کد خبر: ۸۶۹۹۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۴ آذر ۱۳۹۴ - 2015November 25
شفا آنلاین>اجتماعی> اعضای بدن سرباز جوانی که در زمان انجام خدمت نظام وظیفه در پادگان شهید پژوهنده چهل دختر مرگ مغزی شده بود به چند بیمار نیازمند اهدا شد.
به گزارش شفا آنلاین،  خانواده این جوان اهل تربت جام با حضور در بیمارستان مسیح دانشوری آخرین برگ دفتر زندگی او را با ایثار و گذشت ورق زدند و لبخند به چهره چند بیمار نیازمند بخشیدند.

حسین اصلاحی پدر محمد اهدای اعضای بدن پسرش را بهترین تصمیم زندگی‌اش عنوان کرد و گفت: 5 فرزند داشتم و محمد فرزند دوم من بود. سه خواهر و برادر کوچکش علاقه زیادی به او داشتند. همیشه سعی می‌کرد تا به آنها محبت کند. در تربت جام زندگی می‌کنیم و محمد از سن نوجوانی در کابینت‌سازی به من کمک می‌کرد. علاقه‌اش به این کار باعث شد که بسرعت همه فوت و فن این کار را بیاموزد و استاد کار شود. صبح زود وقتی به کارگاه می‌رفتم می‌دیدم زودتر از من مشغول کار شده است.


به من و مادرش کمک می‌کرد و وجود او قوت قلب ما بود. خوشحال بودم که پسر بزرگم کار من را ادامه خواهد داد. همه اهالی محل او را دوست داشتند و برای من از مهربانی‌ها و فداکاری‌هایش نسبت به هم سن و سال‌هایش می‌گفتند.


این پدر ادامه داد: محمد در کنار کار به درس هم اهمیت می‌داد و همیشه نمرات عالی می‌گرفت. بعد از پایان دبیرستان و گرفتن دیپلم تصمیم گرفت به سربازی برود تا پس از آن برای آینده‌اش برنامه‌ریزی کند. 19 اردیبهشت ماه به خدمت سربازی اعزام شد و پس از تقسیم مشخص شد باید به پادگان شهید پژوهنده چهل دختر شاهرود برود.

از اینکه از ما دور می‌شد ناراحت بودیم اما او با سربازان دیگر هیچ فرقی نداشت و باید به کشور خدمت می‌کرد. او را با اشک و دعا بدرقه کردیم. در این مدت نیز با ما تماس می‌گرفت و روزشماری می‌کرد تا خدمت سربازی‌اش تمام شود. چندباری هم به مرخصی آمد و در این مدت نیز به من در کابینت‌سازی کمک می‌کرد. حسین اصلاحی درباره مرگ مغزی پسرش و اهدای اعضای بدن او گفت: محمد ورزشکار بود و در تیم فوتبال محلی تربت جام بازی می‌کرد. علاقه زیادی به ورزش داشت و می‌گفت سلامتی بالاترین نعمت است و کسانی که یک عضو خود را از دست داده‌اند قدر این نعمت را بیشتر می‌فهمند. او هیچ سابقه بیماری نداشت و همیشه نگران سلامتی من و مادرش بود.

7 ماه از خدمت سربازی او در تیپ 258 سپری شده بود که این اتفاق برای او افتاد. روز شنبه از پادگان چهل دختر با من تماس گرفتند و گفتند محمد به دلیل سردرد شدیدی که داشته به بهداری پادگان منتقل شده بود و بعد از معاینه پزشک پادگان و بیشتر شدن درد، او را به بیمارستان امام حسین(ع) شاهرود منتقل کردند. در بیمارستان بعد از معاینه و انجام آزمایش مشخص شده بود دو رگ که به مغز خونرسانی می‌کردند پاره شده و خونریزی کرده است.

ساعتی بعد او را با آمبولانس به بیمارستان خانواده ارتش در تهران منتقل کردند و ما هم از تربت جام به تهران آمدیم. او را در بخش مراقبت‌های ویژه بستری کرده بودند. از ما کاری جز دعا کردن بر نمی‌آمد.
 من و مادرش در شوک بودیم و باور نمی‌کردیم این آخرین دیدار ما باشد. برنامه‌های زیادی برای آینده او داشتیم. قرار بود بعد از تمام شدن خدمت سربازی برای خودش زندگی مستقل تشکیل دهد.

چند ساعت بعد یکی از پزشکان بیمارستان مرا به اتاقش دعوت کرد و گفت محمد مرگ مغزی شده است. تا به آن روز چیزی از مرگ مغزی نمی‌دانستم. پزشک برای من تشریح کرد که محمد به دلیل خونریزی ناشی از پارگی عروق مرگ مغزی شده است و هیچگاه زنده نخواهد شد. او پیشنهاد داد تا با اهدای اعضای قابل برداشت محمد زندگی چند انسان دیگر را نجات بدهیم. تصمیم سختی بود.

موضوع را با همسر، برادر همسرم و خواهر زاده‌ام که همراه ما به بیمارستان آمده بودند مطرح کردم. آنها نیز موافقت کردند. بعد از آخرین دیدار و خداحافظی با محمد به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شد و کبد، کلیه‌ها و قرنیه و نسوج او را برای پیوند به بیماران نیازمند برداشت کردند. با این کار خوبی‌ها و ایثار و فداکاری محمد را که زبانزد اهالی محل و اقوام بود کامل کردم و مطمئن هستم که با اعضای بدن او چند جوان دیگر که سال‌ها است به خاطر از دست دادن عضو حیاتی بدن با سختی زندگی می‌کنند به زندگی بازخواهند گشت. پسرم بسیار مظلوم بود و هیچ توقعی از من و مادرش نداشت. پیکر او را به شهرمان منتقل کردیم و به خاک سپردیم.ایران
 

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: