کد خبر: ۸۹۲۰۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۱۵ - ۲۳ آذر ۱۳۹۴ - 2015December 14
شفا آنلاین>اجتماعی> این بار هم پدر ایثار و فداکاری را برای فرزندانش مشق کرد و آخرین یادگاری اش لب طاقچه همدلی برای پسرانش ابدی شد.
به گزارش شفا آنلاین،  عباس غیبعلی مجد آبادی که به علت سکته قلبی  هفته گذشته دچار مرگ مغزی شد با رضایت فرزندان به 3 بیمار بد حال زندگی بخشید. محمد مجد آبادی در مورد علت این تصمیم گیری خداپسندانه  می‌گوید،  هنگامی که من و برادرانم خبر پرواز بی‌بازگشت پدر را از تیم پزشکی  بخش قلب بیمارستان مسیح دانشوری شنیدیم، در بهت و ناباوری پایان تلخی که اتفاق افتاده بود به سر می‌بردیم که پیشنهاد خیر خواهانه و همدلانه تیم پزشکان حال و هوای ما را تغییر داد.

 وی  ادامه می‌دهد، وداع آخر برای ما سنگین رقم خورده بود و هنوز هم نمی‌خواستیم باور کنیم که سفر آن مهربان، بازگشتی ندارد اما یکی از پزشکان بخش برای مان توضیح داد که هیچ امیدی وجود ندارد به جز اندک فرصتی که می‌توان در آن امید را به خانواده‌های چشم انتظار هدیه کرد.

کادر تخصصی بخش پیوند شرایط بیمارانی را که در وضعیت نامناسب جسمی و روانی  به سر می‌برند و نیازمند عمل پیوند هستند برایمان   گفتند و این سؤال را از ما پرسیدند اگر پدر شما کلیه، کبد یا قلب نیاز داشت و  در این لحظه وضعیت مشابهی را تجربه می‌کرد و شما در انتظار  رضایت خانواده‌ای واجد شرایط برای  اهدای عضو بودید  چه انتظاری داشتید ؟ این جملات من و خانواده‌ام را در فکر فرو برد و سپس تصمیم گرفتیم که به وصیت پدر که همیشه  مزین به عطر بخشش بود جامه عمل بپوشانیم و میراث او را ابدی کنیم.

وی ادامه داد:از آن پس زندگی رنگ دیگری به  ما نشان داد، انگار قدم اول را که برداشته بودیم جاده‌ای رو به سرسبزی پیش رویمان قرار گرفته بود. در همین چند روز با افرادی آشنا شدیم که بزرگ ترین دغدغه شان شاد کردن دل‌های خسته بود.  بخشش و فداکاری با همین یک تصمیم با زندگی مان پیوند خورد و تصمیم گرفتیم هیچ وقت فراموش نکنیم که بدون همدلی و غم انسانی دیگر را خوردن نمی‌توان زیر آسمانی که معبود به ما هدیه داده است نفس کشید.

حتی از سبد گل‌های مؤسسه خیریه محک برای مراسم خاکسپاری استفاده کردیم. وقتی متوجه شدیم که با کرایه کردن سبد گل‌های محک می‌توانیم از یک سو احترام و یادبود پدر را به جا  بیاوریم و از یک طرف از کودکان مبتلا به سرطان حمایت کنیم، لحظه‌ای دریغ نکردیم، گویی مقدر شده بود مراسم سوگواری پدرمان نیز با مهر و عشق پیوند زده شود.
وداع آخر
وی در جملات پایانی خود می‌گوید، در  لحظه خداحافظی بر دستان پدر بوسه زدم و از او به خاطر سال هایی که بدون چشمداشت  جوانی اش را به خاطر ما ورق زد و بخشیدن را  بدرقه راهمان کرد تشکر کردم. این روز‌ها  آرامش خاطر دارم  و خوشحالم به خاطر خنده هایی که پدر در نقش بستن شان حضور دارد. صدای نفس‌های پدر را می‌شنوم. او همین نزدیکی‌ها است. سر سفره امید لقمه بر می‌دارد و چتر می‌شود  برای آسمان ابری دل‌های خسته.ایران

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: