وی با تاکید بر اینکه تنبیه و تحکم به عنوان یک شیوه تربیتی در خانوادهها و در کشور ما جا افتاده است و والدین نیز به همین ترتیب عمل میکنند، ادامه داد: در موارد دیگر اعتیاد والدین زمینهساز کودکآزاری آنان میشود و گاهی آنقدر ابعاد آن گسترده است که به قیمت مرگ و از دست دادن زندگی کودک تمام میشود. در واقع میتوان گفت در اغلب مواقع اعتیاد والدین باعث کشتن کودک میشود.
ضرورت توجه به وجود کودکآزاری ساختاری در جامعه
قاسمزاده اظهار کرد: گاهی نیز شرایط اقتصادی باعث کودکآزاری میشود بدین معنا که از طرفی والدین خسته هستند و از طرف دیگرکودک نیازهایی دارد که به علت شرایط اقتصادی برآورده نمیشود. و این موضوع باعث بروز واکنشهای تهاجمی از طرف والدین میشود.
این روانشناس کودک افزود: گاهی اوقات افسردگیهای ناشی از شرایط دشوار زندگی سبب میشود که پدر و مادر نتوانند به وظایف خود عمل کنند.
وی با بیان اینکه نوعی کودکآزاری ساختاری نوعی کودکآزاری است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد، عنوان کرد: این نوع کودکآزاری از یک فرد مثل پدر یا مادر ناشی نمیشود بلکه حاصل ساختارهای اقتصادی- اجتماعی ما است. مثلاً وجود کودکان کار یکی از مصادیق مهم کودکآزاری ساختاری است یعنی شرایط اجتماعی – اقتصادی جامعه باعث میشود که کودک از زندگی عادی بازبماند.
قاسمزاده با اشاره به اینکه وجود تبعیض، فاصله طبقاتی و... کودک را مجبور میکند که به کار بپردازد، خاطرنشان کرد: کودکآزاری را رفتاری تعریف میکنند که به نوعی به سلامت جسمی و روحی کودک آسیب برساند. واقعیت آن است که کار کودک به سلامت جسمی و روانی کودک آسیب رسانده مانع از دسترسی او به حق آموزش، بهداشت و... میشود که این مسئله نوعی کودکآزاری ساختاری است.
در سیستم آموزشی هم کودکآزاری اتفاق میافتد
این فعال حقوق کودک اضافه کرد: نوع دیگری از کودکآزاری ساختاری در سیستم آموزشی اتفاق میافتد و در حقیقت لطماتی را شامل میشود که کودک به خاطر نوع نظام آموزش و پرورش جامعه می بیند.
وی تصریح کرد: وجود رقابت در آموزش و پرورش، دادن تکالیف زیاد به کودکان و بیتوجهی به شرایط سنی آنان ازجمله این موارد است. به عنوان مثال برخی از مدارس غیردولتی ساختمانهایی کوچک دارند و کودک در ساعت تفریح حق دویدن در حیاط مدرسه را ندارد. درحالیکه دانشآموزی که چند ساعتی سر کلاس نشسته است این حق را دارد که لحظاتی را به دویدن اختصاص دهد و متاسفانه این ساختار نظام آموزشی ما است که اجازه میدهد مدارس غیردولتی با چنین شرایطی ایجاد شوند.
قاسمزاده در ادامه این مطلب عنوان کرد: یکی دیگر از مشکلات آن است که هنوز هم سیستم آموزشی ما در یادگیری و آموزش کودکان به حافظه آنان تکیه میکند که این موضوع نیز میتواند کودک را آزار دهد زیرا حفظ کردن عین مطالب کتاب برای بچهها مشکل است. درحالیکه اگر به جای حفظ کردن مطالب آنها را خوانده و محتوای کلی آن را بفهمند بسیار بهتر خواهد بود. تمامی این موارد مصادیق کودکآزاری ساختاری است که به کودکآزاری توسط والدین یا سایر افراد اضافه میشود.
تنبیه شدید کودک توسط والدین بیمار انجام میشود
این روانشناس کودک با اشاره به اینکه تنبیهات شدید مثل چاقو زدن به بدن کودک، سوزاندن یا در بدترین حالت کشتن کودک، توسط والدین عادی انجام نمیشود، گفت: پدر و مادرهای عادی تنبیهات سبک انجام میدهند اما والدین معتاد یا بیمار به تنبیه شدید کودک دست میزنند.
وی با بیان اینکه والدین و افراد کودکآزار معمولاً در دوران کودکی مورد آزار قرار گرفتهاند؛ ادامه داد: چنانچه مشکلات کودکی برای فرد حل نشود این مشکلات به عنوان یک عقده درون فرد باقی میماند و چنین کسی در بزرگسالی به فردی آزارگر تبدیل میشود.
قاسمزاده با اشاره به اینکه مادران افسردهای را مشاهده کردهام که کودک خود را به شدت مورد تنبیه قرار دادهاند؛ تاکید کرد: یک شخصیت سالم و معمولی کودک خود را مورد تنبیههای سخت و خشن قرار نمیدهد.
این فعال حقوق کودک با تصریح براینکه تنبیهاتی که به مرگ کودک منجر میشود ناشی از یک عصبانیت ناگهانی نیست؛ اظهار کرد: به عنوان مثال چند وقت پیش معلمی از دانشآموز خواسته بود جوراب خود را درآورده و پای خود را لیس بزند چنین تنبیهاتی ناشی از یک تکانش و عصبانیت نیستند بلکه حقیقت آن است که چنین افرادی دارای شخصیتی بیمار هستند و عقدههایی درونی دارند که باعث میشود برای تنبیه کودک نقشه کشیده و برنامهریزی کنند و تنبیهاتی عجیب و غریب را تدارک ببینند.
20 درصد افراد دچار افسردگی هستند/ این افراد معمولا تحمل فرزندشان را ندارند
وی با تاکید براینکه یکی از دلایل کودکآزاری افزایش فشارهای اقتصادی و... بر افراد و در نتیجه افزایش مشکلات روانی در جامعه است، عنوان کرد: براساس آمار اعلام شده 20 درصد افراد دچار افسردگی هستند. حال اگر فرد افسرده بچهای داشته باشد آزاردهنده است زیرا چنین فردی تحمل خود را ندارد چه برسد به تحمل فرزندش.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در جامعه ما جایی وجود ندارد که والدین نحوه برخورد صحیح با کودک خود را بیاموزند و در دوران دبیرستان و دانشگاه (به جز رشتههای روانشناسی و تعلیم و تربیت) چنین آموزشی وجود ندارد، اظهار کرد: ما به افراد نمیگوییم پدر و مادر خوب بودن آموختنی بوده و ژنتیکی نیست و ما با تجربهها و اندوختههای ضروری برای پرورش فرزندان به دنیا نمیآییم.
قاسمزاده ادامه داد: اگرچه در جامعه ما برای چنین آموزشهایی موسساتی وجود دارند اما به دلیل پولی بودن و بالا بودن هزینههای آن همه نمیتوانند از آموزشهای این مراکز استفاده کنند. در سطح عمومی نیز آگاهی کم است هرچند که رسانهها سعی در ارائه آموزشهایی در این زمینه دارند اما قشر زیادی از مردم علاقه یا سواد لازم برای بهرهگیری از این آموزشها را ندارند و این موضوع باعث میشود که ناخواسته کودکان مورد آزار بیشتری قرار بگیرند.
به برنامهریزیها خود درخصوص مسائل عمل نمیکنیم
این روانشناس با تاکید براینکه فکر میکنم علت دیگر وجود کودکآزاری در جامعه ما آن است که در ارتباط با این مسائل یکسری اقدامات اولیه را انجام میدهیم اما به صورت جدی اقدامی نمیکنیم، بیان کرد: مثلاً چندی پیش سمیناری داشتیم درباره سند رشد تحول کودکان که در حقیقت این دومین سندی است که در این رابطه تنظیم میشود. که سند اول اجرایی نشد وامیدوارم دومین سند به مرحله اجرا برسد.
وی با یادآوری اینکه طی 15 سال اخیر 3 سند ملی پیشگیری از کودکآزاری در کشور تنظیم شده است، تصریح کرد: متاسفانه همیشه اقدامات ما در حد حرف و نوشته و تنظیم سند باقی میماند چنانکه راهکارهای خوبی در این اسناد پیشبینی شده بود که هیچ یک به مرحله عمل در نیامد.
قاسمزاده خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات ما آن است که حتی اگر برنامهریزیهای خوبی داشته باشیم به آنها عمل نمیکنیم. به عنوان مثال در برنامههای چهارم و پنجم توسعه مسائل خوبی پیشبینی شده بود اما باید دید به چند درصد آن عمل شده است. شاید علت تمامی این موارد سوءمدیریت باشد که باعث میشود ناهنجاریهای جامعه حل نشده باقی بمانند.
این روانشناس کودک تاکید کرد: اگر چند سالی در خصوص مسئله کودکآزاری کار کرده و به راهکارهای پیشبینی شده در این اسناد عمل کنیم میزان کودکآزاری در جامعه کاهش خواهد یافت.