وقتی پدر و مادر، یا یکی از افراد فامیل به سنّ کهولت و پیری می رسند، هم
مراقبت بیشتری لازم دارند، هم متوقّع اند که در آن سنین از احترام بیشتری
برخوردار باشند و «جایگاه» آنان در خانواده محفوظ بماند.
به همان اندازه که یک کودک، وقتی احساس کند در یک خانواده مورد بی مهری
است و جای خوبی ندارد و به او اعتنایی نمی شود، گرفتار «عقده حقارت» می
شود، سالمندانی هم که احساس کنند اهل خانه، وجود آنان را برای خود مایه
«زحمت» می دانند و او را «اضافی» می شمارند، دچار افسردگی و اندوه و
زندگانی تلخ و مأیوسانه میشوند. پیران گاهی حساسیتهای بیش از حدّ و
زودرنجی های سریع دارند. در این سنّ و سال، باید بیشتر به آنان «محبت» نشان
داد، تا احساس زیادی بودن یا سربار بودن نکنند.
حیات عاطفی
ارج نهادن به والدین و بزرگترها، نشانه «حیات عاطفی» و «رشد عقلی» و وظیفه
شناسی در قبال یک عمر، زحمت و جانفشانی و رنج کشیدنهای بی توقع و بدون
چشمداشت آنان است.
بی مهری و بی اعتنایی، آنان را «دل شکسته» میسازد و آدمی را «عاق والدین»
میسازد. «عقوق» و دل آزرده کردن پدر و مادر، آثار منفی و جبران ناپذیر
برای فرزندان دارد و موجب سلب توفیق و نیک فرجامی آنان می شود. از سوی دیگر
نیز شکستن پر و بال عواطف و احساس شادابی سالمندان و اندوهگین و رنجیده
ساختن آنان است و این از انصاف و اخلاق انسانی دور است. امام علی(ع) فرمود:
«مَنْ اَحْزَنَ والِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُما»؛(1) هر کس پدر و مادر خویش
را اندوهگین و آزرده سازد، نسبت به آنان «عاق» شده است. حتی نگاه به آنان،
باید همراه با مهر و عاطفه باشد. نگاههای مهرآمیز، همه را از جمله
بزرگسالان را خوشحال می کند و از زندگی در کنار این گونه فرزندان احساس لذت
و خوشبختی می کنند. امام صادق(ع) در مورد نوع رفتار با والدین می فرماید:
«لا تَمْلاَء عَینکَ مِنَ النّظَر اِلَیها الاّ بِرَحمةٍ و رِقَّةٍ وَ لا
ترفَعْ صَوْتک فَوْقَ اَصواتِها وَ لاْ یَدَکَ فوقَ اَیدْیهما وَ لا
تَتَقَّدمْ قُدامَهُما»؛(2) به پدر و مادرتان نگاه پرمهر داشته باشید و
صدایتان را بر سرشان بلند نکنید و بر سرشان داد نزنید، دست روی آنان بلند
نکنید و در راه رفتن از آنان جلو نیفتید. اینها تعلیمات مکتب است که خیمه
عفاف را بر سر پا و چراغ خانواده را روشن نگه می دارد. رسول خدا(ص) نیز
فرموده است: «النّظرُ اِلَی الوالدینِ برأفةٍ و رَحمةٍ عبادةٌ»؛(3) نگاه
فرزند به چهره پدر و مادر از روی محبت و شفقت نسبت به آنان، «عبادت» است.
آری، عبادت! نگاه هم گاهی عبادت خدا می شود، تا با چه انگیزه و برای چه
هدفی باشد و چه دلهایی را شاد سازد و آثار خوبی در پی داشته باشد. شیوه
زندگی غربی، ترک پدر و مادر سالخورده و رها کردن سالمندان ناتوان و سپردن
آنان به مراکز ویژه نگهداری سالمندان است، تا چیزی مانع و مزاحم رفاه و
لذّت و آزادی آنان نشود، هر چند در این راه، عواطف بشری و ارزشهای انسانی
قربانی شود. اما آیین محمّدی، به نگهداری، احترام، محبت، مراقبت، خدمت،
پرستاری، برّ و احسان نسبت به والدین و سالمندان دستور می دهد. جایگاه
سالمندان را در خانواده ها از یاد نبریم و قدر این چراغهای خانه را بدانیم.
حقّ بزرگترها
تنها کودکان و جوانان نیستند که نسبت به «والدین» خویش، وظیفه دارند، بلکه
خود آنان که پدر و مادر شدهاند و سنّی هم از آنان گذشته است، نسبت به پدر
و مادر خودشان وظیفه مندند، چه در حال حیاتشان، چه پس از فوتشان. چنان
نیست که اگر زن و مردی خودشان صاحب فرزند شدند و به مقام مادری و پدری
رسیدند، دیگر تکلیفی نسبت به والدین خود ندارند. سرکشی کردن به پدر و مادر،
جویا شدن از حالشان، رفع نیازهایشان، همکاری در کارها، همدردی در مشکلات،
کمک به معیشت و درمان و پرستاری، همه و همه از وظایفی است که تا واپسین
لحظات حیاتشان بر دوش انسان است. و این هرگز نمی تواند ادای حقّ بزرگ آنان
باشد که عمری به پای فرزندانشان چون شمع سوختهاند و این نهالها را برومند و
رشید ساخته اند. سزا نیست که در برابر عمری سوختن و ساختن، بی مهری و جفا
ببینند و سخن درشت بشنوند. احادیث متعددی در ذیل آیه ای که می فرماید به
پدر و مادر خود اُف نگویید (وَ لا تقل لهما اُفٍّ) آمده است که اگر خداوند
چیزی کمتر و ناچیزتر از «اُف» هم می دانست، از آن نهی میکرد و این کمترین
مرتبه عقوق است و از جمله رفتار مربوط به عاق شدن، آن است که کسی به پدر و
مادر خو یش بنگرد و نگاهش را تند و تیز بنماید.(4) این کجا و پرخاشگری و
تندی و بدزبانی و هتّاکی کجا؟سعدی می گوید: «روزی به غرور جوانی بانگ بر
مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی
که درشتی می کنی؟پس نباید فراموش کنیم که چه بودیم و چه هستیم. اگر جوان و
رشید و توانمندیم، روزی هم پدر و مادرمان همچون ما بوده اند که امروز پیر و
ضعیف و ناتوان شده اند. همین ضعف و پیری در انتظار ما نیز هست. اگر طالب
آنیم که در دوران کهولت و عجز و از کارافتادگی، فرزندانمان عصای دستمان و
بازوی پرتوانمان باشند، باید خود ما نسبت به والدین خویش چنین باشیم. با
این عمل، شیوه انسانی و اسلامی رفتار با پدر و مادر را به آنان بیاموزیم.
کسی که حق بزرگترها را نشناسد و مراعات نکند، چگونه انتظار دارد که دیگران
حق شناس او باشند و حرمتشان را پاس بدارند؟
حق شناسی و حق گزاری
آنچه انسان را در مقامِ این «شناخت حق» و «ادای وظیفه» می نشاند، توجه به
خدمات و زحمات اولیاء است. امام زین العابدین(ع) در «رسالة الحقوق»، آنجا
که حق پدر و مادر و وظیفه فرزندان را نسبت به آنان بیان می کند، از جمله بر
همین آگاهی بخشی و معرفت آموزی تأکید می فرماید. نسبت به مادر می فرماید:
«و اما حق مادرت آن است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده که هیچ کس،
دیگری را آنجا و آن گونه حمل نمی کند، از میوه جانش تو را غذا داده که کسی
چنین نمی کند. تو را با گوش و چشم و دست و پا و پوست و موی خود و با همه
اعضا و اندامش نگهداری و محافظت کرده است و آنچه در این راه، رنج و
ناملایمات دیده، همه را با روی خوش و آغوش باز پذیرفته و غم و سنگینی آن را
بر دوش کشیده است. راضی شده که خود، گرسنه بماند و تو سیر شوی، خود عریان
بماند و تو را بپوشاند، خودش تشنه باشد و تو سیراب باشی، خود در آفتاب
بماند و تو سایه نشین باشی، با زحمت و رنجی که می کشد، تو را به نعمت و
برخورداری برساند، در راه تو سرما و گرمای دنیا را به جان بخرد. حق او بر
تو آن است که اینها را بدانی و بر این همه رنج، سپاسگزارش باشی، که البته
جز با توفیق و یاری خدا، نخواهی توانست حقش را ادا کنی.»(7)
نیکی به پدر و مادر، آثار و نتایج ارزنده ای در دنیا و آخرت دارد. در
حدیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله آمده است که فرمود: «مَنْ
سَرَّهُ اَن یُمَدَّ لَهُ فی عُمرِهِ و یُبْسَطَ لَهُ فی رِزْقِهِ،
فَلْیَصِل اَبَوَیْهِ فاِنَّ صِلَتَهُما مِنْ طاعَةِ اللّه »؛(8) هر کس
دوست دارد و خرسند می گردد که عمرش طولانی و رزق و روزی اش فراوان گردد، پس
به پدر و مادر خویش نیکی کند، چرا که نیکی و پیوند به آن دو، از طاعت الهی
است.
آرمان