کد خبر: ۷۴۴۸۴
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۰ - ۰۳ شهريور ۱۳۹۴ - 2015August 25
شفا آنلاین>جامعه پزشکی>عباس پاک‌نژاد متولد 1309 در يزد است. نماينده حوزه انتخابيه يزد و صدوق در دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي بوده است. وي داراي دکتراي پزشکي است و پيش‌تر در دوره پنجم نيز عضو اين مجلس بود.

به گزارش شفا آنلاین،از سپید ،پاک‌نژاد گفت: «از سال 59تا سال 69در اسارت عراق بودم و پس ازآنکه به کشور برگشتم بر اثر مشکل بينايي و لرزش دست‌ها ديگر نتوانستم کارم را انجام دهم و مجبور شدم پزشکي و جراحي را کنار بگذارم.

من از سال 41 به عنوان جراح فعاليت داشتم و تازه در مسير شهرت و آشنايي افتاده بودم که جنگ شد و براي کمک به کشورم عازم جبهه شدم. در جبهه‌ها جراحي هاي زيادي انجام داديم و در همين دوران دکتر پاکدل که از همکاران ما بود شهيد شد. پس از آن نيز اسير شدم.»

وي افزود: «در دوران اسارت هيچ امکاناتي براي درمان نداشتيم و ارتباط‌مان با محيط بيرون قطع بود. تنها مي‌توانستيم بيماري فرد را تشخيص دهيم و او را بفرستيم که تحت درمان قرار گيرد. تنها امکاناتي هم که بود براي بي‌حسي موضعي بود و هيچ‌گاه نمي‌توانستيم يک بيمار را بيهوش کنيم و جراحي انجام دهيم.

بنابراين در تمام مدت اسارت من نتوانستم دست به تيغ شوم و از مهارت‌هايي که داشتم استفاده کنم.»

پاک‌نژاد عنوان کرد: «اولين سالي که ما اسير شديم حتي يک بار هم نتوانستيم از سلول خود خارج شويم و براي سلول يک لوله آوران و وابران قرار داده بودند که از طريق همان هوا تعويض مي‌شد. در سال دوم به ما اجازه مي‌دادند ماهي پنج دقيقه در هواي آزاد قرار بگيريم. شرايط بسيار سختي بر ما حاکم بود.»

وي ادامه داد: «يکي از ماموران عراقي مي‌گفت به ما دستور داده‌اند پزشک‌ها و خلبانان را از بين اسرا شناسايي کنيم و آنقدر آنها را شکنجه کنيم که هيچ‌يک از اين افراد اگر زنده به ايران برگشت ديگر نتواند کار کند و اين نيروها از بين بروند که البته همبن کار را هم کردند و به هدفشان رسيدند.»

پاک‌نژاد گفت: «پس از بازگشت به ايران وارد عرصه‌هاي سياسي شدم و در سه دوره نماينده مردم يزد در مجلس شوراي اسلامي بودم. کارهاي مديريتي نيز انجام داده‌ام.»

اين متخصص جراحي گفت: «آن زمان که من برگشتم هيچ کدام از امکاناتي که امروزه هست نبود و تنها راه تشخيص بيماري‌ها، تشخيص خود پزشک بود. امروزه تکنولوژي‌هاي جديدي براي تشخيص استفاده مي‌شود و شرايط نسبت به گذشته کاملا تغيير کرده است. در گذشته پزشکي حرفه مقدسي بود ولي الان نيست. پزشک با مردم يک خانواده بودند. يک پزشک از بچگي تا بزرگسالي يک فرد را دنبال مي‌کرد و از همه چند و چون زندگي فرد مطلع بود. امروزه اين شرايط ديده نمي‌شود و پزشکان آن حسي که در گذشته بود را ندارند. من حس مي‌کنم توقع مردم نيز به جا است.»

براي اکثر استان‌ها جراح عروق تربيت کرده‌ام

محمدرضا ظفرقندي متولد 1337 جراح عمومي وفوق تخصص جراحي عروق عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران با درجه استاد تمامي و شاغل در بيمارستان سينا است. وي پژوهش‌هاي وسيعي در زمينه درمان بيماران شيميايي جنگ ايران و عراق انجام داده است. ظفرقندي از فعالان بنام اصلاح طلبان در جامعه علوم پزشکي و از مسئولين انجمن اسلامي جامعه پزشکي ايران است.

محمدرضا ظفرقندي گفت: «من فکر مي‌کنم دليل انتخاب من براي اين عنوان اين است که در زمينه معلمي تلاش کرده‌ام هر آنچه از دستم برآمده است براي دانشجويان انجام دهم. در دوران جنگ نيز براي درمان جواناني که غيورانه از کشور خود دفاع مي‌کردند، پيشقدم بودم و فعاليت کرده‌ام. در رشته خود نيز تلاش کرده ام هميشه نوآوري داشته باشم و هر چيزي را که حس کرده‌ام در کشور کمبود دارد تلاش کرده‌ام آن را رفع کنم.»

وي ادامه داد: «من فوق تخصص جراحي عروق هستم و وقتي رصد کردم ديدم در اکثر استان‌هاي کشور جراح عروق نداريم. جراحي عروق يک رشته اورژانس است، يعني اگر چند ساعت بيمار مورد بررسي قرار نگيرد، از بين مي‌رود و يا عضو درگير وي از بين مي‌رود چون خون به عضو نمي‌رسد. براي همين تلاش کردم افرادي را تربيت کنم که تربيت کننده جراح عروق باشند. با تلاش زياد توانستم سالي يک نفر براي استان‌هاي کشور تربيت کنم. امروز خوشحالم که در اکثر استان‌هاي کشور شاگردان من حضور دارند. در بعضي استان‌ها حتي دو جراح عروق حضور دارند. البته هنوز هم بسياري استان‌ها جراح عروق ندارند ولي متاسفانه توان ما تنها تربيت يک نفر است ولي همين توان هم کمک بزرگي براي مردم است.»

اين فوق تخصص عروق عنوان کرد: «اساسا در رشته پزشکي اگر کسي بخواهد به روز باشد بايد در حيطه پژوهش و همچنين آموزش فعال باشد. اگر غير از اين باشد به زودي فرد در اين رشته تبديل به فسيل مي‌شود چرا که علم پزشکي روزانه در حال تغيير است. من تلاش کرده‌ام خودم هميشه علم به روزي داشته باشم دليل من هم اين است که در صورتي ما مي‌توانيم از دانشجويان و پزشکان انتظار داشته باشيم که به روز باشند که خود نيز به روز باشيم. اگر بخواهيم حرف جديد براي زدن داشته باشيم، بايد پژوهش کنيم و در اين حوزه پيشرفت کنيم.»

چهره‌هاي ماندگار واقعي پزشکان شهيد هستند

حميدرضا جمشيدي متولد سال 1338 در شهر ني‌ريز است. وي داراي فوق تخصص داروهاي نوروساينس، فوق تخصص آموزش پزشكي دانشگاه آلبرتاي كانادا؛ دکتراي تخصصي فارماكولوژي و دكتراي داروسازي از دانشگاه علوم پزشكي اصفهان است.

حميدرضا جمشيدي گفت: «من خودم را شايسته اينکه به عنوان چهره ماندگار در حوزه پزشکي شناخته شوم نمي‌دانم. من خدمتگزاري هستم که سال‌هاي سال به يمن کمک و بيت المال و ماليات اين مردم درس خوانده‌ام و تلاش کرده‌ام تا خدمتگزار خوبي براي مردم باشم. به نظر من چهره‌هاي ماندگار واقعي افرادي هستند که رفتند و جان خود را براي وطن فدا کردند. دکتر بقايي و دکتر رهنمون افرادي بودند که شهيد شدند و واقعا چهره ماندگار هستند. اين افراد با خون خود ماندگار شدند و عزت و آزادي و افتخار را براي اين کشور به ارمغان آوردند.»

وي افزود: «بنده در دانشگاه مشهد داروسازي خواندم و پس از آن دکتراي تخصصي فارماکولوژي گرفتم و پس از آن به عنوان رييس دانشگاه علوم پزشکي اصفهان انتخاب شدم و چهار سال در اين سمت خدمت کردم. پس از آن سه سال در جبهه هاي جنوب فعاليت داشتم.»

جمشيدي عنوان کرد: «در حال حاضر مسئول بخش دارويي ستاد امام خميني هستم. در اين سمت نيز تلاش کرديم کارهاي مهمي انجام دهيم. از جمله اين اقدامات مي‌توان به ايجاد اولين شهرک دارويي در ايران اشاره کرد که تا به حال 80 درصد کارهاي آن انجام شده است. اقدام ديگر راه اندازي خط توليد پني‌سيلين G بوده است. اين ماده، مهم‌ترين ماده اوليه مورد نياز آنتي‌بيوتيکي کشور بوده است که با توليد آن اين نياز مرتفع شده است.» وي ادامه داد: «پروژه‌هاي سنگيني را هم در حوزه بيوتکنولوژي، گياهان دارويي و سلول درماني داريم که کار آنها را شروع کرده‌ايم و اميدواريم در چند سال آينده به
بهره‌برداري برسد و بتواند مقداري از مشکلات مردم را کاهش دهد.» وي گفت: «در حوزه دارو هدف اصلي تمرکز روي توليد داخلي است. وزارت بهداشت سياست‌هاي حمايتي براي توليد داخلي در نظر گرفته است. اتفاق‌هاي بزرگي هم در حوزه داروهاي ‌هاي‌تک رخ داده و پيشرفت‌هاي زيادي ديده مي‌شود ولي همچنان به حمايت و تشويق‌هاي زيادي نياز است تا توليد داخل به آن شکلي که بايد انجام شود.»

اين فارماکولوژيست گفت: «بايد اقتصاد صنعت دارو و داروخانه به خوبي بچرخد. اگر سود کافي تامين نشود و داروخانه نتواند مشکلات اقتصادي را رفع کند، از کيفيت کار مي‌کاهد و ضرر اصلي آن براي مردم است. در کل مسير درستي را داريم مي‌رويم ولي همچنان کمي و کاستي‌هايي وجود دارد. با توجه به رفع تحريم‌ها شرايط براي حوزه دارو نيز بهتر شده است. البته اين موضوع هم يک نقطه قوت است و هم به عنوان نقطه ضعف شناخته مي‌شود. قوت از اين نظر که با دانش فني بهتري مي‌توانيم دارو توليد کنيم و نقطه ضعف نيز اين است که چشم ما به واردات باشد و تنها داروي خارجي وارد کنيم که اميدواريم وزارت‌خانه اين موضوع را مديريت کند. اميدوارم در اين شرايطي که مردم واقعا نيازمند
خدمت رساني هستند بتوانيم خدمات خوب و قابلي را ارائه دهيم.»

من عاشق کارم هستم

پروين پاسالار متولد شهرستان آبادان است و در دكتراي تخصصي ( Ph.D) در رشته بيوشيمي باليني از دانشگاه علوم پزشكي تهران رتبه اول را بدست آورد. او اكنون به‌عنوان عضو هيئت‌علمي و استاد گروه بيوشيمي در دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران مشغول به كاراست. همچنين او به‌عنوان مسئول مركز استعدادهاي درخشان دانشگاه و وزارت بهداشت فعاليت مي‌کند.


پاسالار در گفت و‌گو با خبرنگار سپيد گفت: «من 32 سال به عنوان عضو هيات علمي در حال کار هستم. من عاشق کارم هستم. عاشق دانشگاه هستم و چيزي که توانسته من را سرپا نگه دارد همين عشق بوده است.»

وي افزود: «من دوران کارشناسي را در رشته زيست شناسي درس خواندم و براي ارشد رشته بيوشيمي باليني را انتخاب کردم و در دانشگاه علوم پزشکي تهران مشغول به تحصيل شدم. پس از آن هم در همين دانشگاه به عنوان دانشجوي دکترا پذيرفته شدم و تحصيل کردم و بعدها هم هيات علمي همين دانشگاه شدم. نمي‌توانم بگويم از جمله افرادي بودم که مي‌خواستم پزشکي قبول شوم و بعدها به عنوان پزشک به جامعه خدمت کنم.

ولي در حال حاضر از رشته‌اي که خوانده‌ام راضي هستم و هيچ رشته ديگري را انتخاب نمي‌کنم. الان 32 سال است دارم پزشک تربيت مي‌کنم و همه پزشکان بايد درس بيوشيمي را بگذرانند.» استاد دانشگاه علوم پزشکي تهران گفت: «بيوشيمي شيمي حيات است و هر چيزي از مولکول تشکيل شده است. شناخت اين مولکول‌ها و ارتباط آنها بسيار مهم است و با بررسي همين مولکول‌ها مي‌توانيم بيماري فرد را تشخيص دهيم و اگر بهبود يافته باشد باز هم همين مولکول‌ها را بررسي مي‌کنيم که ببينيم به حالت اول برگشته يا هنوز هم دچار بيماري است.»

پاسالار ادامه داد: «بسياري از دانشجويان براي من صحبت مي‌کنند و از اينکه رشته‌هاي‌شان اشباع شده است و بازار کاري براي آنها وجود ندارد شکايت دارند. من اين حرف‌ها را قبول ندارم و نمي‌توانم بپذيرم که بگويند براي رشته‌هاي علوم پايه کار نيست. افرادي که واقعا تلاش کنند و با عشق و علاقه درس و تحصيل را دنبال کنند هيچ‌گاه بيکار نمي‌مانند و مي‌توانند براي ديگران هم کار ايجاد کنند.» وي عنوان کرد: «در حوزه پژوهش جاي شکر وجود دارد که در مسير خوبي هستيم ولي در طي دو سال گذشته افتي در کميت و کيفيت پژوهش‌ها ديده مي‌شود. به نظر مي‌آيد مسئولين بايد به صورت جدي به دنبال اصلاح زيرساخت هاي پژوهشي باشند. دستگاه‌هايي که ما استفاده مي‌کنيم بسيار قديمي هستند يا ديگر عمرشان رو به اتمام است. بايد دستگاه‌هاي جديدتري تهيه شوند. مهم تر از خريد دستگاه‌هاي جديد اين است که از دستگاه‌ها و امکانات موجود نيز به خوبي استفاده کنيم.

من حس مي‌کنم ما به اندازه کافي از امکاناتي که داريم استفاده نمي‌کنيم و قدر نمي‌دانيم.» پاسالار گفت: «وضعيت آموزش به طور کلي خوب است و مشکل خاصي نداريم ولي به هر حال بايد اين موضوع را در نظر داشت که هر چه تعداد دانشجويان افزايش يابد و امکانات و تجهيزات هيچ تغييري نکنند، کيفيت آموزش کاهش مي‌يابد.

اگر به همان ميزان که پذيرش در دانشگاه‌ها را افزايش مي‌دهند، تعداد اساتيد و تجهيزات را نيز افزايش دهند هيچ مشکلي ايجاد نمي‌شود.»اين استاد بيوشيمي گفت: «من زماني که 19 ساله بودم اگر کسي مي‌گفت که قرار است معلم شوي به شدت ناراحت مي‌شدم و آن را کسر شان مي‌دانستم و انتظار داشتم يک دانشمند بسيار مهم شوم که کارهاي بزرگي انجام مي‌دهد. در حال حاضر که معلم هستم.


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: