به گزارش شفا آنلاین،نهتنها این کار به نفع همه است که داوطلب هم احساس بهتری پیدا
میکند. کار داوطلبانه با حقوق و مزایای اقتصادی همراه نیست اما آرامشی را
برای فرد به دنبال دارد که در کارهای دیگر نیست. یک روز جهانی هم برای
داوطلبان در نظر گرفتهشده،14 آذر مطابق با 5 دسامبر بانام روز جهانی
داوطلب نامگذاری شده است.
این روزها داوطلبان کم شدهاند یا زیاد؟ آیا
آنطور که برخی میگویند کارهای داوطلبانه دیگر چندان طرفداری ندارند و
آدمها بیشتر دنبال منافع شخصی هستند تا جمعی؟ آیا این جامعه مدنی است که
سازوکارهای جذب داوطلبان را بلد نیست و داوطلبان رابه اصطلاح فراری داده
است؟ کارهای کوچک داوطلبانه آیا برای جامعه مفید است یا فقط داوطلبان را از
یکدیگر دورنگه میدارد.
درهای بطری و ویلچرهایی برای معلولان
در بسیاری از کشورهای پیشرفته مردم وقت آزادشان را برای کارهای
داوطلبانه اختصاص میدهند. برخی نهتنها در زمان فراغت، خود را موظف
میکنند کار داوطلبانه کنند بلکه در طول ساعات شبانهروز هم حتماً ساعتی را
به کارهای داوطلبانه که خیر جمعی دارند اختصاص میدهند. یکی برای کار به
خیریه میرود و دیگری برای آموزش کودکان و زنان فعالیت میکند، آن دیگری هم
برای محیطزیست قدم برمیدارد؛ یعنی هر کس بر اساس علایق و توانمندیهایش
حوزه موردعلاقهاش را برای کار داوطلبانه برمیگزیند.
ین آدمها میگویند
نهتنها این کارها جامعهشان را جایی بهتر برای زندگی میکند که به لحاظ
شخصی هم چنان اثر خوبی بر روح و روانشان میگذارد که خیلی از بهاصطلاح
تفریحها آن اثر را برایشان ندارد. در ایران هم کم نیستند آدمهایی که در
کنار کار اصلیشان حتماً فعالیتی داوطلبانه دارند. فعالیتی عامالمنفعه
برای جمع و بهبود روح خودشان. مثل «گروه هستمت» که یک گروه اجتماعی است.
گروهی از شهروندان عادی که میخواهند در جامعه خود نقش پویاتری داشته
باشند. به قول خودشان درهای پلاستیکی بطریها را به ویلچر تبدیل میکنند تا
هم طبیعت خوشحالتر باشد، هم آنهایی که ویلچر ندارند.
آنها کمتر از یک سال است که دورهم جمع شدهاند، چهار نفرند. در بطری جمع
میکنند و با فروششان برای معلولان ویلچر میخرند بااینکه هنگام شروع کار
سه چهار نفر بودند اما این روزها توانستهاند گروه بزرگتری را به کار
تشویق کنند، خیلیها آنها را شناختهاند در بطریهای پلاستیکی را جمع
میکنند و به دستشان میرسانند. آنها هم با انجمن رعد که یکی از بزرگترین
تشکلهای معلولان کشور است در ارتباطند و با کمک آنها برای معلولان ویلچر
میخرند. تا حالا توانستهاند دو ویلچر را اینگونه به معلولان هدیه دهند.
این گروه برای انتخاب در بطری و نه خود بطری دلایل زیادی دارند از دلایل
فنی گرفته مثل تفاوت درجه ذوب این دو، تا دلایل مفهومی آن؛ اینکه نشان دهند
با در کم ارزش یک بطری چه کارهای بزرگی میتوان انجام داد. البته نیازی به
یادآوری نیست که بطریها از جمله پرمصرفترین و در نتیجه آلایندهترین
پلاستیکها در محیط زیست هستند.
هدیه مدنی یکی از اعضای این گروه داوطلب مشارکت اجتماعی است. 27
ساله و دانشجوی فیزیک: «نزدیک به یک سال است این فعالیت داوطلبانه را آغاز
کردهایم، نخستینبار توانستیم 1103 کیلو در بطری جمع کنیم یک سایت
اینترنتی ساختیم و از مردم هم خواستیم به کمکمان بیایند، نخستین هدفمان در
این کار استفاده از مشارکت شهروندی و بعد احترام به محیطزیست و سوم هم
کمک به معلولان است.»
هدیه معتقد است خیلی از مردمدوست دارند در کارهای داوطلبانه مشارکت کنند اما نمیدانند راه و چاه آن چگونه است؛ یعنی نمیدانند باید از کجا و چگونه دست به فعالیت بزنند. او از مشارکت بچههای زیر ده سال در طرحشان میگوید، کودکانی که در خیابان، کوچه و خانه در بطری جمع میکنند. آنها از این سن آموزش مشارکت و مسئولیت شهروندی میبینند.
هدیه خودش از دوره دبیرستان با یک تشکل مدنی کار داوطلبانه انجام میداد تشکلی که برای توانمندسازی شهروندان قدم برمیداشت و او از همان زمان لذت کار داوطلبانه را دریافت: «یکوقتهایی حال خوبی ندارم، اما وقتی به ایمیلها و تماسهای مردم مراجعه میکنم احساس واقعاً خوبی پیدا میکنم. اینکه میتوانی اثر کارت را ببینی خیلی حس خوبی به تو میدهد. خیلی از مردم احساس نارضایتی از زندگی دارند چون اثر کارشان را نمیبینند اما وقتی احساس میکنی برای جامعهات مفید هستی احساس بهتری هم پیدا میکنی.» او دوستان زیادی هم دارد که در کارهای داوطلبانه فعالند، دوستانی که درخت میکارند، آنهایی که دستبهدست هم دادهاند و با فقر مبارزه میکنند. این آدمها کم نیستند، فقط کمی از هم دورافتادهاند.
داوطلب بـودن و هویتانساندوستانه
اما کار داوطلبانه گاهی در دنیا آموزش و گامی جدی برای
زندگی اجتماعی است یعنی آدمها بدون محک زدن جدی خودشان و بدون اینکه
در رشته اصلیشان سالها کار داوطلبانه نکنند وارد دنیای کار نمیشوند. از
آنطرف دولت هم خوب میداند که داوطلبها بخشی از مسئولیتهای او را بر
عهده دارند و آنها نیز مزایایی برای داوطلب در نظر میگیرند.
سونیا غفاری، کارشناس ارشد جامعهشناسی یکی از کسانی است که تجربه سالها کار داوطلبانه در حوزه آموزش زنان و دختران را در پرونده کاریاش دارد به قول خودش با شروع کارشناسی ارشدش کارهای داوطلبانهاش را آغاز کرد از آموزش زنان گرفته تا تجهیز کتابخانهها.
او میگوید: «در این سالها آنقدر آموختم و تجربه به دست آوردم که اگر مجبور نبودم به خاطر مسائل مالی کمی از این دنیا فاصله بگیرم هنوز هم کار داوطلبانه انجام میدادم، هرچند هنوز هم ساعتی را برای تدریس به زنانی که مشتاق آموختن هستند اختصاص میدهم.
خیلی اوقات دیگران به من میگفتند باکارهای داوطلبانهات زندگی حرفهای و مالیات را فدا میکنی آدمهایی که بیشتر منفعتطلب و دنبال سود اقتصادی بودند این حرفها را میزدند. داوطلبها در جامعه ما سیستم حمایتی مشخصی ندارند در کشورهای دیگر هرچند داوطلبها پولی نمیگیرند اما از یک سری مزایا بهرهمندمی شوند مثلاً کارت داوطلبی دارند که با آن از یک سری خدمات بهرهمند میشوند چون دولتها میدانند که داوطلبها و تشکلهای دولتی بخشی از وظیفه او را به دوش میکشند.»
او هم تأکید میکند که کار داوطلبانه از فردگرایی خودخواهانه آدمها جلوگیری میکند و به آنها حس مفید بودن میدهد چون آدمها در تعامل با یکدیگر رشد میکنند. اگر دائم تأکید کنیم که فقط من و منافعم مهمند آنوقت است که اعتمادبهنفس کاذب و تقلبی درباره خودمان پیدا میکنیم. کسی را مقایسه کنید که دائم به خودش و منافعش فکر میکند با معلمی که با دستخالی به مردم و دانشآموزانش کمک میکند، هویت اجتماعی که برای این معلم و آنیکی ساخته میشود بسیار متفاوت خواهد بود.
نداشتن استراتژی و فرار نیروهای داوطلب
بعضیها معتقدند این روزها مادی شدن بیشازحد جامعه یا توجه به
منافع فردی از توجه به کارهای داوطلبانه کاسته است. برخی دیگر اما معتقدند
نبود استراتژی مشخص در سازمانهای غیردولتی موجب عدم جذب یا فراری دادن
نیروهای داوطلب شده است. نیروهایی که در دو دهه گذشته در سازمانهای
غیردولتی فعال بودهاند. شاید به همین دلیل است که این روزها داوطلبان سعی
میکنند خارج از تشکلهای مدنی و بهصورت فردی به کار داوطلبانه بپردازند.
آذر تشکر، جامعهشناس و عضو اندیشکده رخداد تازه با عدم علاقهمندی مردم به انجام کارهای داوطلبانه در جامعه کاملاً مخالف و معتقد است این از ضعف جامعه مدنی است که نمیتواند آدمهای علاقهمند را دورهم جمع کند وگرنه آدمهای زیادی را میشناسم که علاقهمند به انجام کارهای داوطلبانه هستند.
او با ذکر مثالی از کودکان کار و خیابانی
میگوید: «خیلی از آدمها وقتی این روزها کودکان کار را در خیابان میبینند
دوست دارند به آنها کمک کنند و به دنبال آنیک نیروی بزرگ داوطلب شکل می
گیردکه بخش بزرگی از آن متعلق به طبقه متوسط هستند. این داوطلبان هم به فکر
کمک به جامعه هستند و هم وقت خودشان را به شکل مناسبی پر میکنند.
پس این نیروی داوطلب وجود دارد، هرچند خیلی از سازمانها و نهادهای غیردولتی میگویند نمیشود روی نیروی داوطلبان حساب کرد؛ اما باید بپذیریم در دو دهه گذشته همین نیروهای داوطلب بودهاند که کار در نهادهای غیردولتی را پیش بردهاند؛ بیشتر این سازمانها بینش، ساختار دموکراتیک و برنامهریزی درست ندارند، یعنی نمیتوانند نیروی داوطلب را نگهدارند و آنوقت از نبود این نیروها گلایه میکنند.»
به گفته او مثلاً سازمانهایی هستند که بهصورت احساساتی قدم درراه مبارزه با فقر نهادهاند اما استراتژی لازم را ندارند، سازمانهایی که ادعای مدرن بودن دارند اما از سازمانهای خیریهای هم عقبترند. وقتی استراتژی مشخص نداریم نیروی داوطلب هم در این میانه ضربه میخورد، آنها احساس میکنند نیرویشان هرز میرود. مدتی در سازمان میمانند و چون آن سازمان برنامهای برای استفاده از انرژی آزاد داوطلبان ندارد ناامید می شوند. داوطلب میخواهد تأثیر کارش را ببیند.
او ادامه میدهد: «همین سازمانها هستند که نیروی داوطلب را فراری میدهند درحالیکه با برنامهریزی درست میتوانستیم آنها را حفظ کنیم. مردم ما اتفاقاً فرهنگ کار داوطلبانه دارند اما در این دو دهه ما هستیم که نیروهای داوطلب را دلزده و بیاعتماد کردهایم. اگر یک سازمان پول توزیع نمیکند، منابع منزلتی دیگر میتواند توزیع کند. در امریکا بخش مهمی از امداد و نجات داوطلبانه است. هر نیروی داوطلب سه سال به دانشگاه میرود و در آن سه سال با جدیت یک دانشگاه سطح بالا کار جدی و عمیق میکند؛ یعنی در یک سیستم آموزشی، عملی و تئوریک بر داوطلب سرمایهگذاری میشود چون برایشان ارزشمند است که فردی بدون پول برایشان کار میکند و با این سرمایهگذاری او را حفظ میکنند.»
او با اشاره به کارهای داوطلبانه کوچک که این روزها در جامعه افزایشیافته میگوید: «این روزها ضعف نهاد جامعه مدنی داوطلبان را به سمت کارهای اتمی و کوچک برده است که حداکثر ارتقای فردی ایجاد میکنند؛ اما ما چقدر باکارهای اتمی و ذره ای میتوانیم مثلاً به کاهش فقر یا مشکلات محیطزیست کمک کنیم؟ اگر سازمانها استراتژی نداشته باشند، داوطلبها فقط خودشان را آرام کردهاند. ما باید سازوکارهای پیوند داوطلبان را پیدا کنیم و نگرش درست به کارهای اجتماعی داشته باشیم تا داوطلبان را خسته و فرسوده نکنیم.»
او یک داوطلب است. کسی که برای بهتر شدن جامعهاش قدم برمیدارد، او که منتظر نمیماند تا دولت و نهادهای غیر دولتی شرایط را برایش مهیا کنند، او خودش آستین بالا میزند و برای بهتر شدن شرایط خود، مردم و جامعه تلاش میکند. داوطلبانی که میکوشند اثر کارشان را ببینند. ایران