شفا آنلاین>اجتماعی>مقابل یک مغازه کوچک صف بستهاند، یکی از تجریش آمده، آن یکی از نازیآباد و یکی هم از سرآسیاب. یکی آمده چاقویش را تیز کند، دیگری تیغه چرخگوشت و یکی هم قیچیاش را؛ چاقوتیزکنی ایلخانی در چهارراه گلوبندک تهران.
به گزارش
شفا آنلاین، از مقابل مغازه که رد میشوی صف مقابل در وعنوان
چاقوتیزکنی کنجکاوت
میکند که توی دکان دودگرفته و قدیمی را هم نگاهی بیندازی. چهار پنجنفری
پشت یک محفظه شیشهای نشسته و سخت مشغول صیقل دادن وتیزکردن هستند.
مشتریها هم از پشت شیشه به تماشایشان ایستادهاند. آرام ایستادهاند تا
نوبتشان برسد، بیشترشان سالهاست به اینجا میآیند. مثل خانمی که چادر مشکی
به سر دارد و هرچند ماه یکبار کاردهای آشپزخانه، تیغ چرخگوشت و قیچیهای
خیاطیاش را میآورد اینجا که تیزشان کند. گشتی در بازار تهران میزند و
بعد با چاقوهای تیز به خانه برمیگردد یا آقایی که از تجریش آمده تا
کاردهایش را تیز کند و به خانه ببرد: «یعنی چه که هرروز جنس نو بخری؟
باید
بتونی از قدیمیها به بهترین شکل ممکن استفاده کنی.این امروزیها کار
خوبی نمیکنند، همه چیز را دور میاندازند و از نو میخرند.»
پشت شیشه این کلمات به چشم خورد: «از تیز کردن قمه معذوریم. لطفاًسؤال
نفرمایید.» آنسوتر هم قیمت خدمات نوشتهشده؛ یک فهرست بلندبالا از تیز
کردن کارد قصابی که 5 هزار تومان است تا قیچی چمنزنی که 4 هزار تومن آب
میخورد و کلی اقلام تیز کردنی دیگر. توی کارگاه هم تا دلت بخواهد بر
درودیوار چاقو و اره و ابزارهای کار و سنگ صیقل به چشم میخورد. یک پروانه
قدیمی کار هم هست. لابد از سال 1317. جوانها با انگیزه و تند تند کار
میکنند.همانها که قرار است این کار و پیشه را حفظ کنند.
چند عکس قدیمی هم هست که بالای دیوار نصب شدهبا کمی پرس وجومیفهمم،
چهار نسل چاقوتیزکن تهران بودهاند. آنهایی که نسلاندرنسل و از سالها قبل
اینجا کارکردهاند. چهارنسلی که درهمین مغازه کوچک، چاقوصیقل دادهاند.
یکی از آنها که کنار عکسش یک روبان مشکی هم نصبشده، ایلخانی بزرگ است و
تأسیس کننده اینجا. برای صاحبان مغازه اینجا فقط محل کار نیست که پر از
خاطره است وزندگی. رد زندگی و کار را میتوان اینجا جست. در همین چند
متر جا و در میان ابزارهای کار.
محمد ایلخانی سرش کمی که خلوتترمیشود بیرون میآید و از کسبوکارشان و
صاحبان قبلی اینجا برایم میگوید به قاب عکسهای روی دیوار اشاره میکند:
«اینهاهمه اینجا کارکردهاند و سالها قبل فوت شدهاند.دو نفر اول پدر و
پدربزرگم هستند و آن دو نفر هم عمو و پسرعمویم.
همه در این شغل بودهاند.
یکی دیگر هم بود که عکسش اینجا نیست اما او هم اینجا کار میکرد.
اینجا را همه میشناسند. حتی از خارج از ایران هم مشتری داریم دانمارک،
سوئد، نروژ و عراق و افغانستان.همه آرایشگرها،خیاطها،
باغبانها،چمنزنها، صحافها وعکاسها مشتری ما هستند؛ یعنی هر چه که تیز
کردنی باشد و شما تصورش را بکنید اینجا تیز میشود.»
محمد ایلخانی از سال 62 به مغازه چاقوتیزکنی آبا و اجدادیاش آمده،
تقریباً 32 سال است اینجاست و حالا بیشتر بر کار شاگردانش نظارت میکند. با
خندهای میگوید: «خودم پسری ندارم،شاید دامادها را وارد این کار کنم. همه
ابزار کار ما سنگ است و مهارت دست. بایدسالها کار کنی تا مهارت لازم را
پیدا کنی. شکر خدا راضیام از کار. قدیمی هستیم و کار بلد.از ساعت 8 صبح
اینجاییم تا 5 بعدازظهر.
زمستانها کمتر مشتری داریم و تابستانها بیشتر؛
اما شکر خدا همیشه برای ما مشتری هست.»
تعریف میکند که سال 1317 پدربزرگش اینجا را راهانداخت و بعد سال 1320
پدرش ادامه کار را گرفت تا نوبت رسید به پسرعموی پدرش که از سال 1322کار در
اینجا را شروع کرد و بعد عمویش حاج حسین ایلخانی که از سال 40 کار را دست
گرفت و بعد پسرش کار را ادامه داد و سال 85 فوت کرد.
میگوید نمیگذارد این شغل از بین برود تا خودش هست،اینجاهم برقرار است و
او این شغل را به جوانها آموزش میدهد تا شاید چاقوتیزکنی در تهران بماند.
برای همیشه بماند، نه آنطور که دیگر از چینیبندزنها نمیتوان در این
شهر سراغ گرفت و مسگرها هم که دیگر کمیاب شدهاند. باید این شغلهای قدیمی
را حفظ کرد. این قدیمیترینهای بازار را.