شروع درمان حمايتي
مديريت
اوليه بيماري در تمام مبتلايان به آسيب حاد کليوي، درمان حمايتي است و
بايد با هدف پيشگيري از آسيب شديدتر انجام شود. در ادامه، بازگرداندن
عملکرد طبيعي قلب، تصحيح آب و الکتروليت ها و در موارد وخيم بيماري، درمان
جايگزيني عملکرد کليه اجتنابناپذير خواهد بود. آسيب حاد کليوي که به آن
نارسايي حاد کليه نيز اطلاق ميشود، با ازدسترفتن عملکردهاي کليوي و
متعاقب آن افزايش غلظت کراتينين و اوره سرم (هر دوي آنها محصول نهايي
متابوليسم نيتروژن هستند) مشخص ميشوند. مبتلايان ممکن است ميزان ادرار
طبيعي داشته باشند (اليگوريک نباشند)، ممکن است حجم ادراري آنها کمتر از
400 ميليليتر در روز باشد (اليگوريک باشند) يا حتي برون ده ادراري آنها به
کمتر از 100ميليليتر در روز رسيده باشد (آنوريک باشند).
شيوع
تقريبي آسيب حاد کليوي، 2تا3 نفر از هر 1000 نفر تخمينزده شده است.
متاسفانه آسيب حاد کليوي با خطر بالاي بروز عوارضشديد و مرگومير همراه
است (25 تا 80 درصد از موارد بيماري)؛ بنابراين، تشخيص آن در مراحل اوليه و
در پيش گرفتن شيوهدرماني مناسب، حياتي است.
بستري اجباري
درمان
مبتلايان به آسيب حاد کليوي، نيازمند همکاري تنگاتنگ گروههاي مختلف پزشکي
است. هرچند که در مرحله اول، فقط درمان حمايتي براي بيمار در پيش گرفته
ميشود، بايد در همان مراحل ابتدايي بيماري، ازدسترفتن عملکردهاي کليوي را
متوقف کرد.
تمام
مبتلايان به آسيب حاد کليوي بايد در بيمارستان بستري شوند؛ مگر زماني که
بيماري آنها بسيار خفيف باشد. در اين مرحله اطمينان از پرفيوژن کافي کليوي،
برقراري وضعيت هموديناميک پايدار و جلوگيري از کاهش حجم مايعات ضروري است.
عوامل
نفروتوکسيک بايد از طريق دياليز يا جذب برداشته شوند و داروهاي مسبب نيز
بايد قطع شوند. اگر دارويي بسيار ضروري است، تعديل دوز دارو انجام شود. در
برخي از موارد نظير مسموميت با استامينوفن، تجويز پادزهر (ان-استيل
سيستئين) لازم است.
جبران
مايعات از دست رفته بدن در بيماراني که با افت حجم داخل عروقي روبرو
شدهاند، بهتر است بهجاي محلولهاي هايپرتونيک با محلولهاي ايزوتونيک
انجام شود. هدف، برقراري فشارخون شرياني بالاتر از 65 ميليمترجيوه است.
اگر با جبران مايعات، بالابردن فشارخون ميسر نشد، تجويز تنگ کنندههاي
عروقي اجتنابناپذير خواهد بود. به دليل ضد و نقيض بودن نتيجه مطالعات،
تجويز دوپامين با دوز اندک در اين گروه بيماران توصيه نميشود. مانيتورينگ
الکتروليتهاي بيمار براي تشخيص سريع هايپرکالمي، هايپرفسفاتمي،
هايپرمگنزمي، هايپوناترمي، هايپرناترمي يا اسيدوز متابوليک ضروري است.
درمان
هايپرکالمي در صورت افزايش آن به سطح سرمي بالاتر از 5/6 ميليمول بر ليتر
يا مشاهده تغييرات در نوار قلبي بيمار بايد بلافاصله شروع شود. پايدار
کردن ميوسيتهاي قلبي و سپس کاستن از پتاسيم پلاسما بايد سريعا انجام شود.
اينفيوژن کلسيم گلوکونات باعث خنثي شدن اثرات هايپرکالمي ميشود، اما سطح
پتاسيم سرمي را پايين نخواهد آورد. ميتوان از سطح پتاسيم پلاسما با کمک
انسولين و بلاکرهاي بتاآدرنرژيک کاست. در بيماران با نارسايي پيش کليوي
شديد، ترشح کليوي پتاسيم براي برگرداندن سطح پتاسيم به ميزان طبيعي کافي
نيست.
در بيماران ديگر، رزينهاي تبادل کننده يون يا همودياليز ممکن است براي برداشتن پتاسيم اضافي لازم باشند. دوز خوراکي 15 گرم کلسيم پلي استيرن سولفونات يا سديم پلي استيرن سولفونات با الگوي مصرف سه بار در روز، طي 2تا3 ساعت اثرات درماني را نشان خواهد داد. يک لاکساتيو اسموتيک نظير 10 ميليليتر لاکتولوز، براي کاهش خطر يبوست شديد، براي بيمار تجويز ميشود.
همودياليز به خوبي پتاسيم را از بدن بيمار خارج ميکند و بيشترين ميزان پتاسيم زدايي طي اولين ساعت همودياليز انجام ميشود. در صورت نياز، ديورتيکها براي دفع مايعات اضافي توصيه شدهاند. درمان جايگزين عملکرد کليوي براي بيماراني توصيه ميشود که هايپرکالمي بسيار شديد يا اسيدوز متابوليک شديد دارند.سپید