کد خبر: ۸۳۲۵۱
تاریخ انتشار: ۰۳:۵۹ - ۰۸ آبان ۱۳۹۴ - 2015October 30
شفا آنلاین>اجتماعی>شاید فکر کنی اینجا یک مهدکودک است یا واحدی آموزشی برای کودکان. همه‌جا رنگی است و پر از اسباب‌بازی. حیوانات پلاستیکی را این گوشه و آن گوشه می‌بینی و البته انواع عروسک و کتاب.

به گزارش شفا آنلاین،  حروف الفبای برجسته هم هست که روی دیوارها چسبیده‌اند. در گوشه‌ای هم کتابخانه قرار دارد و البته تلویزیونی با قاب مشکی و بزرگ و یک درخت آینه‌کاری شده بسیار زیبا. دیوارها نارنجی است و جاهایی هم که رنگ نخورده آجری است. همه‌چیز مرتب،‌ تر و تمیز و رنگ‌رنگی.

نظم خاصی دارد. صندلی‌های سبزرنگ در جای‌جای این مرکز کوچک به چشم می‌خورند. با کمی دقیق‌تر شدن می‌فهمی اینجا با مهدکودک یا یک مرکز آموزشی معمولی تفاوت دارد. اینجا به گفته مسئولش مرکزی است هوشمند برای افزایش خلاقیت کودکان نابینا و کم‌بینا و نه‌ فقط مرکزی آموزشی که جایی برای گذراندن اوقات فراغت این کودکان.

مرکز در سرای محله بهارستان در یک زیرزمین کوچک در خیابان جمهوری تهران واقع‌شده است و در نخستین روزهای افتتاحش میزبان کودکان کم‌بینا و نابینا شده است. آیدین کوچولو با خانواده‌اش از ارومیه آمده‌اند تا از نزدیک اینجا را ببینند، مرکزی که مشابهش در شهر خودشان وجود ندارد.

  آیدین ۵ ساله عینک قطوری بر چشم دارد و با کنجکاوی زیاد این‌سو و آن‌سو می‌رود و به همه‌چیز دست می‌زند. حشرات پلاستیکی را در دست می‌گیرد و لمس می‌کند. حشراتی را که تنها با لمس‌شان تصویری از آنها در ذهنش می‌سازد. او اسم هزارپا را شنیده اما تاکنون تصوری از آن نداشته است.

  فلامینگو و دارکوب و برخی از حیوانات دیگر هم یا نوع پلاستیکی‌شان هست یا تصاویر برجسته‌شان. حیواناتی که کمتر در مغازه‌های اسباب‌بازی‌فروشی معمولی پیدا می‌شوند.

آیدین پلنگ را لمس می‌کند. با لمس چندباره‌اش صدایی از حیوان پلاستیکی درمی‌آید، او این حیوان را این‌گونه می‌شناسد و اگرچند وقت دیگر در تلویزیون یا رادیو صدایش را بشنود، می‌تواند آن را هم بازبشناسد.  مادر آیدین در گوشه‌ای نشسته و با عشق زیاد به فرزندش که با بیماری مادرزادی «لبر» به دنیا آمده نگاه می‌کند. لبر نوعی کم بینایی شدید ارثی و غیرقابل درمان است. نوعی نقص در شبکیه چشم. آیدین حالا باعلاقه زیاد سراغ کتاب‌هایی رفته است که برجسته‌اند و با لمس هر حیوان و قرار دادن آنها بر جای درست صدایشان را درمی‌آورد، او خوشحال می‌شود و کف می‌زند.

مادر آیدین درحالی‌که لحظه‌ای چشم از فرزندش برنمی‌دارد می‌گوید: «آن‌قدر درس برای ما مهم نیست که چنین مراکزی برایمان مهم است، چون بچه‌های نابینا هیچ سرگرمی ندارند و همین آنها را کلافه می‌کند، چقدر برایش سی‌دی بگذاریم که گوش کند. در شهر ما چنین مرکزی وجود ندارد، خودش هم که نمی‌تواند تنهایی جایی برود مثلاً به کوچه برود و با همسالانش بازی کند. تا قبل از مدرسه وجود این مرکز خیلی لازم است.» 

  آیدین تفریح می خواهد
آیدین فقط تا چند سانتیمتری‌اش را می‌تواند ببیند و همین او را از خیلی تفریحاتی که همسن و سالانش دارند محروم کرده است: «می‌دانید گاهی آنقدر کلافه می‌شود که عصبی و افسرده به نظر می‌رسد.» مادر آیدین برایم می‌گوید که در شهر ارومیه هیچ مرکزی برای کودکان کم‌بینا و نابینا وجود ندارد و از هفت‌سالگی، کودکان باید به مدارس عادی بروند. اعظم بانوترابی، مسئول مرکز هوشمند کودکان کم‌بینا و نابینا که تا الان با مراجعانش صحبت می‌کند یا مشغول رسیدگی به کودکان است در ادامه حرف‌های مادر آیدین می‌گوید: «در کنار مدرسه وجود چنین مراکزی هم لازم است.»

به گفته ترابی این دومین مرکز هوشمند برای کودکان کم‌بینا است اولین آن در مرودشت استان فارس تأسیس شد و این دومین مرکز است که با تلاش او چند روزی بیشتر از افتتاحش نگذشته است: «از همه خیران مدرسه‌ساز می‌خواهم کمک کنند تا در هر شهر از ایران چنین مرکزی برای کودکان کم‌بینا و نابینا افتتاح شود. چرا اینقدر این کودکان نادیده گرفته می‌شوند؟»او می‌گوید: «کودکان در سه سال نخست زندگی بیشتر مسائل هستی را یاد می‌گیرند اما کودکان نابینا معمولاً این سال‌های طلایی را از دست می‌دهند، یا والدین مشغول درمانند یا نمی‌دانند باید به کجا مراجعه کنند.

در این مراکز کودکان به‌صورت هوشمند آموزش می‌بینند، آموزش‌هایی که بیشتر برای اوقات فراغت آنها طراحی‌شده است. مگر هر کودک کم‌بینا یا نابینا در خانه‌اش چند اسباب‌بازی یا کتاب دارد که بتواند با لمس یا صدایش آن را بشناسد، این محیط این امکان را در اختیار کودکان نابینا قرار داده است.»

هرچند در این مرکز هوشمند برای کودکان کلاس‌های قرآن، سفالگری، زبان انگلیسی هم برگزار می‌شود اما ترابی بارها برایم توضیح می‌دهد که این مرکز تنها یک مرکز آموزشی صرف مثل مدرسه نیست و بیشتر برای اوقات فراغت کودکان نابینا و کم‌بینا طراحی‌شده است.  اعظم بانو ترابی تجربه کار با کودکان نابینا و کم‌بینا را در انگلستان آموخته است: «در این مرکز کودکان زیر ۶ سال با چیزهایی که در این دنیا دور و برشان هست، آشنا می‌شوند مانند حیوانات، گیاهان، جهت‌یابی تا بعداً آنها هم مانند کودکان کم‌بینا و نابینای اروپایی به مدارس عادی بروند، چون در هر شهر مدارس ویژه نابینایان هم وجود ندارد. با این آموزش‌ها بار اضافی از روی دوش مدارس هم برداشته می‌شود.»

  شهرستان ها مدرسه مخصوص نابینایان ندارند
 مادر یکی از کودکان نابینا که امروز در مرکز حضور دارد تا بیشتر درباره آن پرس‌وجو کند می‌گوید: «مجبور شدیم از اراک به تهران اسباب‌کشی کنیم تا فرزندم به مدرسه محبی برود، چون شهر ما مدرسه مخصوص نابینایان ندارد. خدا را خوش می‌آید؟ با یک بچه نابینا مجبور به اسباب‌کشی و اجاره‌نشینی هم شدیم! کاش در دیگر شهرهای ایران هم فکری برای کودکان ما می‌کردند!»

ترابی هوشمند‌سازی کودکان نابینا را برای ورود به مدارس عادی بسیار ضروری می‌داند همان کاری که او در مرکزش قصد انجام آن را دارد.

  رو به مادر آیدین می‌پرسم آیا برای شما دشوار نیست آیدین را این‌همه راه از ارومیه به تهران بیاورید تا از امکانات این مرکز استفاده کند: «چرا سخت نیست؟ الان مدت‌هاست به فکر اسباب‌کشی به تهرانیم، اصلاً در شهر ما هیچ امکاناتی برای آیدین نیست. در هر کوچه و خیابان ارومیه مهدکودک هست؛ اما انگار کودکان نابینا اصلاً وجود ندارند.»

نوشین حاجیلو مادر آیدین از مشکلاتش بیشتر برایم تعریف می‌کند: «آیدین نیازمند رسیدگی تمام‌وقت است، بار مسئولیت او بر عهده من و همه خانواده است تا او را سرگرم کنیم. چون وقتی در خانه می‌ماند، واقعاً کلافه می‌شود.

او نمی‌تواند با اسباب‌بازی‌هایش ارتباط برقرار کند. مهدکودک‌های عادی هم برایش خطرناک است. بچه‌ها می‌دوند، بازی می‌کنند و او بین دست‌وپا می‌ماند و مجبور است تمام‌وقت خودش را با یک اسباب‌بازی سرگرم کند، پس من هم مجبورم کارم را رها کنم و تمام‌روز را در مهد بگذرانم که این هم غیرممکن است. بزرگ‌ترین مشکل آیدین این است که حوصله‌اش سر می‌رود و افسرده می‌شود. هر کاری از دستم بربیاید برایش می‌کنم و حاضرم به خاطر او به تهران نقل‌مکان کنم.»

  ترابی توضیح می‌دهد در این مرکز هم کودکان زیر ۷ سال امکان استفاده از خدمات را دارند و هم نوجوانان، چراکه طبق تحقیقات او کودکان نابینا در سنین نوجوانی معمولاً بیشتر افسرده می‌شوند و وجود این مراکز برای آنها ضروری است. آن‌گونه که تجربیاتش در مرکز مرودشت نشان می‌دهد، نوجوانان بعد از کار گروهی توانی دوباره یافته و در روند تحصیلی‌شان هم پیشرفت می‌کنند. این کودکان در کنار هم، تعاون و دوستی را یاد می‌گیرند.

ترابی سایر قسمت‌های مرکز را هم نشانم می‌دهد، اشیا و جاندارانی که کودکان نابینا هرگز نمی‌بینند اما لمسی و صوتی با آنها آشنا می‌شوند. پرندگان کوچک پارچه‌ای که توسط مرکز حمایت از پرندگان انگلستان به اینجا اهدا شده، با صوت واقعی پرندگان در طبیعت شبیه‌سازی‌ شده‌اند.

  زبان موسیقی برای چشم هایی که نمی بینند
ابزارهای آشنایی با موسیقی که بیشتر نابینایان علاقه و استعداد خاصی به یادگیری آن دارند نیز در مرکز پیش‌بینی‌شده است تا کودکان با موسیقی بیشتر آشنا شوند. کتابخانه بزرگ مرکز هم پر از کتاب‌های انگلیسی به خط بریل است برای کودکان نخبه نابینا تا از علوم روز به دور نباشند و بعداً فرصت‌های شغلی‌شان را از دست ندهند.ترابی می‌گوید: «می‌دانید بچه‌های نابینا به ترحم نیاز ندارند بلکه به احترام نیازمندند؟ احترامی که با افزایش توانمندی‌هایشان ایجاد می‌شود.»

او تأکید می‌کند که در این مرکز هیچ خطی بی‌دلیل ترسیم نشده. او خطی را بر زمین نشانم می‌دهد که برای یک‌کم بینای شدید خطی است هشداردهنده یا درختی که با آینه بر دیوار طراحی‌شده و بعد مکان را به کودکان نشان می‌دهد.

  همچنین اتاقی که برای حساس‌سازی کودکان نابینا نسبت به نور طراحی‌شده است. این اتاق طوری ساخته‌شده که با روشن و خاموش کردن چراغ‌هایش سقف آسمان را می‌توان دید. سقفی تیره با چراغ‌هایی در دل آن و چراغی دیگر که قرص ماه را به خاطرت می‌آورد و برای کم‌بینایان آسمان و صور فلکی را شبیه‌سازی می‌کند. کم‌بینایان و نابینایان در اینجا برای اولین بار آسمان را خواهند دید. در همین اتاق است که برخی کم‌بینایان می‌توانند برای اولین بار رنگ‌ها را از هم تشخیص دهند. نوجوانان در همین‌جا با منظومه شمسی و صور فلکی و آنچه در زیردریا می‌گذرد هم آشنا می‌شوند.

  به گفته مدیر مرکز، این نورها پالس‌هایی را در ذهن ایجاد می‌کند و ذهن نابینایان و کم‌بینایان را نسبت به ناشناخته‌ها حساس می‌کند.

آیدین که در این لحظه به اتاق نور آمده فرشته‌ای شیشه‌ای، رنگارنگ و زیبا را در دست دارد و با آن می‌چرخد. او نورها را تا حدی تشخیص می‌دهد و با خوشحالی می‌گوید چراغ‌قوه‌ای در دست گرفته است. آیدین می‌چرخد، می‌خندد و مادرش با خوشحالی و غرور براندازش می‌کند.
 

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: