شفا آنلاين:اجتماعی>آسیب های اجتماعی-:دکتر ميثم مهديار، دکتراي جامعه شناسي، درباره پديده استقبال افراطي مردانِ جوان ايراني از انواعِ جراحي هاي زيبايي می گويد: سال هاست در همه جاي دنيا و از جمله کشور ما، روند کند اما عميقي در جريان است که ريشه اش اومانيسم، انسان محوري و لذت گرايي است.
به گزارش شفا آنلاين،، اين تفکر، برخلاف تذکر و يادآوري هاي مدامِ دين ما که اصالت را به روح انسان مي دهد و جسم را وسيله و مرکبي براي تعالي و تکامل روح مي داند، به بدنِ انسان به عنوان مرکزِ وجود، نگاه مي کند و به جسمِ انسان، اصالت مي بخشد.
يک سبک زندگي نوين
واقعيت اين است که قدرت هاي بزرگ جهان که از ساليان دور براي کل دنيا يک سري آرمان ها، ايده آل ها و آرمانشهرها تعريف و برنامه ريزي کرده بودند، از بعد جنگ جهاني اول و دوم، تصميم گرفتند به جاي کلي نگري به سراغِ مسائل خُرد روزمره بروند و براساس تفکرات خودشان و به نفع خودشان، يک سري استاندارد و بايد و نبايد براي زندگيِ روتين و روزمره آدم هاي دنيا تنظيم و تعريف و اساسِ سبک زندگيِ نوين را بر پايه انسان مداري و تمنيات جسمي و لذت شخصي استوار کنند. در اين تفکر، بدن که تا پيش از اين مرکبي در خدمتِ برآورده ساختن ايده ها و آرمان هاي متعالي بود، به عنوانِ يک اُبـــژه [سوژه]، موضوعيت پيدا مي کند و توجه به زيبايي بدن و چهره، بيش از آن چه اهميت دارد، مهم مي شود و اين وسواس براي منطبق شدن با استانداردهاي زيبايي جهان، در مرکز دغدغه ها قرار مي گيرد و مرد و زن و پير و جوان و فقير و ثروتمند نمي شناسد. همه طبقات اجتماع به نسبت شرايطشان تلاش مي کنند در تمام ابعاد مثل فرم و رنگ چهره، فرم مو، مدل لباس پوشيدن و... به سبک غربي، نهايت توجه و دقت را به خرج دهند.
يک تفکر خطرناک با آسيب هاي جبران ناپذير
طبيعي است که چنين تفکري، بر تمام ابعاد زندگي فرد تاثير مي گذارد و مثلاً بحث مهمي مثل ازدواج که تا پيش از اين، بيش از لذت طلبي، بهانه اي براي تداوم نسل بود، به ابزاري براي لذت جوييِ صرف تبديل مي شود و دو طرفِ ازدواج، اگر احساس کنند مثل قبل از وجودِ يکديگر لذت نمي برند، به راحتي تعهداتشان را بي خيال مي شوند و به سراغِ لذت جديد تر و هيجان انگيزتر مي روند: آدمي که زيباتر يا خوش اندام تر از نفرِ قبلي است. ناپايداري خانواده، انحطاط اخلاقي، مطرح شدنِ همجنسگرايي و همجنسبازي، بحران هاي جمعيتي و فرهنگي و... همه از تاثيرات مستقيم و غير مستقيم اهميت افراطي به ظاهر آدم هاست.
همه ما مسئوليم
بايد بدانيم که زندگي اجتماعي در بسترهاي فرهنگي، معنا پيدا مي کند و براي مديريت صحيح جوامع، بايد فرهنگِ آن جامعه را به شکل صحيح مديريت کرد. در حالِ حاضر، کشور ما درگير فرهنگِ انسان محوري و اهميت بيش از حد به جسم و زيبايي شده و اين واقعيت در تار و پود سبک زندگي اين روزهايمان، تنيده شده است و ديده شده، گاهي حتي اغراق آميزتر و راديکال تر از نمونه هاي غربي رفتار مي کنيم. شايد در چنين شرايطي تنها راه، خلاقيت دستگاه هاي نظري و فرهنگي براي مديريت بهتر اين شرايط است. نه فقط دانشگاه ها، حوزه علميه، رسانه ها، وزارت فرهنگ و ارشاد يا حوزه هنري و سازمان تبليغات اسلامي که تک تک ما بايد مانع جا افتادن و ته نشين شدنِ اين تفکر در سبک زندگي ايراني- اسلامي مان شويم.
معمولا در کشور ما و در حوزه هاي فرهنگي، نگاه سلبي وجود دارد تا نگاه ايجابي. بايد از نگاهِ سلبي و نکن و نبايد و نشود دست برداريم و به جاي نقدِ مظاهر زيبايي چهره و هيکلِ غربي نظير باربي يا مثلا آرنولد، به دنبال معرفي مدل هايي از زيبايي معمولي و طبيعي چهره و اندام که با شرع و عقل و عرف کشورمان هم هماهنگ است به نسل جوان تر باشيم. متاسفانه کشور ما در حوزه الگوسازي و قهرمان پروري، چند مشکلِ اساسي دارد. يا از ستاره شدنِ آدم ها مي ترسيم و به محض اين که يک بازيگر و بازيکن و مجري، محبوب مي شود، حذفش مي کنيم. يا الگويي که ارائه مي کنيم، ايرادهاي ساختاري دارد؛ گاهي هم الگو معرفي مي شود و مورد قبول است، اما مردمِ ما متوجه نيستند که اين آدم، فقط در ورزش يا بازيگري موفق است و قرار نيست در همه ابعاد زندگي، آدمِ کاملي باشد و خب همان طور که انتظار مي رود، اين ستاره با اولين اشتباه، سقوط مي کند و نابود مي شود.
خراسان