کد خبر: ۸۴۷۸۵
تاریخ انتشار: ۰۴:۵۴ - ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - 2015November 09
شفا آنلاین>اجتماعی>کمتر کسی است که سردار مدرسه‌ساز را نشناسد، پهلوان دوچرخه سواری که هر روز بعداز خواندن نماز به شوق ساخت سنگر دیگری برای علم از خانه بیرون می‌آید و با غروب آفتاب به شوق نشان لبخند بر لبان مردم دردمند به بنیاد نیکوکاری حضرت ابوالفضل(ع) که سال‌ها قبل آن را بنا نهاد می‌رود.
به گزارش شفا آنلاین،  او آیینه تمام نمای جوانمردی است و در آستانه 80 سالگی هیچ خانه و خودرو و حتی تلفن همراهی ندارد. او سالها قبل و پس از مرگ همسرش خانه مسکونی‌شان را تبدیل به مدرسه کرد. ساخت بیش از 250 باب مدرسه در کنار ساخت سرای سالمندان، پل، جاده، مراکز خیریه، مسجد و حمام و خانه‌های مسکونی برای جوانان تنها بخشی از خدمات بی‌پایان پهلوان عطا احمدی به مردم کرمان است.

معلمی که در این سال‌ها هیچگاه حاضر نشد از کارهای بزرگی که انجام داده است با رسانه‌ها سخنی بگوید یا در مراسمی که برای پاسداشت خدمات او برگزار می‌شود، شرکت کند.

عطا احمدی معلمی است که با عشق سال‌ها در تعلیم و تربیت فعالیت کرد و حتی مرگ فرزندانش نیز باعث نشد یک روز از کلاس درس غایب باشد.

وقتی قرار باشد از خدماتی که در این سال‌ها برای ساخت مدارس و طرح‌های عمرانی و رسیدگی به محرومان در استان کرمان انجام داده است سخن بگوید سکوت می‌کند.

پهلوانی لقبی است که مردم کرمان به او داده‌اند. کسی که هیچگاه از خدمت به مردم خسته نمی‌شود و هیچگاه از کارهایی که انجام داده است سخن نمی‌گوید. برای شنیدن سرگذشت این بزرگمرد مدرسه‌ساز استان کرمان و خدماتی که او در 6 دهه اخیر انجام داده است سراغ دبیرهمایش بزرگداشت پهلوان عطا احمدی رفتیم. موسی سالاری که مسئولیت دبیرخانه شورای آموزش و پرورش استان کرمان را نیز برعهده دارد از رونمایی 5 کتاب در ارتباط با عطا احمدی در روز اول آذرماه همزمان با 80 سالگی این مرد بزرگ خبر داد و گفت: ایمان، علم و عمل سرمشق زندگی مردی است که هیچگاه از قدم برداشتن برای انجام کار خیر خسته نشده است. سالاری که سال‌ها با جمع‌آوری دستنوشته‌ها و همچنین گفته‌های عطا احمدی تدوین این کتاب‌ها را برعهده داشته است گوشه‌ای از زندگی او را بازگو کرد.

معلم مدرسه عشق
عطا احمدی اول آذرماه سال 1315 در یک خانواده روستایی از توابع کوهپایه کرمان به دنیا آمد. حاج محمد احمدی پدر او و مادرش عذرا عراقی که از ایل بختیاری بود از همان کودکی توجه ویژه‌ای به تعلیم و تربیت او داشتند به طوری که با آموزش‌های مادر توانست در 5 سالگی قرآن کریم و دیوان حافظ را بخواند.

 از همان کودکی علاقه زیادی به ورزش داشت و با راهنمایی‌های پدر وارد ورزش زورخانه‌ای شد.
می‌گوید ورزش زورخانه‌ای علاوه بر جسم، روح او را نیز پرورش داد و درس‌های زیادی را در گود زورخانه آموخت. چند سال بعد خانواده به کرمان نقل مکان کرد و عطا بعد از تحصیلات متوسطه به خاطر علاقه زیادی که به معلمی داشت وارد دانشسرای تربیت معلم شد و در سن 18 سالگی به عنوان معلم راهی روستاهای شهرستان رابر شد. چند سال زندگی در روستاهای محروم این منطقه و تعلیم دانش‌آموزان او را در مسیری قرار داد تا سال‌ها بعد برای آنها مدرسه بسازد. یک سال بعد زندگی مشترک خود را با دختر دایی‌اش زهرا عراقی آغاز کرد که حاصل 50 سال زندگی مشترک 9 فرزند بود. برای رسیدن به کلاس درس گاهی اوقات مجبور بود 8 ساعت پیاده مسیر کرمان به روستاهای اطراف رابر را طی کند ولی هیچگاه خم به ابرو نیاورد. لقب پهلوانی را مردم رابر به او دادند. آنها شاهد کمک‌ها و حمایت‌های معلم روستا  به دانش‌آموزانش بودند و هرگاه یکی از آنها از کلاس درس غایب بود بلافاصله بعد از پایان کلاس به خانه او می‌رفت و علت نیامدن او را پیگیری می‌کرد.

سال‌ها بعد برای ادامه خدمت به کرمان منتقل شد و علاوه بر تدریس مدیریت مدارس علوی و فردوسی بر عهده او گذاشته شد. بسیاری از مدیران دولتی و همچنین شخصیت‌های علمی امروز استان کرمان شاگردان آن سال‌های این مدارس بودند و درس زندگی را در کلاس درس عطا احمدی آموختند. محسن جلالی‌پور رئیس اتاق بازرگانی ایران یکی از مسئولانی است که با افتخار از 12 سال شاگردی استاد احمدی می‌گوید.


موسی سالاری با بیان خاطراتی از دوران تدریس عطا احمدی در کلاس درس و توجه او به تعلیم و تربیت می‌گوید: فرزندان عطا احمدی در همان مدرسه‌ای درس می‌خواندند که پدر در آنجا مشغول تدریس و مدیر بود. او هیچگاه تفاوتی بین فرزندان خود و دیگر دانش‌آموزان قائل نبود. فرزندان او حق نداشتند در مدرسه او را بابا صدا بزنند و اگر این کار را انجام می‌دادند تنبیه می‌شدند.

دو فرزند عطا احمدی در کودکی جان خود را از دست دادند ولی مرگ آنها نیز باعث نشد او یک روز کلاس درس را تعطیل کند. وقتی یکی از پسرانش به دلیل بیماری فوت کرد او جنازه را روی دوچرخه‌اش گذاشت و آن را به مسجد مشتاق علی شاه برد و در مسجد قرار داد.

این معلم بزرگ بلافاصله به کلاس درس رفت و بعد از پایان کلاس سوار بر دوچرخه به مسجد بازگشت و پیکر پسرش را به قبرستان برد و دفن کرد. یک بار نیز وقتی پسر دیگرش فوت کرد جنازه او را در خانه می‌گذارد و به مدرسه می‌رود. آن روز پسر بزرگش رحمت‌الله به خاطر مرگ برادرش نتوانسته بود تکالیفش را انجام بدهد. وقتی معلم از او دلیل انجام ندادن تکالیف را پرسید درحالی که بشدت گریه می‌کرد گفت برادرم فوت کرده و جنازه‌اش در خانه است. آنجا بود که معلم‌های مدرسه متوجه می‌شوند یکی از فرزندان عطا احمدی فوت کرده است ولی او در کلاس درس مشغول تدریس است.

 این شخصیت و منش فقط در انسان‌هایی پیدا می‌شود که خود را وقف دیگران کرده باشند. او اگر متوجه می‌شد یکی از دانش‌آموزانش به دلیل فقر و تنگدستی خانواده نمی‌تواند در کلاس درس حاضر شود بلافاصله به خانه آنها می‌رفت و او را سوار بر دوچرخه به مدرسه می‌برد.

اهمیت علم برای او به اندازه‌ای بود که حاضر نشد برای استقبال از فرح پهلوی که به کرمان سفر کرده بود مدرسه را تعطیل کند و از سوی ساواک مورد بازخواست و تنبیه قرار گرفت. بعداز انقلاب مسئولیت اداره تدارکات و خدمات آموزش و پرورش به او واگذار شد و به این ترتیب نخستین قدم برای مدرسه‌سازی برداشته شد.

40 مدرسه به یاد 40 شهید
بعد از انقلاب وقتی به دلایلی بازنشسته شد بیل و کلنگ را روی دوچرخه‌اش قرار داد تا در کنار کارگری برای مردم و تأمین هزینه‌های زندگی‌اش در مدرسه‌سازی مشارکت داشته باشد. وقتی مسئولان آموزش و پرورش طی نامه‌ای از او خواستند تا دوباره به کار قبلی خود بازگردد قبول نمی‌کند و از آنها می‌خواهد به جای او دو معلم جوان دیگر را استخدام کنند تا نگران آینده شغلی و تأمین هزینه‌های زندگی‌شان نباشد. عطا احمدی به صورت افتخاری همکاری‌اش را با آموزش و پرورش ادامه داد و 40 باب مدرسه به یاد 40 شهید در همه نقاط شهر کرمان ساخت و خود نیز در کنار کارگران ساختمانی در ساخت مدارس مشارکت کرد. روحیه پهلوانی او باعث شد تا مردم به او اعتماد کنند و سرمایه‌های ساخت مدارس و مراکز خیریه عام المنفعه را در اختیار او قرار دهند.

همچنین برای کمک به افغان‌های آواره، دو مدرسه زیبا و محکم در اردوگاه‌های بردسیر و رفسنجان ساخت. عطا احمدی در این سال‌ها هیچگاه با بودجه دولتی مدرسه نساخت و سرمایه او اعتماد مردم بود.

او آرزو می‌کند که مردم ایمان را قبل از علم بیاموزند و آرامش و طراوت را در زمین، هر روز بهتر و ماندگارتر کنند. در محافل مختلف می‌گوید: در مقابل این همه از خودگذشتگی و فداکاری این مردم خوب و مهربان، شهید، جانباز، ایثارگر، محروم، فقیر، بی‌توقع، کم درآمد و مطیع، شرمنده‌ام که نمی‌توانم به اندازه یک هزارم حق آنان، خدمت‌کنم.

 ‏با اعتماد و سرمایه مردم بنیاد نیکوکاری حضرت ابوالفضل(ع) را راه‌اندازی کرد تا بتواند بیشتر به مردم محروم کرمان خدمت کند. ساخت مساجد و پل و خانه برای زوج‌های جوان تنها بخشی از خدمات این خیر بزرگ است. دبیرهمایش بزرگداشت پهلوان عطا احمدی از روزی گفت که این مرد خانه‌اش را تبدیل به مدرسه‌ای به نام همسرش کرد و خود نیز سال‌ها در اتاق سرایداری مدرسه زندگی کرد.

عطا احمدی 10 سال بعد از مرگ همسرش خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کرد تبدیل به مدرسه کرد و نام همسرش زهرا عراقی را بر آن نهاد. او سال‌ها در اتاق سرایداری مدرسه زندگی می‌کرد و چند سال بعد نیز این اتاق را به مدرسه داد و اکنون در خانه یکی از فرزندانش زندگی می‌کند.
مرگ همسر که در این سال‌ها همدم و همراه او بود تلخ‌ترین اتفاق زندگی‌اش بود. زمانی که همسرش فوت کرد خود همه کارهای مراسم کفن و دفن و ختم را انجام داد و کنار مزار همسرش نیز قبری برای خود حفر کرد و روی سنگ آن نام خود و تاریخ وفات را نیز روز مرگ همسرش نوشت.

او بعد از مرگ همسر بهترین ساعت‌های زندگی‌اش را خدمت به مردم و بودن در کنار نوه‌هایش می‌داند و هر روز صبح زود برای ساخت مدرسه از خانه بیرون می‌آید. در دولت هاشمی رفسنجانی وقتی نشان درجه 3 خدمت را از ایشان گرفت بلافاصله سکه‌هایی را که به عنوان پاداش دریافت کرده بود در راه مدرسه‌سازی هزینه کرد.

قراردادهای او با پیمانکارانی که مسئولیت ساخت مدارس را برعهده دارند در نوع خود بسیار جالب است. او با پیمانکاران قرارداد خداوکیل می‌بندد و آن را در صفحاتی که در اول کتاب قرآن قرار داده است می‌نویسد و قرآن را واسطه قرار می‌دهد تا پیمانکاران کار را بدرستی انجام بدهند.

 همچنین در پایان کار برای اطمینان با بستن دریچه‌های راه آب پشت بام، نفوذ ناپذیری پشت بام در زمان بارش باران و برف را بررسی می‌کند و اگر سقف کلاس‌ها نم نداشت کار را قبول می‌کند.
امروز عطا احمدی در آستانه ۸۰ سالگی هنوز هم عاشقانه ساعت 6 صبح در دفترکارش که حالا یک میز چوبی کهنه سفید کوچک هم به آن اضافه شده است، می‌نشیند و زمانی که کارمندان در محل کار حاضر می‌شوند او برای سرکشی طرح‌های مدرسه‌سازی به آنجا می‌رود.

چندی قبل زیباترین روز زندگی عطا احمدی اتفاق افتاد. وقتی که شاگردان قدیمی او که این روزها مویی سفید کرده‌اند و هر کدام از آنها در مشاغل دولتی و غیردولتی مشغول خدمت به مردم هستند گردهم جمع شدند و وقتی وارد کلاس شد به احترامش ایستادند تا او بازهم برای آنها درس زندگی را تدریس کند.ایران
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: