به گزارش شفا آنلاین،خستگی همسران از یکدیگر ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد. در این مطلب به آنچه باعث این دلمردگی می شود، اشاره شده است. دلمردگی و خسته شدن از همسر معمولا وقتی رخ می دهد که آن شور و هیجان اولیه زندگی مشترک از بین می رود و همسران که تصور می کردند یکدیگر را می شناسند، با ادبیات متفاوتی با یکدیگر روبه رو می شوند. در این وضعیت نوعی «صمیمیت بی روح» در روابط بین زوج ها برقرار است که ممکن است هر یک، طرف مقابل را مسئول به وجود آمدن آن بداند.
به گمان همسران، عشق کامل کننده زندگی آنها خواهد بود اما عشق به تنهایی نمی تواند دایره صمیمیت را شکل دهد. زمانی صمیمیت در اوج بود اما حالا شور و احساسات فروکش کرده است و خود واقعی طرفین برای هم آشکار شده است. روان شناسان می گویند ممکن است دلزدگی و خستگی از روابط با همسر ریشه در روابط مخدوش در دوران کودکی داشته باشد. شاید یکی از همسران توجه لازم و کافی را از والدین خود در دوران کودکی دریافت نکرده است و احساس می کند نمی تواند در مقابل همسر آن چنان که باید جلوه گری کند یا به خود بابت روابطی که با همسرش برقرار کرده است، ببالد و افتخار کند. او به طور طبیعی نارضایتی از روابط با والدین را به رابطه با دیگران و به ویژه همسرش تعمیم می دهد. تجربه «صمیمیت بی روح» با والدین باعث ایجاد فاصله بین وی و همسرش می شود و به این ترتیب مسکوت گذاشتن معضلی که به آن اشاره شد، هر روز به ایجاد فاصله بیشتر بین همسران و وخیم شدن اوضاع منجر می شود.
از نظر روانی فاصله گرفتن از همسر می تواند به دلزدگی تعبیر شود. فرد از خود می پرسد: چرا باید با کسی زندگی کنم که نمی تواند تمام نیازهای مرا برآورده کند؟
البته ریشه دلزدگی فقط در دوران کودکی نیست و گاه دلایل دیگری مثل «جنگ قدرت» هم دارد. زندگی زوجی را تصور کنید که دایم و بابت همه چیز از کوچک و بزرگ گرفته با هم بحث می کنند. درباره پول، وقت خواب، تربیت بچه ها و حتی نوع پوشش. رابطه ای که بر محور چنین مشاجراتی بچرخد و نتوان پایانی بر آن یافت، قطعا مخدوش است. فراموش نکنید که رابطه مانند انتشار موج است و وقتی جریان مثبت در آن به راه بیفتد، موج مثبت دیگری به دنبال خواهد داشت.
از سوی دیگر، نگرش منفی هم به صمیمیت یک رابطه خاتمه می دهد. فرد با خود می گوید: «اگر کسی کاری برای من نمی کند، چرا من باید کاری انجام دهم؟»
البته دلزدگی خود یک دفاع است. وقتی فرد نمی خواهد احساساتی مانند خشم و ناامیدی را بروز دهد، احساس دلزدگی پیدا می کند. وقتی مدت های مدید همسران درباره آنچه آزارشان می دهد، صحبت نکنند، دچار دلزدگی می شوند و هر دو در تنهایی به دنبال جایی هستند که کمی آرامش و رضایت بیشتری را تجربه کنند. بنابراین کارشناسان تاکید می کنند دلزدگی را نه فقط یک احساس بلکه یک علامت منفی در زندگی مشترک محسوب کنید.
افسردگی با تمام شکل های متفاوت آن شور زندگی و نشاط را از فرد می گیرد. فرد می تواند همه چیزهایی را که در زندگی به او امید و انگیزه می دهد کسالت بار و منفی ببیند. در این صورت ضروری است فرد قبل از سرزنش همسر خود، سعی کند با افسردگی مبارزه کند.
فرد ممکن است امروز از رابطه اش لذت نبرد، البته این امر به علت دلزدگی
نیست. در واقع افسردگی باعث شده است از چیزهایی که قبلا لذت می برده، حالا
لذت نبرد.
به عنوان مثال حدود 13 درصد از زنان دچار افسردگی پس از زایمان می شوند که
علت اصلی آن تغییرات هورمونی است و باعث فاصله افتادن بین همسران می شود.
گاهی افسردگی همزمان با بحران میانسالی باعث می شود فرد بیشتر از گذشته
احساس یاس و افسردگی کند. در دوره میانسالی فرد ناگهان درمی یابد که دیگر
جوان نیست.
احتمالا پدر یا مادرش را از دست داده و یا یک بیماری را پشت سر گذاشته است.
زندگی مشترک برخی از زوج ها در این مرحله خاتمه می یابد. بنابراین سعی
کنید به موقع با احساس دلزدگی و دلمردگی در روابط خود مقابله کنید.