«سارا شریعتی»، در ابتدای این نشست با بیان اینکه علوم اجتماعی از سیاست
رهایی ندارد، گفت: «هرچه اجتماع را کاوش میکنیم، باز هم به سیاست میرسیم و
با توجه به اینکه در چند سال اخیر تعداد طردشدگان رو به افزایش است،
بهنظر میرسد یک سیاست طردشدگی وجود دارد و باید دید چه کسانی از طردشدگی
سود میبرند و در نتیجه به بقای این شرایط کمک میکنند». شریعتی در پاسخ به
این پرسش که در شرایطی که هنوز مطالبات شهروندی باقی مانده است، آیا رفتن
به سراغ طردشدگان مشروعیت دارد و پرداختن به امر طردشدگی امری لوکس محسوب
نمیشود؟ گفت: «حتی در بحرانیترین شرایط سیاسی معیشت مهمترین مسئله است،
زیرا مرز میان شهروندی و طردشدگی بسیارباریک است و همه ما در معرض طردشدگی
هستیم». او با تأیید بر اینکه نباید به فقرا کمک کرد، بلکه باید با فقر
مبارزه کرد، گفت: «گفتهشده ثروتمندان بهخاطر سخاوتشان و فقیران بهخاطر
صبرشان به بهشت میروند، اما اگر مداخله اجتماعی با تحلیل همراه باشد،
کمککردن به طردشدگان به ضدارزش تبدیل نمیشود».
شریعتی با اشاره به ظهور پدیده طردشدگی در اروپا گفت: «در دهه ٧٠ میلادی،
یعنی دوره بحران اقتصادی اروپا، به شکل جدیدی از فقر توجه شد. در جامعهای
که بهنظر فقر در آن درحال کاهش بود، ناگهان عدهای از افراد بیکار شدند و
تیپ اجتماعی کسانی که تازه بیکار شدهاند، ایجاد شد، همچنین طردشدگان
تکنولوژی کسانی بودند که مهارتهای تکنولوژی موردنیاز را نداشتند، بنابراین
بیکاریهای جدید به وجود آمدند و افرادی پیدا شدند که در خیابانها ساکن و
کارتنخواب شدند و در فرانسه اینها «بدون داشتن مکان اقامتی فیکس» نامیده
شدند». او ادامه داد: «طردشدگی اجتماعی اول نتیجه بیکاری بود و بهزودی
چهرههای دیگری هم یافت، ازجمله مهاجران که چهره جدیدی از طردشدگان اجتماعی
اروپا هستند که الزاما فقیر و بیپول نیستند اما هویت، کار و خانه ندارند و
طرد شدهاند».
شریعتی با بیان اینکه در ایران هم برای طردشدگی روندی کمابیش مشابه
اروپا وجود داشت، گفت: «البته دلایل خاصتری هم موجود بود، ایران یک جامعه
پساانقلابی بود که تجربه انقلاب داشت و برخیآرمانهایی که به سویش رفته و
برایش تلاش کرده بود، تحقق نیافته، بنابراین ناامید شده بودند و همچنین از
سیاستهای بسیار هزینهبر با نتایج ضعیف، زده شده بودند، احساس کردند نتایج
و حاصل کار با این هزینه برابر نیست، با این تفاوت که اگر در اروپا برای
شهروند سندیکا و نشریه وجود داشت و بلندگوهایی که بتوانند خواستها و سخنان
خود را منعکس کنند، در ایران شهروندان از این ابزارها هم محروم بودند،
درنتیجه به مطالبات شهروندی خود نیز نمیرسیدند». شریعتی در ادامه، درباره
دلایل کارتنخوابی در ایران گفت: «براساس تحقیقات دکتر سعید مدنی، فقر
سرنوشتی در مثلث بیکاری، فقر و اعتیاد است، همچنین فقر در شکل حادثهای در
مثلث دیگر مهاجرت، بیماری و خودکشی وجود دارد. بسیاری از خانوادههایی که
فقر برایشان یک حادثه بوده، خانوادههای مهاجر از شهرستانها، کسانی که از
شهرهای مختلف برای زندگی بهتر به تهران میآیند و معمولا امیدشان از بین
میرود، کسانی که بر اثر بیماری خود یا فرزندشان، بهناچار همه سرمایه خود
را هزینه میکنند و همچنین کسانی که در خانواده بر اثر پدیدههای روحی و
روانی، خودکشی میکنند، بهکارتنخوابی منجر میشود». او ادامه داد: «مثل
همه اجتماعات دیگر، اجتماع طردشدگان نیز شامل فرادستان و فرودستان میشود،
فرادستان مردان بیخانمان معتاد و فرودستان زنان، کودکان و مهاجران هستند و
حتی در بدترین اجتماعات فقر سیاه، تحقیر نژادی و قومی و ملی هست و آنها
فرودستان اجتماعی طردشده هستند». این عضو هیأت علمی گروه جامعهشناسی
دانشگاه تهران با اشاره به کارهای خیر توسط خیرین، گفت: «خیرین سنتی یا
افراد معروفی مثل هنرپیشهها، ورزشکاران و سیاستمداران که نگران چهره خود
در جامعه هستند و بدین منظور کارهای خیر میکنند که سایه همه آنها بر سر
جامعه ما باشد، اما از نشانههای روشنی که وجود دارد، این است در جامعهای
که بسیاری از جامعهشناسانش از فروپاشی اخلاقی و رکود و رخوت صحبت میکنند،
جوانانی هستند که ظاهرشان گویای چیزی نیست، اما فعالیتهای خیرخواهانه
میکنند؛ خلاف جوامع اروپایی که افراد سالمند، بیشتر کار خیر انجام
میدهند».
در ادامه این نشست، «یاسر باقری»، پژوهشگر حوزه سیاستگذاری اجتماعی، به
سخنرانی پرداخت. او ابتدا نگرانی خود را انسداد تحرک عمودی اعلام کرد: «در
موضوع تهیدستان و فرودستان و درواقع طردشدگان بحثهای زیادی میتوان مطرح
کرد، البته مهمترین مجرای تحرک اجتماعی، آموزش است و استفاده از پتانسیل
آموزش نیاز به فرصت برابر دارد. ما به سمت انسداد در تحرک عمودی پیش
میرویم. این نگرانی وجود دارد تحرک اجتماعی که مهمترین مؤلفهاش آموزش
بود، دیگر نتواند مانند قبل وجود داشته باشد».
باقری با اشاره به لزوم فرصت برابر برای آموزش گفت: «در گذشته پدر و مادران
تهیدست به فرزندانشان توصیه میکردند درس بخوانند تا پیشرفت کرده و
شرایطی بهتر از خودشان داشته باشند و این امر با تحصیل امکانپذیر بود.
شواهد زیادی وجود دارد از مواردی که توانستند با تحصیلات از فقر نجات پیدا
کنند، اما برابری فرصتها در واقعیت تحقق نیافته است». او با بیان اینکه
سیاستهای پیشگرفته توسط دولتها روزنه برابری آموزشی را دچار خدشه کرده
است، ادامه داد: «حتی حداقل برابری فرصت نیازمند این بود که دانشآموزان
تلاش قابلتوجهی کنند تا وارد دانشگاه شوند و با وجود شرایط بسیار بد
آموزشی، کیفیت بد مدارس و معلمان، فاصله زیاد بین منزل تا مدرسه چه از لحاظ
متریک و چه حواشی و ناامنی، آموزش در ایران برای طبقه پایین جامعه امیدی
بود تا راه بهتری از پدرانشان را پیش بگیرند».
او با بیان اینکه تحصیلات، دیگر اعتبار گذشته را ندارد، گفت: «با وجود
اینکه ٦,٥ درصد از دهک اول دارای مدرک تحصیلات دانشگاهی هستند، اما از
طرفی افراد تحصیلکرده با بیکاری جدی مواجه هستند و آمار سال ٩٢ نشان
میدهد حدود ٩.٣ درصد کسانی که دارای مدرک کارشناسی هستند و هشت درصد
کسانی که کارشناسیارشد دارند، بیکارند». باقری با بیان اینکه فردی که
بههردلیل در طبقه پایین جامعه قرار گرفته امیدی به کسب درآمد حاصل از
تحصیلات ندارد، ادامه داد: «در چنین شرایطی انسداد تحرک عمودی رخ داده و از
طرفی باعث درماندگی آموختگی فرد شده که هیچ راهی برای بیرونرفتن از این
شرایط برایش وجود ندارد و از طرف دیگر، فرد با وضعیتی روبهرو میشود که
تقلا میکند اما چارهای نمییابد».
«صحرا اکرامی»، مسئول پژوهش انجمن «طلوع بینامونشانها»، دانشجوی دکترای
جامعهشناسی دانشگاه تهران و کنشگر فعال در حوزه طردشدگان اجتماعی، یکی
دیگر از سخنرانان این نشست بود. او در ابتدای سخنانش گفت: «ما جامعه
طردکنندهای داریم، جامعه ما افغانها را طرد میکند، کسانی را که یکبار
سیگاری به دست گیرند، بهعنوان معتاد طرد و کارتنخوابها را طرد میکند و
در ادامه این سیستم طرد آکادمی، یعنی همین دانشکده علوم اجتماعی، هم همین
کار را بازتولید میکند و به طردشدگان توجه نمیکند».
مسئول پژوهش جمعیت «طلوع بینام و نشانها»، با بیان اینکه اگر از
پدیدهای پیشگیری شود، میتوان جلو اپیدمیشدن آن را گرفت، گفت: «در علوم
اجتماعی، تا وقتی مسئلهای حالت مرضی پیدا نکند، ما بهدنبال درمانش
نمیرویم، در صورتی که اگر به جای راههای درمانی، پیشگیری میکردیم، یعنی
اگر ١٠ سال قبل به سراغ همین پدیده کارتنخوابی میرفتیم، این تعداد زن
کارتنخواب وجود نداشت که حتی روزنامهها هم نتوانند وجودشان را انکار
کنند». اکرامی با اشاره به اینکه اعضای آکادمیک ارتباط مستقیمی با
مصداقهای عینی ندارند، ادامه داد: «بین فضای آکادمی و طردشدگان فاصله وجود
دارد و ما اهالی آکادمیک بدون ارتباط جدی با طردشدگان به مسائل آکادمیک
بسنده کردیم، امر واقع را نمیشناسیم و دربارهاش حرف میزنیم، درحالیکه
اگر میخواهیم نظریهپردازی کنیم و دردی را درمان کنیم، باید از امر واقع
بگذریم».
شرق