به گزارش شفا آنلاین،محمدرضا خاتمي، رئيس بخش پيوند کليه بيمارستان امام خميني(ره) تهران در به مناسبت روز پزشک گفت:اما واقعيت اين است که ما و ساير کشورهاي جهان سوم متاسفانه سرمايهگذاري لازم را در زمينه اين مشارکتهاي علمي در دنياي امروز انجام ندادهايم.
براي همين زماني که
سطح پزشکان را با ساير کشورها مقايسه ميکنيم متوجه فاصله بسيار زيادي
ميشويم که رفع اين موضوع نيازمند آن است که با وسواس و دقت بيشتر از
دستاوردهاي کشورهاي ديگر استفاده کنيم، اما بايد گفت پزشکان ايراني پيوند
محکمي با علم پزشکي دنيا دارند و نسبت به علوم ديگر در کشور بيشتر است و
بسيار راحتتر ميتوانند از دستاوردهاي ساير کشورها استفاده کنند.
جامعه
پزشکي ما جزو نخبگان اين کشور محسوب ميشود که وارد رشته پزشکي شدهاند.
توان و استعداد يادگيري و آموزش جامعه پزشکي بسيار زياد است و از طرف ديگر
چون ارتباط با دنيا از ارتباطات فيزيکي خارج شده است، جامعه پزشکي بسيار
راحت ميتواند از دستاوردهاي دنيا استفاده کنند اما زماني مشکلات ما آغاز
ميشود که به مرحله استفاده از تکنولوژي ميرسيم؛ زيرا بخش عمدهاي از
پيشرفتهاي پزشکي به پيشرفتهاي مهندسي و ساير علوم مربوط ميشود اما چون
در اين قسمت دچار عقب ماندگي و محدوديت دسترسي هستيم، نميتوانيم از بسياري
از تکنولوژيها استفاده کنيم.
جامعه
پزشکي ما، امروزه به لحاظ دانايي قابل مقايسه با کشورهاي ديگر نيستند و
زماني که به يک کشور پيشرفته سفر ميکنند به لحاظ دانش در جايگاه والايي
قرار ميگيرند، اما زماني که همين پزشکان وارد ايران ميشوند به دليل
محدوديتهايي که وجود دارد نميتوانند از بخش عمده علم خود استفاده کنند در
واقع دانش آنها به صورت يک دانش نظري باقي ميماند.
بسياري
از منتقدان جامعه پزشکي، اخلاق پزشکي و پزشکان را در کشور زير سؤال
ميبرند، آيا از نظر شما اخلاق پزشکي در کشور ما دچار بحران شده است؟
اخلاق
پزشکي جزئي از اخلاق حرفهاي و اخلاق عمومي است؛ يعني وقتي در اخلاق پزشکي
دچار مشکل شويم کل اخلاق در جامعه ما دچار مشکل و بحران شده است، اما
عدهاي هستند که به دليل رابطه خاصي که بين پزشک و جامعه عمومي وجود دارد،
سعي ميکنند فرافکني کنند. بداخلاقي در هر جامعهاي از جمله پزشکي وجود
دارد، اما اين افراد سعي بر بزرگنمايي و بازتاب گسترده اين مساله دارند.
چه افرادي سعي بر اين فرافکنيها دارند؟
يک
دسته افرادي هستند که به دليل نقش مهمي که در اداره کشور و مسئوليتهاي
مديريتي دارند و در انجام مسئوليتها ناتوان ماندهاند، ميخواهند اين
مشکلات را بر گردن افراد ديگري بيندازند. براي مثال در خصوص ويزيت پزشکان
بايد گفت دولت و نظام مسئول تأمين خدمات درماني مردم است و در تمام دنيا در
اين حوزه سرمايهگذاري شده است؛ اما نظام ما سرمايهگذاري کافي براي
بهداشت و درمان مردم نميکند. بعد ميخواهد بار اين موضوع را به گردن
پزشکان بيندازد.
اين در حالي است که اگر اين افراد قادر باشند يک نظام
درماني کارآمد داشته باشند و ارزش خدمات را درست قيمت گذاري کنند، به هيچ
عنوان اين مسائل پيش نميآيد. بنابراين اين افراد به دليل مسائل سياسي
نميتوانند يا نميخواهند اين کار را انجام دهند.
يکي
ديگر از دلايل اين فرافکنيها اين است که اقتصاد کشور پويا نيست. درآمدها
کافي نيست و تورم در کشور کمرشکن است که اين مسائل نيز بر عهده نظام است که
نظام اقتصادي را توسعه و درآمد مردم را افزايش دهد و همچنين تورم را کنترل
کند، اما چون نميتوانند اين کار را انجام دهند، مردم زماني که دچار
بيماري ميشوند، بيشترين درد را متحمل ميشوند.
مردم ميتوانند با کاهش
وعدههاي غذايي، خريداري نکردن کتاب، محدود کردن مسافرتها و همچنين ايجاد
محدوديتهاي تحصيلي براي فرزندشان به نوعي مخارج خود را کنترل کنند و احساس
کمبود آنچناني نکنند، اما کسي که دردمند است و نياز به درمان دارد و پولي
ندارد و دولت هم امکانات لازم در اختيار آنها نگذاشته است آن هم بر سر
جامعه پزشکي سرشکن ميشود.
البته بنده منکر برخي بياخلاقيها در ميان
پزشکان نيستم، اما اين حلقه مفقودهاي است که جزئي از جامعه پزشکي است و
بايد به آن کليت پرداخت تا بتوان برطرف کرد، اما ممکن است با يکسري
تبليغات، اعمال فشارها، تحريمها و حتي برخوردهاي خاصي که وجود دارد يک
زماني روي اين مسائل را سرپوش گذاشت، اما در طول بعد از انقلاب اين مسائل
وجود داشته و هيچ يک از اين راهکارهاي مقطعي پاسخگو نبوده است؛ بنابراين
بايد يک راهکار اساسي انديشيده شود.
عمده مشکلات ما ناشي از چه چيزي ميتواند باشد؟
بخش
عمده مشکلات کشور ما ناشي از بيتوجهي به قانون اساسي است. قانون اساسي،
بهداشت، آموزش و امنيت را جزو وظايف دولت قرار داده است. به عقيده بنده
دولت نبايد به فکر گرداندن بنگاههاي اقتصادي باشد؛ بلکه بايد اصول اين کار
را تعيين و بر عهده ملت بگذارد. دولت ما شايد به دليل ميراثي که از گذشته
برايش باقي مانده به کارفرماياني تبديل شدهاند که در نقش نيروهاي عملياتي
درآمدهاند. وزارتخانههاي ما بايد وزارتخانه ستادي را برنامهريز و
هدايتگر باشند، اما وزاتخانههاي ما ستادهاي عملياتي هستند که تغيير اين
موضوع نيازمند تغيير نگرشها است که لازمه اين موضوع در آن است که دولت در
ابتدا بداند سرمايهگذاري در حوزه بهداشت، هزينه نيست و دوم اينکه دولت
بايد به وظيفه اصلي خود و به آنچه قانون اساسي تعيين کرده است، عمل کند و
کارهاي اجرايي و اقتصادي نکند و به وظيفه حاکميتي خود برسد.
وزير
بهداشت نيز بر اين عقيده است که سرمايهگذاري در امر بهداشت هزينه محسوب
نميشود. آيا اعتقاد به اين موضوع ميتواند تاثيري داشته باشد؟
همه وزراي بهداشت اين ديدگاه را دارند و داشتهاند اما در کابينه نقش آفرين نيستند.
اجراي طرح تحول سلامت را که جزو مهمترين برنامههاي دولت يازدهم است چگونه ارزيابي ميکنيد؟
برنامه
تحول سلامت اقدام مثبتي است که اجراي آن بخش عمدهاي از بيماران را راضي
کرده است، اما اين يک برنامه استراتژيک است يا خير، نميدانيم. طرح تحول
سلامت عليرغم ويژگيها و مزيتها هنوز در ذهن مشتريها اين ابهام وجود
دارد که تا کجا ادامه خواهد داشت. طرح تحول بدان معناست که دولت يک مقدار
پول بيشتري را به اين حوزه تزريق کرده است، اما طبق چه برنامه و اصولي مشخص
نيست و چه انتظاري در آينده از اجراي اين برنامه خواهد شد نيز مشخص نيست.
بنابراين از اجراي اين برنامه نگران هستيم، براي مثال ميدانيم دولت در اين
بخش سرمايهگذاري کرده اين در حالي است که درآمد دولت وابسته به نفت است و
اگر قيمت نفت دچار تغيير شود اثر مستقيم بر سلامت ميگذارد. بنابراين ما
نگران هستيم زيرا براي تداوم اجراي اين برنامه بايد يک منبع کافي و مولد
ادامهدار در نظر گرفته شود و بايد دقت داشت سيستم بهداشت و درمان زماني
موفق خواهد بود که بيمهها نظاممند باشند، اما متاسفانه شاهد آن هستيم که
از طرفي دولت براي اجراي تحول سلامت به بيمارستانها پول ميدهد اما از طرف
ديگر بيمهها ميلياردها به بيمارستانها بدهکار هستند. براي همين
بيمارستانها نميتوانند خود را اداره کنند و براي همين کشور ما نياز به يک
برنامه جامع دارد.
با
توجه به اينکه جنابعالي رياست بخش پيوند کليه بيمارستان امام خميني (ره)
را بر عهده داريد، وضعيت «پيوند کليه» در کشور را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
از
نظر من بايد مانع انجام پيوند کليه در کشور به شيوه کنوني شد زيرا فرهنگ
بسيار غلطي است که جز تجارت و خريد و فروش عضو هيچي چيزي در آن وجود ندارد.
اهداي کليه در فرهنگ ما به غلط مرسوم شده است. در کشورهاي خارجي که عضو
بسيار کم دارند و صف ليست انتظار زياد است، مردم را تشويق ميکنند که
برخيها به صورت خيرخواهانه کليه خود را اهدا کنند اما نه اينکه به هرکسي
که خودشان ميخواهند کليه اهدا کنند. بلکه پزشکان از نظر بافتشناسي و
ژنتيکي بررسي ميکنند و اهدا صورت ميگيرد.
متاسفانه
در کشور ما مردم آگهي ميدهند و براي اهدا مبالغ هنگفتي را تعيين ميکنند.
بنابراين بنده با شيوه اهداي کليه در ايران مخالف هستم. دليل دوم مخالفت
ما اين است که پيوند کليه ميتواند از اجساد انجام شود، بنابراين انجام آن
از افراد زنده قابل پذيرش نيست. در کشور ما سالانه 2500 تا 3 هزار پيوند
کليه انجام ميشود، يعني اگر ما 1500 عضو داشته باشيم کفايت ميکند و اين
در حالي است که سالانه 20هزار نفر بر اثر تصادف در کشور کشته ميشوند. اگر
از اين تعداد تنها 2هزار جسد اهدايي داشته باشيم، نهتنها نياز ما به کليه
در کشور برطرف ميشود، بلکه ميتوانيم صادرات کليه نيز داشته باشيم. پس
نياز کشور به کليه نشاندهنده کمکاري دولت است، زيرا بايد سيستمي در دولت
باشد که بتوان فراوري اعضا داشت. براي مثال بايد آمبولانس، ICU و انتقال
مصدوم به مراکز درمان به گونهاي انجام شود که در درجه اول بتوان جان
مجروحان را نجات داد يا در صورت فوت، عضو بهدست آوريم. اگر اين کار انجام
شود نياز به پيوند کليه از افراد زنده وجود ندارد. ما بايد فرهنگ اهداي عضو
از جسد را تشويق کنيم و براي آن قانون بگذاريم.
آيا براي ترويج اين فرهنگ اقداماتي انجام شده است؟
خوشبختانه
در اين خصوص گامهاي خوبي برداشته شده است، به گونهاي که ميتوان گفت
اهداي عضو از جسد و افراد زنده با يکديگر برابر شده است.
مردم
برخلاف گذشته به جامعه پزشکي بياعتماد شدهاند. از نظر شما ريشه اين
مساله ناشي از عملکرد پزشکان است يا مردم دچار اشتباه شدهاند؟
يکي
از ايرادهاي عمده جامعه پزشکي اين است که 90درصد پزشکان ما زمان کافي براي
بيمار نميگذارند که عوامل مختلفي در اين مساله تاثيرگذار است. مهمترين
عامل آموزش پزشکي است. آموزش پزشکي در کشور ما رهاست. يک زماني گفتند ما
پزشک کم داريم، براي همين به صورت فلهاي دانشجو پذيرفته شد. نتيجه آن شد
که در يک اتاق، دهها پزشک همراه با يک استاد بر بالين بيمار حضور پيدا
ميکردند. به نظر ميرسد آموزش علمي ما ارزشي ندارد. براي مثال در همين
بيمارستان، درآمد پزشکي که وقت خود را صرف آموزش کرده، يک دهم پزشکي است که
فقط دارو تجويز ميکند.
سپید