نظام چندهزار ساله مترقی آبیاری ایرانی
نیامدن باران و بخل طبیعت، در دورههای پیش و پس از اسلام، همواره مشکل
بزرگی برای کشاورزان و همه طبقات و دولت ایجاد میکرده است. کمی بارش در
تاریخ ایران به اندازهای بوده است که در دورههای اسلامی، مردم را به
باورهایی چون نماز و دعای باران معتقد میکرده است.
تاریخنگاران از نماز استسقا روایت کردهاند؛ نمازی بود که برای طلب باران میخواندند. ابن خلدون نیز در مقدمه خود، از نماز استسقا نام میبرد. این اما همه واکنشی نبود که ایرانیان در برابر مشکل بیآبی و کمآبی در تاریخ از خود نشان دادند.
آنان توانستند سختکوشانه بر منابع اندک آب موجود در سرزمین ایران چیره شوند، نظامی مدون، منسجم و مترقی در حوزه مدیریت منابع آب پدید آورند و بر آن اساس، از همان منابع برای معیشت اصلی خویش، کشاورزی و نیز زندگی روزمره خود بهره گیرند.
ریچارد فرای، ایرانشناس آمریکایی هنگامی که وضع عمومی بخارا
را در عهد سامانیان توصیف میکند، اشارهای مهم به نظام مترقی آبیاری
ایرانی و همیاری آنان در این زمینه در سده سوم هجری دارد: «در بعضی امور
عملی مردم قلمرو سامانیان نسبت به زمان خود، مترقیتر بودند. یکی از این
موارد، آبیاری و توزیع آب بود، زیرا مسأله آب برای مردم این منطقه، مسأله
حیات و ممات بود.
شهر مجاور بخارا، یعنی سمرقند، به خاطر شبکه لولههای
توزیع آب، زبانزد بود و میتوان تصور کرد که بخارا نیز از این لحاظ، خیلی
عقبمانده نبود. شبکه آبیاری در واحه بخارا، توأم با مسأله حقوق کشاورزان
در نحوه استفاده آب بود. در این دوره، از کاریز استفاده فراوان میشد.
برنج، گندم، غلات و انواع پنبه از محصولات مهم کشاورزی بود. ... در متون و مآخذ، از گروههای عظیم کشاورزانی صحبت به میان آمده است که در مورد آبیاری و بنای دیوار، بهطور دستهجمعی به کار اجباری میپرداختند». مرتضی راوندی نیز در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران»، فصلی مُشبع در نظام آبیاری و مدیریت چندهزار ساله ایرانیان بر منابع اندک آب در سرزمین ایران دارد.
او پیشرفتهای شگفتانگیز ایرانیان چند هزار سال پیش را در این حوزه اینگونه توصیف میکند: «فن آبیاری در عهد ساسانیان، نهتنها در بخشهای غربی قلمرو آن دولت بلکه در نواحی شرقی آن، یعنی حوزه مرغاب و هیلمند نیز به حد کمال رسید. تأسیسات آبیاری مرغاب، آنچنان تاثیری در اعراب کرد که یکی از نهرهای حفر شده در بصره را در قرن هشتم میلادی به نام «مرغاب» خواندند. آبشناسانی که فاتحان عرب در قرن هفتم میلادی از سیستان به مکه برده بودند، در اطراف آن شهر، به کارهای آبیاری پرداختند».
ممیزات ایرانیان
از نگاه پژوهشگر برجسته انگلیسی
ایرانیان توانستند با دسترسی به منابع زیرزمینی آب، با ابتکاری که کاریز
(قنات) نام گرفت و نیز سدسازی، هزاران سال به معیشت اصلی خود، کشاورزی
بپردازند، همچنین در روستاها و شهرها آن آبها را برای بهرهگیری روزانه
بهویژه نوشیدن به کار بگیرند.
آب، نظام آبیاری و چگونگی دستیابی و بهرهبرداری منابع محدود آب در فلات ایران به گونهای پیچیده و مهم بوده که مجموعهای از قوانین، ضوابط و مقررات مردمی و حکومتی در حوزههای محلی، منطقهای و ملی را در هزارهها و سدههای گذشته پدید آورده است. اشاره آن لمتون، نویسنده کتاب باارزش «مالک و زارع در ایران» به این پدیده بیانگر اهمیت آن است: «آب ... یکی از عوامل مهم زراعتی ایران است، از این رو عجیب نیست که مجموعهای از قوانین مربوط به آبیاری که اساس آنها بر شرع و عرف است به وجود آمده باشد». او هرچند یادآور میشود که «با توجه به کمیابی آب که در غالب نقاط دیده میشود نزاع بر سر آب امری عادی بوده و هست»، در ادامه تصریح میکند که «قناتها یا کاریزها یعنی مجاری آبهای زیرزمینی از ممیزات خاص ایران است».
همیاری پررنگ مردم در مدیریت آب
نگرش مارکس در میانههای سده نوزدهم میلادی به شیوه تولید آسیایی،
نکتههایی مهم درباره این مسأله مینمایاند. او معتقد بود آب و هوا، شرایط
جغرافیایی منطقهای که از صحرای آفریقا شروع میشود و از طریق عربستان،
ایران، هندوستان، تاتارستان تا مرتفعترین فلاتهای آسیا گسترش مییابد،
باعث شده است آبیاری مصنوعی به کمک مجاری و دیگر تأسیسات آبی، اساس کشاورزی
شرق قرار گیرد. وی برآن بود که این نیاز مبرم صرفهجویی در مصرف آب و
استفاده جمعی از آن به کمک دولت، به متمرکز ساختن این امر منجر شد.
بدینترتیب وظیفه اقتصادی برعهده همه حکومتهای آسیایی قرار میگیرد که عبارت بود از اجرای کارهای فواید عامه. مقصود او از کارهای فواید عامه، اقداماتی مانند سدسازی، حفر قنات و نظارت در توزیع و تقسیم آب بوده است.
راوندی اما برآن است که نظریه مارکس در اینباره دستکم درباره ایران، نه کامل، که تا اندازهای صدق میکند زیرا «طبق نظریه مارکس و انگلس، در وجه تولید آسیایی، دولت چون مالک واقعی زمین برای تأمین منافع مردم، وظایف اقتصادی سنگینی را به عهده میگیرد؛ یعنی موظف است که شبکههای آبیاری را در مناطق خشک و نامساعد ایجاد کند و تحت نظم درآورد و از راه سدبندی و ایجاد قنات و نظارت دقیق در امر توزیع آب، به امر کشاورزی و کشاورزان یاری کند و از سیل و قحطی جلوگیری نماید، درحالیکه حکومتهای ایران بهخصوص در دورههای آشفتگی و عدم ثبات، هرگز به فکر مصالح اقتصادی اکثریت مردم نبودند». این مسأله، میتواند نقش مردم، نه حکومت، را در دستیابی به منابع اندک آب و برقراری نظام مدیریت آب و آبیاری بیانگر باشد.
روایت جهانگردان از قوانین پیچیده اما محکم در زمینه تقسیم آب
ایران در تاریخ، هرگاه ثبات سیاسی و حکومتی داشت و از ورطه آشوبهای پیاپی
میرهید، بخشی از نظام مدیریت آب را در دستان قدرتمند حکومتهایی میدید که
بر اهمیت استراتژیک آب در این سرزمین خشک اما متکی بر کشاورزی آگاه بودند.
حکومت صفوی در سدههای متأخر، از آن دسته بود. ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی
که در عصر صفوی به ایران آمد در سیاحتنامهاش مینویسد «هر ایالت میراب
مخصوصی داشت که آب رودخانهها را تقسیم میکرد و از بابت آن، حقوقی دریافت
میداشت». او سپس بر مدیریت آب در اصفهان، تختگاه صفوی متمرکز میشود و
جزییات آن را میآورد. به روایت او، در اصفهان مالیات آب نیز میگرفتند.
زمینها و باغهای اصفهان و حومه آن، سالیانه در هر جریب ٢٠ «سُل» بابت آب
رودخانه به شاه میدادند و نرخ مالیاتی آب چشمه کمتر بود.
میراب یکی از ماموران مهم به شمار میرفت. به نوشته شاردن، به جز وجوهی که زیردستان برای میراب وصول میکردند، ٤هزار تومان درآمد شغل او بود. وظیفه او تعیین سرپرست نهرها، (مادی سالار) و تنقیه «انهار و جداول» و «رساندن آب زایندهرود به تمامی محال اصفهان» بود، که از آن مشروب میشد. دیگر وظایف او آن بود که نگذارد «رعایای هر محل در باب حقابه بر دیگری تجاوز کند» و نگذارد که از طرف «اقویا بر ضعفا در باب حقابه زیادتی شود».
ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی در عصر صفوی نیز در سفرنامه خود به دقت ایرانیان عصر صفوی بر مصرف آب و چگونگی تقسیم آن، با مثالی معنادار اشاره میکند «... قحطی آب که در کلیه ایران عمومیت دارد سبب شده که در اداره و تقسیم آن، منتهای دقت به عمل میآید و آب به قیمت گران فروخته میشود. ... هر خانه و باغی حق مخصوص دارد و از نهرهای بزرگ آب داخل آنها میشود، اما باید خیلی مراقب بود که قبل از روز نوبه، آب داخل این نهرهای خصوصی نشود، والا صاحب خانه یا باغ به سهولت و با جریمه کم رهایی نخواهد یافت. من دو نفر فرنگی را میشناختم که قبل از نوبه آبشان، شبانه جسارت کرده آب را به نهر خود برگردانیده بودند و نزدیک بود که خانه و ملکشان ضبط شود. اگر مرحمت خاص شاه نبود، قطعا به این کیفر میرسیدند. با این حال مبلغ کلانی جریمه دادند».
چکیده کوشش چندهزار ساله ایرانیان
در دستیابی به منابع آب
حضور، کوشش و همیاری مردم در دستیابی به منابع آب و چگونگی مدیریت آنها
موضوعی است که در تاریخ ایران بسیار به چشم میخورد. این مسأله اما در
دورههایی که آشوب بر این سرزمین کهن رواج داشت و حکومت مرکزی از اقتداری
چندان برخوردار نبود، نقشی پررنگ مییافت. روایت محمدابراهیم باستانی
پاریزی، تاریخنگار، در مقدمه کتاب «تاریخ کرمان» به روشنی میتواند چکیده
کوشش چندهزار ساله ایرانیان در دستیابی به منابع آب، آن هم در سرزمینی خشک
باشد «ارتفاع باران در این سرزمین وسیع [کرمان] در سال از ١٢ تا ١٦
سانتیمتر است. به همین علت، در بسیاری از زمینهای مستعد کرمان به علت کمی
آب، فعالیتهای مثمر کشاورزی امکانپذیر نیست.
با این حال، مردم زحمتکش کرمان بهرغم بخل طبیعت، در طول تاریخ، به فعالیتهای دامنهداری دست زدهاند و با وسایل ابتدایی برای کندن قنات پنج من پنج من خاک را از ١٨٠ یا ٢٠٠ متری زمین با دست و چرخهایی بیرون میکشند و صدها حلقه چاه میکنند تا یک قنات دایر شود، اما این دایر شدن قنات تازه اول کار است، بایستی ابتدا زمینهای شور را، که برای کشاورزی مستعد نیست، شیرین کرد و این خود سالها وقت لازم دارد. در مرحله دوم، مراقبت از این قنوات است. خاک کرمان نرم و پوک است ... بدین جهت، همیشه قنات ریزش میکند و پر میشود و جلوی آب گرفته میشود و بایستی قنات را پاک کرد».
مدیریت مردمی بر بحران چندهزار ساله بحران هرگز به فاجعه تبدیل نشد
بازخوانی کوششها و تدبیرهای ایرانیان در دستیابی به منابع اندک آب و
چگونگی مدیریت آن در معیشت و زندگی، میتواند نکتههایی معنادار در اختیار
پژوهشگران امروزی، حتی افراد عادی بگذارد. ایرانیان هزارههای گذشته
توانسته بودند «بحران آب» در این سرزمین را به گونهای مدیریت کنند که جلوی
تبدیل آن به «فاجعه آب» گرفته شود؛ هزاران سال با آن بحران زیستند بیآن
که وامانده شوند.
* اشاره به سخنان مهم محسن رنانی، اقتصاددان درباره بحران کنونی آب در
ایران که اخیرا در نشستی بیان شد «اگر الگوی مصرفی مردم با اشکالهایی هم
مواجه شده ناشی از حکمرانی غلط است. این مردم ٣هزار سال بلد بودند که
مصرف آب را مدیریت کنند، با کمآبی کنار بیایند و به تعادلی پایدار با
طبیعت دست پیدا کنند. هنوز که هنوز است گرافها نشان میدهد بارش در ٣٠سال
گذشته با نوسان همراه بوده اما بهطور متوسط کاهش نیافته یعنی آسمان هم
جفا بر ما نکرده است» شهروند