نخستین جرقههای آشنایی با اسلام
لوکاس برانک درباره چگونگی مسلمان و شیعهشدن خود میگوید: مسلمانشدن من از تابستان 2001 تا 2008 میلادی طول کشید. اولین باری که با یک مسلمان دیدار کردم در یک مدرسه کاتولیکی تابستانه بود و من در آن زمان یازده سال داشتم. دوست من پاکستانی بود و من نمیدانستم او مسلمان است و بعدها در گفتگو با او متوجه شدم که وی مسلمان است. پس از آن رفتهرفته به سمت دوست خود جذب شدم و گویی شمعی در درون من روشن شده بود، به گونهای که از بیان آن ناتوانم. با اینکه من هیچ ترسی از غریبهها نداشتم و هیچ گونه دشمنی و نفرتی از اسلام نداشتم، اما باز هم هیچ تحقیقی درباره اسلام انجام ندادم تا اینکه به دبیرستان رفتم و آن شمع همچنان در وجود من روشن بود. هنگامی که اتفاقات 11 سپتامبر رخ داد من میدانستم که این عملیات تروریستی نمیتواند به اسلام مربوط باشد و از قبل میدانستم که هر انسانی با صرف نظر از قومیت،نژاد و دین خود ممکن است دست به وحشیگری بزند.
وی ادامه داد: در سال 2005 میلادی به دنبال الگویی برای اقتدا میگشتم و در آن زمان تمایل شدیدی به عدالت داشتم. تصور من این بود که خداوند در طول تاریخ افرادی را برای رساندن پیام خویش به انسانها برگزیده و بر این باور بودم که اسلام، مسیحیت و یهود هر سه یک پیام دارند، زیرا تمام این ادیان انسانها را به خدای واحد دعوت میکنند و پیامبران و کتابهای این ادیان نیز همگی آسمانی هستند. در آن زمان به دنبال این بودم که حکمت را از هر منبعی فرا گیرم و الگویی برای یادگیری بیابم و همیشه به دنبال این بودم تا روزی مسلمان شوم و منتظر آن روز بودم.
الگو و گمشده خود را در امام حسین (ع) یافتم
لوکاس برانک اظهار داشت: اولین کتابی که درباره اسلام خواندم کتاب «فی خطی النبی» در 2007 بود و پس از آن کتاب «نهضة الشیعه» بود. پس از آنکه در مطالعاتم با امام حسین (علیه السلام) آشنا شدم، دیگر تمایلی به مطالعه درباره فهم دیگران از اسلام نداشتم. من حتی قبل از اینکه با امام علی (ع) آشنا شوم با امام حسین (ع) آشنا شده بودم. لذا الگو و گمشده خود را در امام حسین (علیه السلام) یافتم. در گذشته تعالیم مسیح در انجیل را دوست داشتم، اما احساس میکردم این تعالیم کامل نیست و به دنبال نوعی توازن میان پرهیز از خشونت و مقاومت مسلحانه در برابر ظلم بودم و این توازن را جز در امام حسین (ع) نیافتم و سپس از طریق حسین (علیه السلام) بود که با پیامبر (ص) نیز آشنا شدم.
وی بیان داشت: در آغاز سال 2008 میلادی هنگامی که در ترم دوم دانشکده فرنسو بودم با شیخ ثائر البغدادی در کلاس تاریخ جهان آشنا شدم و هنگامی که برای اولین بار با او دیدار کردم، از او پرسیدم از چه کشوری است شیعه است یا سنی؟ در آن زمان بود که دانستم به زودی مسلمان میشوم. و چندی بعد شهادتین خود را در منزل یکی از روحانیون و در حضور وی و همسرش در فاصله میان عاشورا و اربعین گفتم.
تسنیم