کد خبر: ۸۰۵۶۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۳ - ۲۴ مهر ۱۳۹۴ - 2015October 16
شفا آنلاین>اجتماعی>بوی کته‌کبابی و قرمه‌سبزی و خورش آلو و به‌آلو کوچه را برداشته. ساعتی دیگر موتوری پشت موتوری می‌آید و می‌رود از همان‌هایی که یک جعبه بزرگ زرد رنگ روی ترک‌اش نصب کرده‌اند.
به گزارش شفا آنلاین، خدا به آدم عقل بدهد از یک وجب زیرزمین چه پولی که درنمی‌آورند. همسایه‌ها وسط کوچه که می‌رسند به نورگیر پیاده‌رو با اخم نگاه می‌کنند. ساعت به ساعت بوی یک‌جور خورش و کباب توی خانه‌ها می‌پیچد.

باز گذاشتن پنجره همان و بهانه بچه همان: «مامان چه بوی خوبی!» گاهی هم آدم خودش هوس می‌کند خب. چقدر غذای تکراری بخوری. چقدر شب با سالاد کاهو و چند دانه زیتون سر کنی.

آشپزخانه‌های خانگی حالا توی شبکه‌های اجتماعی هم فعال شده‌اند. عکس‌های قشنگ قشنگ می‌گیرند و توی تلگرام می‌گذارند. سایت و شبکه دارند، مدیر گروه دارند و از این حرف‌ها. اما این آشپزخانه‌ها هرچقدر که توی اینترنت و شبکه‌های موبایلی دل می‌برند توی محله‌ها اعصاب خراب می‌کنند. لااقل رستوران هم نیستند که آدم هفته‌ای یک بار برود دق دلی خالی کند و برگردد.

آشپزخانه و مامان پز یعنی بوبرنگ و موتوری، موتوری و بوبرنگ؛ مامان لیلا، مامان شهلا، مامان ناهید، مامان افسانه و... بعضی از مامان‌ها 75 ساله‌اند بعضی‌ها 50 ساله و بعضی‌ها هم 25 ساله. عکس‌شان را هم گذاشته‌اند توی سایت و عکس غذاهایی که بلدند بپزند. بعضی از مامان‌ها حتی غذا را انگار که برای پسرشان یا دخترشان فرستاده باشند، قشنگ توی یک دستمال چهارخانه سبز یا صورتی می‌پیچند و چند دانه آدامس هم می‌گذارند کنارش.

قبل از اینکه به مامان لیلا زنگ بزنم که یکی از آن خورش آلوهای خوش‌رنگ و لعابش را بفرستد، تلفن می‌کنم به مدیر سایت و می‌خواهم که اسم من را هم کنار یکی از مامان‌ها بنویسد. می‌گویم خورش کرفس خوب می‌پزم و خورش خلال؛ همین طوری به ذهنم می‌آید. شاید به چیزی شک کرده یا شاید اصلاً راه ثبت‌نام طور دیگری باشد. مثلاً معرفی داشته باشی یا... چون جواب را می‌پیچاند و دست به سرم می‌کند. زنگ می‌زنم به مامان لیلا اما به جای سفارش غذا می‌پرسم چطور توی سایت را‌هش داده‌اند و مجوزی، چیزی از جایی دارد یا نه؟

مامان لیلا را دخترش به یکی از همین سایت‌ها معرفی کرده و مامانش هم سه، چهار جور غذا پخته و برای‌شان فرستاده که بچشند و کارشناسی کنند. پسندیده‌اند و گفته‌اند عکس غذاهایش را می‌گذارند توی سایت و عکس خودش و شماره تلفنش. حالا هم کار و بارش گرفته و حسابی صبح تا شب کوچه را پر می‌کند از بوی انواع خورش و کباب تابه‌ای و دلمه و کوکو: «از مرصع پلو با مرغ، کته کبابی و قیمه نثار قزوین‌ام خوش‌شان آمده و حالا مشتری زیادی دارد. البته من از مرکز بهداشت هم کارت دارم. یک هفته طول کشید که کارشناس بهداشت بیاید و آشپزخانه‌ام را تأیید کند. بعد هم عضو گروه شدم و حالا هم خدا را شکر سرم شلوغ است و از صبح تا شب می‌پزم.»

مامان با عشق می‌پزد و غذایی که با عشق در فضای گرم خانه پخته شده باشد لابد خوشمزه است. خیلی‌ها هم با این عقیده ظهر به یکی از مامان‌ها زنگ می‌زنند اما این فقط مامان‌ها نیستند که امروز توی هر کوچه‌ای آشپزخانه دارند. در تهران آشپزخانه‌های زیادی هم داریم که باباپز هستند.

 باباها گاهی همان طور که خودشان می‌پزند، خودشان هم نزدیک ظهر بار ماشین می‌کنند و می‌برند جایی که مشتری دارند.

 مثلاً بازار یا دور و بر بارفروشی‌ها یا هرجای دیگری. بعضی از باباها با مؤسسه‌ای، اداره‌ای، جایی قرارداد دارند و ظهر دیگ‌های خورش و پلو را پشت وانت می‌گذارند و روانه می‌شوند. بعضی‌ها هم ترجیح می‌دهند همانجا توی زیرزمین بمانند و سفارش مشتری را با موتور بفرستند.

خلاصه اینکه غذا نصیب کارمند یا کارگری می‌شود که ظهر برای غذا بی‌تابی می‌کند و بوی غذا و رفت و آمد موتورها و وانت‌ها هم نصیب همسایه‌ها. وای به روزی که چشم و هم چشمی چند تا از همسایه‌ها را بکشاند به آشپزخانه زدن بعد می‌بینی کل کوچه ترکیبی شده از غذاپزی و پیک موتوری و مقر تدارکات. چرا نکنند؟ همه می‌دانیم که شکم تنها شغلی است که توی تهران ورشکستگی ندارد. آدم عاقل توی تهران فقط روی شکم سرمایه گذاری می‌کند و بس.

ناصر حسینی تبریزی رئیس اتحادیه صنف چلوکباب و چلو خورش تهران تمام سایت‌ها و مراکزی را که از این صنف مجوز ندارند غیر قانونی می‌داند. او به «ایران» می‌گوید: «فرقی نمی‌کند که چه کسانی این سایت‌ها را تأسیس می‌کنند. به هرحال کارشان بدون مجوز  و غیرقانونی است.

 اگر کسی مسلول باشد یا بیماری واگیردار دیگری داشته باشد و بدون مجوز از طرف صنف ما در این گروه‌ها غذا تهیه کند یک شهر را آلوده می‌کند.»

حسینی تبریزی درباره صدور پروانه به مراکز طبخ این گونه غذاهای خانگی و آشپزخانه‌های محلی می‌گوید: «برای صدور مجوز باید 3 مرحله را بگذرانند.

در وهله اول باید مجوز تجاری مکانی را داشته باشند که حداقل 50 متر باشد. پس از تأیید تجاری بودن مکان از طرف صنف، آنها را به اداره بهداشت می‌فرستیم. اداره بهداشت برای موقعیت و وضعیت مکان و سلامت آشپزها تأییدیه صادر می‌کند. بعد از این مرحله باید به اداره اماکن بروند و پس از احراز هویت بلافاصله پروانه کار صادر می‌شود.»

صدور پروانه هم خود دو نوع است. حسینی در این باره می‌گوید:« اگر کسی بخواهد برای تهیه غذا و فرستادن آن به منازل در این حوزه کار کند باید حداقل مجوز تجاری 50 متری داشته باشد.

ولی اگر بخواهد غذا در محل سرو کند مثل رستوران‌ها و غذاخوری‌ها باید حداقل 150 متر فضا داشته باشد.خیلی از زنان هستند که از ما مجوز می‌گیرند و آشپزخانه دایر می‌کنند که مسأله‌ای ندارد. اما اگر آشپزخانه‌ای غیرقانونی کار کند و اماکن از مکان آن مطلع شود ظرف 24 ساعت در آن را پلمب می‌کنند.»

با یکی دیگر از این سایت‌ها به عنوان آشپز تماس می‌گیرم و تقاضای کار می‌کنم. آشکارا خوشحال می‌شوند و استقبال می‌کنند. آنها دوست دارند هرچه زودتر کارم را شروع کنم تنها با این شرط که در شمال و مرکز شهر تهران فعالیت کنم.

 وقتی می‌گویم مرکز تهران سکونت دارم دیگر کار تمام شده و تقریباً از فردا می‌توانم قیمه بادمجان و قرمه و کباب تابه‌ای عرضه کنم. آنها می‌گویند پذیرش آشپز در این سایت محدودیت ندارد.

تازه کارند و هنوز نتوانسته‌اند در همه مناطق غذا پخش کنند. بعضی سایتها هم آنقدر گسترده‌اند که همه جای شهر آشپز دارند. همه جا هم می‌روند. حتی از سوپر مارکت‌ها هم سر درآورده‌اند و برای تازه‌کارها رقابت سخت است.

در این سایت مامان‌ها خودشان روی غذاهای‌شان قیمت می‌گذارند و چون قیمت‌های‌شان برای جلب مشتری منصفانه است توسط مدیریت سایت هم پذیرفته می‌شود.

مامان ناهید دستمزدش را روزانه دریافت می‌کند. یعنی سایت درصد خودش را برمی‌دارد و بقیه را روزانه به حساب او می‌ریزد.

از کار و کاسبی‌اش راضی است. اما خودش هم شرمنده همسایه‌هایی است که او را تحمل می‌کنند. می‌گوید: «چاره‌ای ندارد مجبور است هفته‌ای یک بار ظروف یک بار مصرف و مواد غذایی به آشپزخانه‌اش بیاورد. رفت و آمدها و بوی غذاها برای همسایه‌ها مزاحمت ایجاد می‌کند.»

مامان ناهید مجوز دارد اما خیلی از مامان‌ها و باباها حتی مجوز کار هم ندارند. اصلاً چه نیازی به مجوز است وقتی می‌توانی روزی سیصد، چهارصد تا غذا توی حیاطی، پارکینگی، پشت‌بامی، زیرزمینی، جایی بپزی و سر ظهر بریزی توی ظرف‌های یک بار مصرف و بار وانت کنی و ببری دور و بر بازار نقد کنی برگردی. حالا چه مامان‌پز چه بابا پز.

 قنبر پلو شیرازی، مرغ ترش محلی آملی، مرغ گریل با سبزیجات، خورش آلو اسفناج، خورش هویج با مرغ، قیمه نثار قزوین، قلیه ماهی بندرعباس و دهان‌تان آب نیفتد بامیه عربی و انواع ترشی هفت بیجار و لیته و انبه و سیرترشی و هزار و یک خورش و پلو چاشنی و دسر دیگر اگر دل‌تان خواست تشریف بیاورید کوچه ما یا کوچه بغلی یا کوچه روبه رویی، فرقی نمی‌کند بوکنید و با یاد آن لطیفه‌ای که مرد به زنش گفته بود اگر زن خوبی باشی قول می‌دهم هر روز از دم این کبابی رد شویم، یک دل سیر بخندید.

اگر هم شانس بیاورید شاید آن روز عروسی یا میهمانی بزرگی یا زبانم لال مراسم ترحیمی چیزی به پست‌تان خورد که دیگر نور علی نور می‌شود. وارد کوچه که بشوید انگار وسط رستوران یک هتل پنج ستاره قدم می‌زنید و دهان‌تان هم آب افتاده و نمی‌دانید از کدام غذا توی دیس بریزید.

توی منوی یکی از سایت‌ها برای میهمانی‌های بالای 50 نفر نوشته‌اند: «برای میهمانی‌های بالای 50 نفر به بالا 48 ساعت قبل سفارش دهید. از هر نوع غذا باید حداقل 15 پرس سفارش دهید. از آنجایی که خانم‌های خانه‌دار این غذاها را می‌پزند و هر یک از خانم‌ها در پخت یک نوع غذا تخصص دارند، حتماً باید با گروه ما هماهنگ باشید و سفارش مستقیم به آشپزهای ما شما را به نتیجه نمی‌رساند.»

 این گروه‌ها هر بدی که داشته باشند لااقل این خوبی را دارند که مرصع پلو میهمانی یک مشتری را حوالی هفت تیر می‌پزند و شوید پلو با گوشت‌گوساله‌اش را حوالی عباس‌آباد.

 بنابراین یک کوچه یکجا تبدیل به نمایشگاه بو و انواع موتوری نمی‌شود اما آنهایی که کاری به کار اینترنت و تلگرام ندارند و مشتری شان هم بد نیست بویژه باباپزها، موقع میهمانی‌های آنچنانی، قیامتی در کوچه به پا می‌کنند که بیا و ببین.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: