آنها
در اين مقاله توضيح ميدهند که: «ارتباطي که در حال حاضر مشاهده شده،
بدانمعنا است که حجم مغز فقط نقش کوچکي در توجيه عملکرد تست IQ در
انسانها دارد. هرچند در اين متاآناليز يک ارتباط مشخصي قابل مشاهده بوده،
به نظر ميرسد حجم مغز فقط ارتباط عملي اندکي با نمره هوش افراد دارد.» در
مقابل، ساختار و يکپارچگي مغز به عنوان يک فونداسيون بيولوژيک IQ نقش
مهمتري را ايفا ميکنند. در واقع، اندازه مغز به عنوان يکي از مکانيسمهاي
جبراني عملکردهاي شناختي کار ميکند.
اهميت
ساختار مغز در مقابل حجم آن، با مقايسه گونههاي مختلف مشهود شده است. اگر
اندازه مطلق مغز در نظر گرفته ميشود، پس وزن اسپرم نهنگ که برابر با وزن
بزرگترين سيستم عصبي مرکزي است، هم بايد بسيار باهوش باشد!
در واقع،
تفاوتهايي که که در ساختار مغز وجود دارند، به نظر ميرسد مسوول اصلي بروز
اختلاف عملکرد شناختي بين گونههاي مختلف هستند.
درون گونه انسانها،
قائل شدن يک ارتباط بزرگ ميان نمره هوش و حجم مغز، مسالهاي مشکوک و
تعملبرانگيز است. بهطور مثال، تفاوتهايي که ميان اندازه مغز زنان و
مردان وجود دارد، موضوعي کاملا اثبات شده و تائيد شده است.
مغز مردان بزرگتر از مغز زنان است، اما تفاوتي در عملکرد تست IQ جهاني ميان زن و مرد ديده نميشود. ديگر مثال، مربوط ميشود به بيماران مبتلا به سندرم مگالنسفالي که ميانگين نمره هوشي آنها از جمعيت عمومي کمتر است. بنابراين، به نظر ميرسد جنبههاي ساختاري مغز در عملکرد شناختي انسانها اهميت بيشتر و ويژهاي داشته باشد.Medical Xpress