محققان
اطلاعات به دست آمده از بررسي 121هزار بيمار را که در فاصله 1991 تا 2010
ميلادي با تشخيص کارسينوم داکتال درجا مواجه شده بودند، بررسي کردند. در
کل، طي مطالعات مشخص شده که روشهاي با قدرت تهاجمي کمتر، به مرور
پرطرفدارتر ميشوند. طبق آمارها ميزان ماستکتومي يکطرفه، از 45درصد به 19
درصد کاهش يافته است.
اين درحالي است که ميزان استفاده از روش جراحي برداشتن ضايعه و پرتودرماني، از 24درصد به حدود 47درصد رسيده است. اما طبق اطلاعات به چاپ رسيده در نشريه انستيتو ملي سرطان آمريکا، برداشتن هر دو پستان (دابل ماستکتومي) از صفر درصد به 5/8 درصد در ميان بيماران جوان رسيده است.
شانس بقاي 10 ساله در ميان زناني که از روش برداشتن توده با استفاده از جراحي و سپس پرتودرماني استفاده کردهاند، به 90درصد رسيده و در جايگاه بعدي، ماستکتومي به ميزان 86 درصد و برداشتن توده بدون پرتودرماني به ميزان 81 درصد مطرح هستند. اما هنگامي که محققان بهطور اخص ميزان مرگ و مير ناشي از بدخيمي پستان را طي 10 سال اول درنظر گرفتند، به اين نتيجه رسيدند که شانس بقاي 10 ساله در تمام گروههاي درماني در مجموع 98درصد بوده است.
هوينگ ميگويد: «در کل ميزان مرگ و مير ناشي از بدخيمي پستان،
طرفنظر از روش درماني انتخابي، 2/9 درصد است. هر چند که علت اصلي مرگ و
مير در بيماران تحت مطالعه، بدخيمي پستان نبوده بلکه بيماري قلبي- عروقي
مطرح بود. يعني شايعترين علت مرگ و مير در گروه بيماران تحت مطالعه،
بيماري هاي قلبي-عروقي با شيوع 33درصدي بود.»
مورد استثنا در ميان زنان کمتر از50
سال مبتلا به کارسينوم داکتال ديده شد که بيش از يک سوم موارد مرگ آنان
ناشي از بدخيمي پستان بود. اين يافته نشان دهنده نياز اين گروه سني بيماران
جوان به دريافت درمانهاي تهاجميتر است.»
مطالعاتي از اين قبيل نشان دهنده اهميت انجام مطالعات باليني دقيق طراحي شده براي دستيابي به اطلاعات بيشتري براي هدايت درماني بيماران و پزشکان است.»