کد خبر: ۸۶۰۱۲
تاریخ انتشار: ۰۳:۰۴ - ۲۹ آبان ۱۳۹۴ - 2015November 20
شفا آنلاین>سلامت>تحقيقات جديد نشان‌ از نااميدي بيشتر و اوضاع سلامت نامطلوب‌تر در آمريکا دارند.
به گزارش شفا آنلاین،مطالعه جديدي که در دانشگاه پرينستون انجام شده از رشد چشمگير نرخ مرگ‌ومير به‌خصوص در افراد ميانسال در آمريکا خبر مي‌دهد.

پروفسور آن کيس و همکارش، آنگوس ديتون، برنده جايزه نوبل دريافتند که بعد از دهه‌ها پيشرفت (که مرگ‌ومير سالانه 2 درصد کاهش يافته بود) از سال 1999 تا 2013 نيم‌درصد به آمار مرگ‌ومير در آمريکا افزوده شده است.

 اين آمار هرکسي را به وحشت مي‌اندازد، نه فقط به اين خاطر که برنامه‌ريزي‌هاي بلندمدتي براي اين امر صورت نگرفته است، بلکه به اين خاطر که محققان در همه کشورهاي مورد نظرشان (يعني استراليا، کانادا، فرانسه، آلمان، انگلستان و سوئد) پيشرفت در اين زمينه مشاهده کردند و فقط در آمريکا ميزان مرگ‌ومير افزايش يافته بود.

چيزي که به همين اندازه موجب شگفتي مي‌شود اين است که اين افزايش مرگ‌ومير در نتيجه اتفاقات معمول مانند بيماري‌هاي قلبي نبوده بلکه به خاطر ميزان بالاي خودکشي و زياده‌روي در مصرف الکل و مواد مخدر (همراه با بيماري‌هاي کبدي که در نتيجه استفاده از الکل) به وجود آمده است.


مي‌توان مساله را اينگونه بازگو کرد که اين خود مردم هستند که جان خودشان را مي‌گيرند يا بدون اعتنايي به سلامت و امنيت خود زندگي مي‌کنند، روشي که درنهايت به مرگشان مي‌انجامد.

به علاوه در اين تحقيق موارد ديگري هم ذکر شده است که سبب کاهش عمر و مرگ‌ومير مي‌شود، مواردي که موجب کاهش سلامت جسم و روان و توانايي براي انجام فعاليت‌هاي روزمره مي‌شود. پروفسور کيس اين طور نتيجه‌گيري مي‌کند که اين روزها نااميدي بيشتر و وضعيت سلامتي بدتر شده است.

پرفسور کيس معتقد است يکي از دلايلي که باعث افزايش مرگ‌ومير در ايالات متحده شده است، نبود شبکه‌هاي تامين اجتماعي در موارد بيکاري و فقدان بيمه‌هاي همگاني درماني است. اين وضعيت از هنگامي تشديد شده است که افرادي با سطح سواد کمتر با کاهش درآمد بيشتري مواجه شده و درنتيجه امنيت شعلي و دسترسي به مراقبت‌هاي پزشکي را از دست مي‌دهند. در واقع با توجه به بررسي‌ها و ساير مطالعات آکادميک و غير جانبدارانه‌اي که در اين زمينه انجام شده است، کيس و ديتون دريافتند: «نااميدي در کشورهايي که خط‌مشي‌هاي عمومي، امکان مراقبت فعال افراد از خودشان و خانواده‌هايش را فراهم مي‌آورد، کمتر است.»

مطلب ديگري که به طور ويژه مي‌توان در آمريکا بررسي کرد اين است که در سراسر اين کشور رابطه قدرتمندي ميان رضايت از زندگي در يک ايالت و چهار عامل سياسي ديگر وجود دارد:

ميزان پرداخت انتقالي (transfer payment) در آن ايالت (مواردي همچون حقوق بيکاري يا ساير برنامه‌هاي حفظ درآمد افراد)، شاخص ميزان مقررات و نظارت اقتصادي، معيار ارزيابي ميزان پيشرو بودن دولت ايالتي و متغيري ديگر که نشان مي‌دهد که آن ايالت سابقه‌ اخيري از حکومت حزب دموکرات دارد.

بنابراين، کيفيت زندگي زماني در يک ايالت بالاتر بود که آن ايالت توجه بيشتري به شبکه تامين اجتماعي از خود نشان داده بود يا زماني که اين دولت ايالتي به صورت تهاجمي‌تري امور اقتصادي را به نفع کارگران و مصرف‌کنندگان تحت نظارت گرفته بود و بالاخره زماني که دموکرات‌ها کنترل آن ايالت را به عهده داشتند.

اين نتايج در هر دو سطح فردي و گروهي به دست آمده بود. در ادامه اين تحقيق رابطه ميان خودکشي و سياست‌هاي دولتي مورد بررسي قرار گرفت و از همين روش براي آمارگيري استفاده شد و بر اساس آن علاوه بر ساير عوامل، سياست‌هاي دولتي در شيوع خودکشي در نظر گرفته شدند. در نتيجه اين بررسي مشخص شد که سياست‌هايي که عموما با عنوان «پيشرفت کننده» شناخته مي‌شوند، با کاهش آمار خودکشي رابطه مستقيم دارند.

اين آمارها حاکي از رابطه مستقيم ميان افزايش سياست‌هاي حمايتي همچون برنامه‌هاي «حفظ درآمد» و ارائه مراقبت‌هاي پزشکي عموم و کاهش ميزان خودکشي بودند. بنابراين مي‌توان اين آمارها را اين گونه خلاصه کرد که اگر در حال حاضر«نااميدي» در آمريکا در حال گسترش است، به اين علت است که تعهد دولت به سياست‌هاي عمومي که به امنيت رواني عموم مردم در برابر بيکاري و عدم امنيت مالي مي‌انجامد، ‌کاهش يافته است.

با وجود بارقه‌هاي اميدي که در ظهور يک سيستم نوپاي بهداشتي و درماني تقريبا همگاني به چشم مي‌خورد، الگوي کلي سياست آمريکا دور شدن از سياست‌هاي حمايتي بوده است که به زندگي مثبت و پوياي افراد مي‌انجامد. بنابراين به سادگي مي‌توان نتيجه‌گيري کرد که دلايل شيوع نااميدي در سطح جهاني در سياست‌گذاري‌هاي عمومي دولت‌ها قرار دارد.Psychology Today

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: