شده که سرعت رشد نظام سلامت ما، از رشد توسعه عادی بالاتر است. رشد توسعه منابع ایران کمتر از رشد کشور است و در نتیجه همیشه فاصله‌ای بین پرداخت‌های بیمه و توسعه نظام سلامت بوجود می‌آید.

این فاصله چطور باید پر شود؟
       بیمه برخی داروها را از پوشش خود خارج کرده و فهرست بیمه‌ها مقداری با فهرست رسمی داروهای کشور متفاوت است. یعنی زیرمجموعه‌ای از داروهای کشور را پوشش می‌دهند. در 30 سال گذشته خیلی در این حیطه کار کرده‌ایم. یعنی سعی کرده‌ایم در ایام جنگ، بحران بعد از جنگ و ایام تحریم به هر نحوی یک حداقل دارویی را برای مردم تهیه کنیم.

این را مدیون تولیدکنندگان خود هستیم. درحال حاضر حدود 90 شرکت داروساز داریم که حجم عمده‌ای از داروهای کشور را تولید می‌کنند. با این رویکرد که باید از چند کانال سیستم تولید را نظارت کرد، این شرکت‌ها را تحت فشار گذاشته‌ایم.

 فکر کنید شرکت داروپخش ما دومین شرکتی است که در کشور ساخته شده و قریب به 50 سال قدمت دارد. این کارخانه 50 ساله تاکنون باید 3 بار تخریب و از صفر ساخته می‌شد. شاید تعمیرات و اصلاحاتی روی آن انجام داده باشند، اما چنین شرکتی واقعا قدرت رقابت با رقبای ایرانی خود را ندارد، چه برسد به اینکه بخواهد با رقبای خارج از کشور مبارزه کند. حدود 50 کارخانه داروسازی مانند این داریم که قبل از انقلاب ساخته شده‌اند. یعنی اینها بیش از 35 سال است که بازسازی و نوسازی نشده‌اند. شاید تعمیرات و اصلاحات کوچکی داشته‌اند اما هیچ وقت ارتقای GMP و انطباق با استانداردهای امروز را نداشته‌اند.

چرا ما این مساله را پیگیری نکرده‌ایم؟
       چون اگر این شرکت‌ها بخواهند GMP خود را در حد اروپا یا حتی هند ارتقا دهند، باید هزینه کنند. این هزینه خود به خود به قیمت دارو منتقل می‌شود. این درحالی است که در 6 ماهه اول امسال حدود 6 هزار میلیارد تومان هزینه دارویی داشتیم. از این مقدار اگر داروهای وارداتی را کنار بگذاریم، 4 هزار میلیارد تومان داروهای ایرانی می‌ماند. اگر همین داروهای ارزان بیست تا سی هزار تومانی را گران کنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ مثلا اگر داروی سی هزار تومانی را چهل هزار تومان کنیم، می‌تواند روی GMP و R&D خود هزینه کند.

می‌تواند روی بسته‌بندی هزینه کند که یک داروی خارجی بازار آن را خراب نکند. ولی چون بیمه ما پول ندارد، اگر من بخواهم این مبلغ را افزایش دهم، این چهار هزار میلیارد تومان می‌شود شش هزار میلیارد تومان دیگر. فکر کنید قیمت واردات را ثابت نگه داریم، یعنی اگر 2 هزار میلیارد تومان از 6 هزار میلیارد تومان را ثابت نگه داریم، این چهار هزار میلیارد تومان را 50 درصد افزایش دهیم، پس تقریبا 2 هزار میلیارد تومان به این بازار اضافه می‌شود. بیمه‌ها همین الان حدود 4 هزار میلیارد تومان به نظام درمانی کشور بدهکار هستند. کافی است این هم اضافه شود، بیمه‌ها نمی‌توانند پول آن را پرداخت کنند.

سپید: چرا بیمه‌ها با این مشکلات گریبانگیر هستند؟
       سیستم بیمه‌ای کشور ما براساس صنعت بیمه ساخته نشده است. صنعت بیمه یک ورودی و یک خروجی دارد و مانند بانک است. بانک می‌گوید نرخ بهره و نرخ سود بانکی با هم تنظیم باشد. ولی بیمه‌های ما اینگونه نیستند. بیمه‌های ما عملا به صورت خیریه کار می‌کنند. می‌گویند ما یک پول از کارفرماها و یک پول از دولت می‌گیریم و می‌خواهیم بیشترین رضایتمندی را بین مردم بوجود آوریم. یک نفر در عمر خود چند بار زخمی برمی‌دارد که بخواهد برود و ایمونوگلوبین کزاز بزند؟ ممکن است سالی یک‌بار هم برای انسان اتفاق نیفتد. فرض کنید کسی بخواهد این را تزریق کند. هزینه آن 5 یورو معادل 25 هزار تومان است، اگر این دارو را دو برابر کنیم این موضوع هیچ کسی را به زیر خط فقر نمی‌برد و اگر بیمه پول این را ندهد، اتفاقی نمی‌افتد.

       اما پول مورد قبلی آنقدر بزرگ است که اگر بیمه آن را تقبل کند، 4 بیمار دیابتی یا 4 بیمار خاص را می‌تواند پوشش دهد. ما می‌گوییم پوشش را پلکانی انجام دهد. علاوه‌بر وزارت بهداشت تنه کارشناسی بیمه‌ها نیز قائل به این طرح هستند ولی سیاست‌گذاران بیمه به آن اعتقاد ندارند.

آنها معتقدند که بهتر است به جای راضی‌کردن چند ده هزار بیمار خاص، رضایت چند میلیون آدمی را که سرانه بیمه پرداخت می‌کنند جلب کنند. مثل این است که بیمه‌ها بگویند چون ما از مردم هزینه شخص ثالث می‌گیریم پس همه مردم یکدیگر را از بین ببرند و به هم آسیب بزنند.

چون پول پرداخت شده است. ولی چرا ما در نظام سلامت مثل بیمه شخص ثالث عمل نمی‌کنیم؟ چون در بیمه شخص ثالث کسی که صنعت بیمه می‌داند در صدر نشسته ولی در بیمه‌های سلامت چهار پزشک و داروساز مانند بنده نشسته‌اند و واقعا برخی مدیران بیمه‌ای ما فهم واقع‌بینانه‌ای از بیمه ندارند، بلکه تنها رضایتمندی را در نظر می‌گیرند. بیشتر از اینکه کارشناس بیمه باشند، سیاستمدار هستند. این معضلی است که ما در این حوزه داریم.

این وسط تکلیف کیفیت چه می‌شود؟
       باید روی کیفیت هزینه کرد. به هرحال بازار ایران درحال رشد است و ما می‌خواهیم در بازار دنیا سهمی داشته باشیم. وقتی اسم پساتحریم می‌آید، همه ترس از این دارند که پای واردات به ایران باز شود. هیچ کسی نمی‌گوید که این فرصتی است که من بروم به‌بازار خارج از ایران.

چرا من مثلا در منطقه که جایگاه سیاسی ویژه‌ای دارم، حتی در عراق وقتی 23 میلیون نفر زائر می‌رود، من نمی‌توانم بیش از 4 تا 5 میلیون جنس بفروشم؟ همین عراقی که با ترکیه جنگ دارد داروی خود را از ترکیه می‌خرد. چرا؟ چون وقتی کارشناس وزارت بهداشت عراق به ایران می‌آید، ما یک شرکت خوب که از نظر GMP در حد متوسط هم باشد نداریم که نشان او دهیم. ولی در ترکیه و تقریبا همه شرکت‌ها از لحاظ GMP مطابق با اروپا هستند. آن وقت است که ترکیه بازارش را تنظیم می‌کند که در 10 سال آینده برآوردی که دارد این است که 10 میلیارد دلار بازار صادراتی بگیرد. یعنی معادل دو برابر بازار ایران فعلی ما می‌خواهد صادرات داشته باشد. من کجا هستم؟ دلم را خوش کرده‌ام که 200میلیون دلار صادرات دارم. این مقدار هم بیشتر داروهای های‌تکی است که الان به علت پتنت و اینکه عضو سازمان تجارت جهانی نیستیم بعضی از شرکت‌های ما می‌توانند اینها را تولید کنند، دانش آن را پیدا و استفاده کرده و توانسته‌اند برخی داروهای نوترکیب را تولید کنند و توانسته‌اند در مناقصه‌های آنها شرکت کنند و برنده شوند.

 دو ویژگی دارند یکی اینکه های‌تک هستند و GMP دارند و نکته بعدی اینکه خصوصی هستند. ولی در شرکت‌های شبه دولتی چه وضعی داریم؟ الان 40 درصد صنعت داروی ما دست تامین اجتماعی است. 10 درصد آن دست ستاد اجرایی فرمان امام(ره) است. 10 درصد آن دست هلدینگ بانک ملی است، این می‌شود 60 درصد صنعت دارویی کشور. این 60 درصد تنها چیزی را که پیگیری نمی‌کنند GMP است. یعنی بیشتر دنبال تامین دارو هستند.

پس صحبت وزیر بهداشت هم که گفتند نظارت شرکت‌های دولتی خوب نیست و جاهایی که تصدی‌گری با بخش دولتی نیست کیفیت دارو بهتر است، همین است؟
       دقیقا همین است. ما درحال حاضر در حوزه ژنریک‌ها و داروهای معمولی واقعا 1 یا 2 شرکت داریم که اینها را می‌توانیم به‌عنوان نمونه نشان دهیم و آبروی کشور هستند. هر دوی این کارخانه‌ها صددرصد خصوصی هستند و هر دوی آنها جانشان را در سیستم بروکراسی اداری به لبشان رساندیم. واقعا سیستم بروکراسی ما، خصوصی‌ها را اذیت می‌کند.

 علی‌رغم اینکه شعار می‌دهیم که از خصوصی‌ها دفاع می‌کنیم و می‌خواهیم خصوصی‌سازی کنیم ولی بالاخره ما با شبه‌دولتی‌ها و دولتی‌ها رودربایستی داریم. ولی با خصوصی‌ها اینطور نیستیم. 170 مرحله باید طی کرد تا پروانه ساخت گرفت،به‌همین دلیل در کشور ما خصوصی‌ها خیلی سخت سرمایه‌گذاری می‌کنند. وقتی بخش خصوصی بیاید اتفاقا نظارت از نظر کیفی روی آن خیلی بیشتر می‌شود و خود آن‌ها هم می‌دانند که باید رقابت کنند. کیفیت در همه دنیا عامل رقابت است.

 برای شرکت‌های خصوصی و سرمایه‌گذاری آنها برنامه‌ریزی خاصی ندارید؟
       الان این برنامه‌ریزی در حوزه معاونت نظارت و برنامه‌ریزی و یا سازمان غذا و دارو نیست. همه ما در تامین اجتماعی بابت پولی که برای بیمه‌ها پرداخت می‌شود، سهیم هستیم. تامین اجتماعی هم این پول‌ها را در صنایع مختلف سرمایه‌گذاری می‌کند و بالاخره این پول را در گردش نگه می‌دارد برای اینکه بتوانند هزینه‌های درمان و دوران بازنشستگی ما را تامین کنند. اینها به صورت سنتی روی شرکت‌هایی که دارویی هستند سرمایه‌گذاری کردند. چرا؟

 چون خودشان از آن طرف خریدار خدمت هستند، ترجیح می‌دهند که قیمت‌ها پایین باشد. وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو نمی‌تواند بگوید که برود کارخانه را بفروشد. بخش خصوصی هم که رغبت به سرمایه‌گذاری در بخش دارو ندارد. چون قیمت‌گذاری کالای دارویی توسط دولت انجام می‌شود. الان دارویی داریم که تقریبا با قیمت تمام شده به فروش می‌رسد.

مثلا یکی از افتخارات ما این است که داروی ضد ایدز در ایران تولید می‌کنیم. من سال 83 به عنوان کارشناس غذا و دارو به قاهره رفتم. در کل منطقه خاورمیانه، ایران داروی ضد ایدز تولید می‌کرد. الان قیمت ضد ایدز به قیمت تمام شده به فروش می‌رسد. یعنی هیچ سودی در آن نیست و ما نیزهیچ همکاری نمی‌توانیم انجام دهیم.

یعنی دست ما برای بالابردن قیمت آن بسته است. با بالابردن قیمت‌ها صداها بلند می‌شود که قیمت دارو بالا رفت و بیمه پول ندارد بدهد. سازمان حمایت از مصرف‌کننده اعتراض می‌کند که قیمت دارو بالا رفت، به همین ترتیب نهادهای نظارتی و بازدیدکننده اعتراض می‌کنند. ولی ترکیه، به‌سادگی یک قانون برای این تصویب می‌کند. در صورتی که ما نمی‌توانیم اینجا در طول چهار سال یک قانون مصوب از مجلس بگیریم، چون طول می‌کشد. ترکیه وقتی می‌خواهد قیمت شرکت‌های داخلی خود را بالا ببرد قانونی مصوب می‌کند و محصولات کشورش را سه یا چهار گروه می‌کند.

 می‌گوید من بین 50 تا 70 درصد قیمت وارداتی به تو قیمت می‌دهم. واردات حق دارد در ایران باشد و باید قیمت وارداتی که به ایران می‌آید را ثابت کنیم البته با لیر ترکیه نه ارز دلار و باید این قانون را بگذاریم که تا سه سال دیگر چه ارز پایین بیاید چه بالا، حق ندارد قیمت را تغییر دهد.

در ترکیه اگر شرکت داخلی بخواهد همان دارو را تولید کند بیمه می‌گوید من هفتاد درصد آن هزینه را می‌دهم. ولی در کشور ما میانگین قیمت‌های تولیدی ده درصد قیمت‌های وارداتی است. البته این در مورد داروهای ژنریک است. در مورد داروهای برند که داروهای های‌تک و بیوتکنولوژیک هستند، نصف قیمت داروهای وارداتی را دارند.
 روی این قیمت‌گذاری هم نمی‌توانید برنامه‌ریزی کنید؟
       اصلا بحث برنامه‌ریزی نیست. بحث فشارها و بحث پرداخت‌کننده است. سال‌ها است فریاد می‌زنیم قیمت داروهای OTC ، داروهایی که نسخه ندارند را آزاد کنید.

در همه دنیا این داروها از داروخانه‌ها خارج شده‌اند و در فروشگاه‌ها به‌فروش می‌روند و ما در مملکت خود می‌گوییم فقط داروخانه باید این داروها را به‌فروش برساند. داروهایی که مثلا برای سردرد و ترش کردن و سرماخوردگی و برخی اوقات پانسمان است و هیچ کس با مصرف نکردن اینها اتفاقی برایش نمی‌افتد. ما بسیاری از اینها را می‌توانیم آزاد کنیم و صنعت روی اینها رشد کند. مثل کالاهای آرایشی بهداشتی که هم ایرانی و هم خارجی‌اش موجود است.

 در حوزه کیفیت چه کارهایی انجام داده و چه برنامه‌هایی دارید؟
       در حوزه کیفیت دو سه کار مهم باید انجام داد. یکی بحث ارتقای GMP است. در این راستا دو کار باید انجام داد. یکی بحث قیمتی است و دوم اینکه باید نظارت‌ها و آموزش‌های خود را آنقدر زیاد کنیم که بحث کیفیت در ذهن مدیران عامل وارد شود. مدیران عامل صنعت ما بعضا نیت و محتوای کیفی ندارند. یعنی چی؟ یعنی به محض ورود در شرکت اصلاح فرایندهای کیفی را در ذهن ندارد بلکه این ذهنیت را دارد که سود شرکت را ماکزیمم یا ضرر شرکت را مینیمم کند. بیش از 50 درصد مدیران ارشد صنایع ما این ذهنیت را ندارند. پس ما باید این ذهنیت را با آموزش درست کنیم. حال فکر کنید وقتی مدیران ما این ذهنیت را ندارند کارگران شرکت‌های داروسازی در چه وضعیتی هستند؟ آنطور که فکر می‌شود که شرکت‌های دارویی، شرکت‌های دانش‌بنیانی هستند که تعداد فارغ‌التحصیل‌های زیادی در آن کار می‌کنند، اینطور نیست. خواهش من این است که به هلدینگ‌های بزرگ بروید. چون اینها آمار تلفیقی دارند. بپرسید میانگین سال تحصیلات کارکنان شرکت‌های داروساز زیرمجموعه آنها چند سال است؟

چیزی که الان در ذهنم دارم 13 سال است. یعنی میانگین تحصیلات کارگرانی که در شرکت‌های داروسازی کار می‌کنند دیپلم به اضافه یک سال است. یا به عبارتی دیگر مثلا ده تا دیپلمه دارد، دو فوق دیپلم و ممکن است یک داروساز. حال اگر شرکتی واقعا 500 نفر کادر دارد، ممکن است 10 تا داروساز و 20 تا 30 کارشناس در حد لیسانس و فوق لیسانس داشته و مابقی دیپلم و فوق دیپلم هستند.

 آیا واقعا کارگر کارخانه داروسازی که 12 هزار نفر در کشور هستند محتوای کیفی دارند؟ آنها متوجه می‌شوند که وقتی دارو کف کارخانه ریخت، نباید دارو را برداشت و دوباره در جعبه بریزد؟ آنها می‌فهمند که دائم گزارش‌های خرابی را باید به مافوق خود بدهند؟

 آنها اصلا می‌دانند GMP چیست؟ کاش یک محققی پیدا شود -علی‌رغم اینکه من می‌دانم این اتفاق هیچ وقت نمی‌افتد و ارزش آکادمیک نخواهد داشت- چهار کلمه مرتبط با اصول اولیه GMP از پرسنل شرکت‌های داروسازی در سطح کشور بپرسد. ببینید چند درصد کارکنان شرکت داروسازی با این اصطلاحات آشنا هستند. وضع ما در این حوزه بسیار خراب است.

 این همه دانشجوی فارغ‌التحصیل داروسازی را چرا به استخدام نمی‌گیرند؟
       چون به کارگر حداقل حقوق را می‌دهند اما نمی‌توانند به داروساز همان حقوق را بدهند و توان پرداخت حقوق بالاتر را هم توان پرداخت ندارند. یعنی ما یک سیستم غلط داریم که نتیجه‌اش این وضعیت شده.

برای تجویز منطقی دارو چه برنامه‌‌هایی دارید؟
       ببینیم در قسمت تجویز منطقی دارو ما در طول 15- 16 سال گذشته در چهار شاخص متمرکز شدیم. یعنی ما سعی کردیم تعداد اقلام در نسخ پزشکان را کم کنیم ولی نرفتیم پیگیری کنیم تعداد نسخ زیاد شده یا نه. ما سعی کردیم تعدا آنتی‌بیوتیک در نسخ را کم کنیم.

 تعداد اقلام تزریقی را کم کنیم که تا حدودی نشان‌دهنده منطقی کردن مصرف است. ولی من فکر می‌کنم بزرگ‌ترین کاری که ما باید در حوزه منطقی کردن مصرف انجام دهیم که واقعا گروه درمان و دارو باید کاری به صورت مشترک انجام دهند این است که ما باید پروتکل‌های درمانی را بنویسیم.

در هیچ جای دنیا پزشک اینقدر دستش باز نیست که هرچه دلش خواست بنویسد. الان سیستمی را درست کردیم که در برخی بیماران خاص پزشک‌ها و نسخ آنها را بررسی می‌کنیم که این پزشک چه داروهایی می‌خواهد بنویسد؟ این پزشک چقدر هزینه بر دوش درمان کشور می‌گذارد؟ با خودم تعهد کردم که تا یک ماه دیگر این سیستم را راه بیاندازم.

 تعداد هزینه‌بری و نسخ پزشکانی که خارج از فهرست دارویی می‌نویسند ر ا معلوم کنیم. چون طبق ضوابط و قوانین ما پزشک حق نوشتن دارو خارج از فهرست را ندارد. من این موارد را می‌خواهم روی سایت بگذارم. ما یک پزشک داریم که حتی ممکن است نسخه‌اش جعل شده باشد چون این امکان تا زمانی که نسخ الکترونیکی نشده باشد، وجود دارد. با مکانیسمی که داریم نسخه خارج از فهرست باید بیاید داخل سازمان تایید شود تا داروی آن آماده شود.

در طول یک ماه 300 نسخه داروی خارج از فهرست از یک پزشک آمده است. این یعنی مصرف غیرمنطقی و ما باید بتوانیم جلوی این را بگیریم. من باید به این پزشک فیدبک بدهم. ما نظام فیدبک به پزشک را در 6 سال پیش داشتیم که تقریبا آن را از دست دادیم و الان دوباره سعی می‌کنیم آن را بدست آوریم. اگر پزشکی هزینه غیرمنطقی برای بیمار می‌تراشید یا داروی غیرمنطقی تجویز می‌کرد یک ایمیل برای پزشک می‌رفت و گزارش به او داده می‌شد که ماه گذشته این مقدار داروی خارج از فهرست تجویز شده است. این برای پزشک یعنی اینکه یک نفر دارد من را کنترل می‌کند.

 چرا الان این سیستم را نداریم؟
       ما واقعا در طول دوران قبل خیلی از زیرساخت‌های IT خود را از دست دادیم. یعنی با سرعت خوبی درحال پیشرفت بودیم. تا سال 88 سیستم‌های IT ما حداقل در حوزه غذا و دارو خیلی خوب پیشرفت می‌کرد، سال 88 کاملا متوقف شد. از سال 92 دوباره شروع کردیم.

اواخر 93 و اوایل 94 دوباره استارت زدیم و الان واقعا فکر می‌کنم دو سال طول می‌کشد تا دوباره به سال 88 برسیم. من که اینجا نشسته‌ام الان نمی‌دانم چند تا داروخانه در کشور داریم. در صورتی که در سال 86 می‌دانستم در هر داروخانه چند دارو به‌فروش رفته است. زیرساخت‌ها از بین رفته و کارشناسان کلیدی همه از سیستم بیرون رفته‌اند.

 این همان بحث آخر من بود که گفتم باید بتوان منابع انسانی را نگه داشت. نیروهایی که اینجا می‌توانستند کار کنند و کارشناسانی که توان داشتند الان چه در بخش خصوصی چه نیمه دولتی حقوق‌های بالاتری می‌گیرند. بسیاری از کارشناسان ما پای‌شان را از این سیستم بیرون بگذارند ده برابر بیشتر از حقوق فعلی استخدام می‌شوند.

یعنی ما الان دو گروه یا سه گروه بیشتر در سیستم نداریم. نیروهایی که واقعا دارند جهادی کار می‌کنند.

 دوم گروه نیروهایی هستند که درآمدهای جانبی دارند و خیلی وابستگی درآمدی ندارد. گروه سوم هم که ممکن است دچار فساد شوند. این سیستم است که آدم‌ها را فاسد می‌کند و من معتقد هستم که اگر سیستم دارویی یا سیستم اداری ما فاسد است، تقصیر دولت است که نتوانسته برایش یک راهکار و یک فرایند تعریف کند. من به عنوان دولت فقط گلوگاه می‌سازم و هر گلوگاهی سیستم فساد تولید می‌کند.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: