کامبیز درمبخش یکی از شناخته شده ترین کارتونیستهای ایرانی در جهان است که درزمینه کاریکاتور از شهرتی جهانی برخوردار بوده و به تازگی نیز نشان شوالیه هنر و ادبیات فرانسه را دریافت کرده است.
وی متولد 1321 در شیراز و فارغ التحصیل هنرستان هنرهای زیبای تهران است که55 سال همکاری مستمر با مطبوعات صاحب نام ایران، جهان و همچنین برگزاری 50 نمایشگاه انفرادی در داخل و خارج از کشور و دهها نمایشگاه گروهی را در کارنامه دارد، جایزه اول بزرگترین و معتبرترین مسابقات بین المللی کاریکاتور را از کشورهای ژاپن، آلمان، ایتالیا، سوئیس، بلژیک، ترکیه، برزیل ، یوگسلاوی و چندین جایزه بین المللی دیگر را دریافت کرده است.
به گزارش شفاآنلاین ،کامبیزدرمبخش ازبرگزاری نمایشگاه تازهترین طرحهای خود در گالری سیحون می گوید:
نمايشگاه هنر و هنرمند چه زماني آغاز ميشود و دليل انتخاب اين اسم برای آن چه بوده است؟
این نمایشگاه از30 آبان ماه به مدت دوهفته درگالری سیحون برگزار می شودوروزهای دوشنبه هم تعطیل است.دليل اين كه نام هنر و هنرمند را برای نمایشگاه انتخاب كرده ام،این است که موضوع هنر و هنرمند به خصوص از زماني كه آقاي روحاني رئيسجمهوری شدند ،اسم هنرمند، پررنگ تر شده وبیشترراجع به آنها صحبت می شودویاقرار است توجه شود ولی هنوز نشده ، وعدههايي داده اند كه به لحاظ روحي هنرمندها را خوشحال كرده است، اما خود هنرمند، مقوله بسيار وسيعي است كه جنبههاي گوناگوني دارد، در اين نمايشگاه سعي شده به مراحل گوناگون آن بپردازد.
يكي خود هنرمنداست ،هنرمندانساني است از نظر مالي وضع خوبی ندارد، اکنون بحث اقتصاد هنرمطرح است، چند نفر از هنرمندان ما وضع مالی خوبی دارند ،خيلي از آنها نه آتلیه ونه جايي براي كار دارند ، وسايل كار، گران وسخت شده،همچنین تعدادشان هم زياد شده است ، غیراز آن تعداد هنرمندانی كه وضعشان خوب است و معمولاً كارشان در حراجي ها به فروش می رود،بعضی ازهنرمندان معطل اجاره خانه خودهستند يا آتليه ندارند، يكي از آنها خود م هستم كه بعد از 60 سال كار هنوز آتليه ندارم و مستأجر هستم، هنرمندان از دولت انتظار دارند كه به آنها كمك و توجه بيشتري شود ، در كشور فرانسه شهرداري به هنرمندان آتليه ميدهد ، در ايران هنرمنداني را ميشناسم که جوان و با استعداد هستندو كارشان بسيار عالي است، از آشپزخانه خودشان برای کارطراحی استفاده ميكنند ، بوي رنگ و تینر اعضای خانواده را اذيت ميكند ، به دليل كوچك بودن آپارتمان نمی توانندكار بزرگ انجام دهند،اما در سطح شهر و به خصوص تهران فرهنگسراهای بزرگي داریم که وسعت زيادي دارند، فقط موقعي كه مراسم هنري اتفاق ميافتد ، از سالنهاي آنجا استفاده ميشود ،درحالی که آن مكانهابراي كمك به هنرمندان ساخته شده است ،عملا هنرمندان آنجا جايي ندارند،درحالی که ميتواند قسمت هایی دراين فرهنگسراها ساخته شود ، ودر اختيار هنرمندان قرار گيرد تا بتوانند بهتر كار كنند.
چه نوع سوژه یا تابلوهایی را برای این نمایشگاه انتخاب کرده اید ؟
سوژه هابیشتر انتقادی ،هنرمندانه وطنزآمیز است و لبخند روی لب مردم می آورد،یک مقداری هم کار باهنرمندان بزرگ دنیاست که با کارهنری آنهای شوخی هایی کرده ام ،که درمجموع35تابلودر این نمایشگاه ارایه شده است.
استاداینجاسوالی پیش می آید،هنر براي مردم است يا براي هنرمند ،چه عاملی باعث می شودکه درکشور مازیادبه آنهاتوجه نشود؟
هنر تعريفهاي گوناگون دارد، هنر براي مردم هم در سطح خيلي بالا وجود دارد، ولي هنرهايي مثل اپرا كه يك مقدار تخصصي است ،تمام مردم آن را نميفهمند ،يك آدم معمولي كه موسیقی دوست دارد ، از اپرا چيز زياد ی متوجه نميشود ،بايد آن طبقه از مردم، آگاهي را نسبت به هنر داشته باشند، هنر هم يك چيزي است كه بايد تخصصاش را داشته باشند منظورم هنرهاي سطح بالاتر است ،ولي هنرهايي كه عمومي است و عامه مردم از آن استفاده می کنند و ميفهمند.
هنرهايي هم هست كه خود هنرمند، تحصيل می کند ،یادمی گیرد، زجر ميكشد و به آن ميرسد، آدمهايي كه هم كه هنرشناس هستند، واقعاً كوشش ميكنند تا آن هنر را بشناسند.
شما هنر را با چه ديدگاهي شروع كرديد، يعني براي مردم شروع كرديد يا ميخواستيد، خودتان را اقناع كنيد؟
من از 14 سالگي شروع به كار كردم و هدف اصلي ام از اول مردم بوده و هنوز هم هست، ولي كارم را به دو قسمت تقسيم كردم ،يك سري كارهايي كردم كه همه مردم بفهمند ، يك سري هم برای کسانی که تخصصي هستند ،كار كردم ،چون اين كار سادهاي نيست ،ابتدا ايراد ميگرفتند كه چرا كار بازاري و تجارتي ميكنم، در حالی که اينها وجود دارد ، اكثريت جامعه را تشكيل ميدهند و براي اين كار طراحي ميكنم، در ضمن کارهای سطح بالا هم براي طبقهاي كه دوست دارند انجام ميدهم ، ميخوانند و ميپسندند، زمانی که از ايران به خارج رفتم ،گفتند ،چه خوب است كه شما بلد هستيد چند نوع كار كنيد، چون اين يك مزيت است،آدم بتواند چندين نوع كار كندو چندين قشر را خوشحال كند، بنابراین هدفم اين بوده و هست. هنوز هم كارهايي كه انجام ميدهم،بیشتر عامه فهم است، سعي ميكنم، طوري باشد كه آدم معمولي هم كارم را بفهمد، البته موقعي كه نشریه توفيق كار ميكردم. يك خاطره جالبي دارم ،روي جلد توفيق كه قرار بود طرحی چاپ شود، يك پيش طرحی ازآن ميكشيدند و ميرفتند از خيابان استانبول، چند نفر را ميآوردند ،طرح را جلوي آنها ميگذاشتند ، ازآنهانظر می خواستند، هر كسی يك چيزي ميگفت،اگر از آن پنج نفر ، چهار نفر طرح را می فهمیدندآن سوژه تصویب می شدواگر سه یا چهارنفرمتوجه نمی شدند، آن طرح را كنار ميگذاشتند،بنابراین كاري كه ما ارائه ميدهيم به دست مصرف كننده ميرسد، مصرف كنندهاي كه آدم عادي در خيابان هم است، جاهايي ديدم مثلايك سبزي فروشي را دیدم ،طرحی را كه کشیده بودم، به ديوار مغازهاش زده است، اينها حس غرور درمن ايجاد ميكرد وتشويق ميشدم ،ميگفتم همان طوری که استاد دانشگاه كار مرا ميفهمد آن سبزي فروشي هم ميفهمد،یایکی بود كه پيشخدمت روزنامه بود هر زمان كه برايم چايي ميآورد،دست درجیب خود ميكرد وكاريكاتور، روزراکه كشيده بودم، لاي تقويم در ميآورد و ميگفت من اينها را جمع ميكنم،ازمن می پرسیدکه اينها چگونه به فكرت ميرسد،درحالي كه سواد چنداني هم نداشت، از آن طرف هم استادان دانشگاهي بودند كه به من زنگ ميزدند و تشويقم ميكردند، به هر حال اين كامبيز در مبخش شدن حاصل سالهاي، سال كوشش و مرارت بوده ، درست است كارم لبخند به لب مردم می آورد، ولي پشت آن سختی ها و مرارتها بوده است، در رژيم گذشته ،دوبار ممنوع القلم شدم، چند بار هم مرا به خيابان فلسطين (كاخ) به وزارت جلب سياحان بردندو از من بازجويي كردند،بنابر اين كارهايم در عين حال كه مردمي بود خيلي آگاهانه، هوشمندانه ، تند و تيز هم بود.
چرا كارهاي هنري درایران به لحاظ ارزش مالي زیادمورد توجه قرار نمی گیرد؟
دليل آن فرهنگ سازي است، خارجيها در زمينه هنر به خصوص در 100 سال اخير، تمام مراحلي كه اكنون ماميگذرانيم آنها راپشت سر گذاشته اند ، هزاران كتاب منتشر كرده اند، موزههاي فراوان دارند، هر اتفاق بزرگ و هنري كه ميافتد، پشت آن يك دولت و شهرداري و سرمايهگذاران خصوصي هستند، اينجا هنر هميشه به اين معني بوده كه براي من يك منظره بكش، تا در اتاق مهمان خانه بزنم، يعني هنر را به آن صورت نشناختند.
مورد ديگر، كتاب، كتابخواني وروزنامه خوانی است در توكيو هر كس راکه می بینی يك كتاب يا مجله دستش است ،دارد مطالعه ميكنند ،يك لحظه بيكار نيستند آنها با ادبيات، فرهنگ هنر بزرگ ميشوند، هر جا كه در صف انتظار هستند، مطالعه ميكنند،بااینها بزرگ شده اند، در حالي كه در ايران حتي روزنامهها را جلوروزنامه فروشی ها سرپايي ميخوانند، به خصوص قسمت ورزشي همیشه شلوغتر از بخش هاي ديگر است ،مردم توجه زيادي ندارند، مردم هستند، كه باعث ميشود هنر و فرهنگ يك مملكت بالا برودورشدکند، يك مقداري ايراني ها دراین زمينه یا به علت مشكلات خاص اقتصادي است یا اين كه تنبل هستند یانميخواهند، من هنوز كشف نكرده ام كه چرا مطالعه نمی کنند،بارها ديدم كه يك آدمي به رستوران ميرود ، 30، 40 هزار تومان هزينه ميكند و خيلي راحت بيرون ميآيد، ولي وقتي يك كتاب درجه يك هنري را به او ميدهند ،خیلی راحت ميگويد قيمتاش گران است و نميخرد ،بايد اين موضوع را پيگيري كرد و پيگيري هم آسان نيست ، زمانبر است ما در اين باره هم بايد كار كنيم.
يكي از جوايزي كه به تازگي دريافت كرديد، نشان ادبيات و هنر يا به عبارتي شواليه فرانسه است چگونه اين جايزه به شما تعلق گرفت؟
بنيانگذار اين نشان ژنرال دوگل معروف بوده که از سال 1963 به اشخاص در هر رشته ای اهدا ميشد ، در هنر ، ادبيات و... کسانی که شاخص بودند به آنها اهدا ميشده است ، از آن زمان به بعد ادامه دارد آن طوري كه شنيدم در تمام دنيا 300 نفر این مدال را می توانندداشته باشند و نشان ادبی ، فرهنگي ، بهترين نشان فرانسه ادب وهنرفرانسه است كه اهدا ميشود ، از يك سال پيش اطلاع دادند كه قرار است اين نشان را به من اهدا كنند ، كسي كه كار ميكند و زحمت ميكشد دلش می خواهدیک جوری تشویق شود، البته انتظاري نداشتم ،ولی آنها مرا ميشناسند، چون 25 سال در اروپا كار كردم.
آيا هنوزهم آثار جديدتان را در اروپا هم منتشر ميكنيد؟
در حال حاضر، نه خیر، ولي سالها (25 سال) آنجا كار كردم، خيلي از مجلات دنيا كارهايم رامنتشر ميكردند، مرا ميشناسند اگر در اينترنت جست و جو كنيد 3 هزار تا عكس و مقاله به اسمم است ، نه اينكه با شخصي سروكار داشته باشند به سوابق افراد نگاه ميكنندکه افراد چه كارهايي كردهاند، البته يك كتاب هم در فرانسه منتشر كردم كه بزرگترين ناشر فرانسه به نام" لافون" چاپ کرد، اتفاقاً اين ناشراصلا كتاب تصويري چاپ نكرده، اينقدر از كارهايم خوشش آمد كه آنها رامنتشر كرد،آنها ميگويند كارهاي شما، لطيف، رمانتيك و شاعرانه است ،اينها چیزهایی است که غربي ها ميگويند ولي همه نوع كاري دارم، كارهاي خیلی تند و تيز سياسي در سطح بينالمللي هست ، مثلاً كارهاي ضد جنگ،انسان دوستانه، عدالت يا ثروتهاي جهاني به صورت عادلانه تقسيم نميشود، آوارهها، تبعيض نژادي، اينها هميشه تمهاي اصلي در كارهايم بوده و مورد توجه است ، اين كتابم هم 35 سال كار بوده كه بهترينها براي اين كتاب انتخاب شده ،ولي جايزه شوالیه را به خاطر اين كتاب ندادند، همانطوري كه اشاره کردم سوابق كل كار م در طول 60 سال بوده ، اينها مطالعه كرده وانتخاب کردند.
پس از 60 سال کار در حوزه كاريكاتور، طراحي و تصويرگری،آیا سالمندي هم در كارهايتان تاثیر گذاشته است؟
درست است كه سالمند شدم ولی كارهايم روز به روز جوانتر شده و روز به روز جوانتر هم ميشود، معتقدم كه مغز انسان از 50 سالگي به بلوغ كامل ميرسد، بيوگرافي بيشتر استادان، نويسندگان وهنرمندان را كه مطالعه کنید،ميبينید بهترين كارهايشان بعد از 50 سالگي خلق شده است، مدتي طول ميكشد كه آدم به اين مرحله برسد زحمت و مرارت دارد تا به اين حد برسد ،درست است كه سنم بالا رفته ولي سن ،روحم اينقدر جوان است كه حتي روي فيزيكم هم تأثير گذاشته است ،من اکنون مثل همسن و سالان خود راه نميروم، چون سالی 4،5تانمايشگاه انفرادي ميگذارم، خيلي از روزنامهها و مجلات دنيا كارم را چاپ ميكنند،درخیلی از مسابقات بزرگ بينالمللي برنده جايزههاي بسياري شدم،نشان شواليه نخستین مدالي نبود كه می گرفتم، قبلاً جايزههاي خيلي بزرگی گرفتم جزو معدود كاريكاتوريستهايي هستم كه خيلي از كاريكاتورهايم در موزهها هست.
همان طوری اشاره کردم ، ثمرهاش اين است كه اول خودم لذت ميبرم و لذت را با ديگران تقسيم ميكنم، وقتي ميبينم بچههايي كه كارهاي مرا ميبينند، جوانهاي18 تا 35 سال هستند و كارهايم دنبال ميكنند اين خودش يك شادي، نيرو و انرژي به من ميدهد ، در حالي كه، 35 سال پيش كه آلمان رفتم، هيچكدام از آنها بدنيا نيامده بودند، اين نشان دهنده اين است كه كارم درست است ، دو سه نسل كار كردم ، همه راضياند و كارم را دوست دارند ،مادربزرگ و پدربزرگها آنها نيز كار مرا ميشناسند، درست است كه هم اكنون هنوز مستأجرم ،وضعيت مالي خوبي ندارم ،آتليه ندارم ،ولي آن لذت روحي كه از اين بازده فرهنگي وهنری می بینم،مرا زنده نگه می داردوتشویق می کند تا زمانی که زنده هستم بهتر کارکنم .
شما سوژه وموضوع های خود را چگونه انتخاب می کنید ؟
من ایده وسوژه های کلی دارم ،معضلات ومشکلاتی که درجهان وجود داردانتخاب می کنم، مردم دنیابه اندازه کافی نگرانی واضطراب دارند،تلویزیون را که بازمی کنیدتکه تکه شدن مردم را می بینید،همه جاسوخته ،می خواهم مردم ایران و جهان را با کارهایم شاد کنم ،یعنی یک لحظه به آنهاشادی بدهم ،در واقع مرحمی روی دل آنها بگذارم که ناراحتی ها را فراموش کنند.
وضع کاریکاتورایران وجهان را چگونه می بینید؟
کاریکاتور در جهان مراحلش را طی کرده ،درواقع تمام شده ،تنها چیزی که اکنون در کاریکاتور جهان است،کاریکاتورهای ژورنالیستی ومطبوعاتی است که آن هم بستگی به مسایل روز دارد،کاریکاتورهای هنری به آن صورت پیدا نمی شود،چون جایی برای چاپ اش نیست،یا مردم آن قدر آنها را دیده اند ،دیگر سیراب شده اند،اکنون این کاریکاتورهاکمیاب شده و در موزه ها هستند،ولی در ایران، حداقل در 30،35 سال گذشته موج نوشروع شده ،ما کاریکاتوریست ها ی بسیار خوب وبااستعدادی داریم که فکر وکارشان خوب است، ولی جایی برای عرضه کارشان ندارند،درایران به این بزرگی و75میلیون جمعیت 3،4تا روزنامه هستندکه گاهی کاریکاتور هایی چاپ می کنندیاسه تا مجله داریم ، آنها هم آنگونه که اطلاع دارم به سختی منتشر می شوند،چون هزینه زیاد دارد،مردم کم استقبال می کنند،متاسفانه این کارجنبه درآمدی و تجارتی ندارد ، به همین دلیل ،خیلی از بچه ها پشیمان می شوندو کاررا رهامی کنند،بعضی هاهم به خارج ازکشور می روند،فکرمی کنندآنجا خبری هست ،در حالی که در خارج هم خبری نیست،هم اکنون اینها نمی دانند،چکارکنند.
در خارج شهرداری کمی کمک می کندبرای آنها نمایشگاه می گذارد،کتاب هایشان را چاپ می کنند،کارهایشان رامی خرند،در کشور ترکیه سه تاموزه کاریکاتور هست،در حالی که در کشور خودمان کاریکاتوریست ها حتی یک سندیکا هم ندارند، فقط یک خانه کاریکاتورداریم که اندازه یک آپارتمان سه اتاق خوابه است،درحد امکاناتش کمک می کند،ولی کافی نیست،برای این همه اعتبارواستعدادهای که در ایران وجود دارد،کافی نیست ،همانطوری که درخارج ازکشورشهرداری ها به کاریکاتوریست هاکمک می کند ،اینجا هم به کاریکاتوریست ها کمک کنند،همین طوربانک ها، سرمایه گذاران بخش خصوصی از این هنر حمایت کنند تا این هنر تقویت شود،دریکی ازکشورها خودم شاهدبودم ،درکشوربلغارستان یک خانه به نام خانه طنزو کاریکاتور دارند،درآنجا یک نمایشگاهی بود ، مقداری ازکارهایم را خریدند،یکی ازبرنامه های توریست هابازدیداز همین نمایشگاه کاریکاتورها بود ،دراستانبول هم همین طور است ،این کار می تواند جنبه توریستی داشته باشد،یکی ازجاهای دیدنی برای توریست هاباشدچون کارخوب کم نداریم،بدی اش این است که اینها جمع آوری نمی شوندیا ازبین می رودیا به داخل خانه ها رفته یا کلکسیونرها می خرندوآنها را درانبارها می گذارند،باید محلی باشد که آنهارا نگهداری کنند.
،نه تنهادر مورد کاریکاتور،درمورد هنرمدرن ایران نیز این کارها باید انجام شود، وقتی یک خارجی به مملکت می آید،بتواند هنر ایران راببیند، اکنون یک خارجی بخواهد،هنر ایران راببیندکجاباید مراجعه کند،چون بخشی از این کاریکاتورها دست کلکسیونر هاست و درحراجی هافروخته می شود، البته موزه هنرهای معاصر را داریم که یک مقدارکارهای باارزش راخریده و در آن حفظ می کنند،ولی کافی نیست ،درواقع یکی ازمعضلاتی است که بایدبه آن توجه شود،هنر ایران بایدپایگاه ومرکزی داشته باشدکه مردم وخارجی هابتوانند آنرادنبال کنند ،نه این که در زیرزمین ها حبس شود ویابه کشورهای خارج رفته ودرآنجا فروش برود.
چرا کاریکاتوروطنزدر ایران مورد توجه قرارنگرفته است؟
البته،دوتا نشریه کاریکاتورخط خطی ومجله طنزوکاریکاتور منتشر می شود ،یکی از دلیل هایش این است ، سیاستمداران ما با کاریکاتور کنار نیامدند،خیلی زود به آنها برمی خورد،یادتان باشد،کاریکاتوربه معنای توهین نیست،کاریکاتوردرواقع یک دوست است که انتقاد وراهنمایی می کند،عیب ها را پیدامی کند،البته یک مرزی هم داردکه آن مرزاز طرف خود کاریکاتوریست باید رعایت شود،توهین کردن وآبروی کسی را بردن نبایستی بی خود وبی جهت باشد،اگرچیزی هم باشد ،باید بادلیل ومدرک باشد سیاستمداران ماهم مثل خارجی ها باید تحمل بیشتری داشته باشند، آن طوری که اطلاع دارم ،سیاستمداران درفرانسه اگر یک روز کاریکاتورشان در روزنامه نباشند، دلخور می شوند،حتی اثری که انتقادکرده، می خرند ودر دفتر کار خودشان می گذارند،سیاستمداران ماهم بایدعادت کنند ، کاریکاتور دشمن آنهانیست ،به این معنی که در ذهن عمومی است باید از بین برود،مثلا یکی را می خواهند مسخره کنند، می گویند کاریکاتور اورا بکش یا کاریکاتور ماراهم بکش ،این دیدگاه باید ازبین برود،کاریکاتور هنروالایی است که در آن فکر اندیشه تفکر وبهتر از همه انتقاد است،انتقاد سازنده می تواندخیلی از کارها را بهتر کند،مدیران روزنامه های ما نباید بترسند ،به کاریکاتوریست هاامکانات وپول بیشتری بدهند،تا جای کاری برای آنها باشد، نه این که کاریکاتور های آبکی بگذارند که به هیچ درد نخورد، فقط برای این که صفحه را پرکنند.
جایی خواندم که کارهای چارلی چاپلین خیلی شما را تحت تاثیر قرارداده است،چرا؟
دلیلش این است چارلی چاپلین با زبان تصویر وبدون کلام حرف های خودرا بیان می کند،چارلی چاپلین کارهایش فقط خنده دار نیست،آدم را به تفکر بازمی دارد،از فقر،ظلم وزور،هیتلرو...صحبت می کنددرعین این که یک کمدین است برعلیه دیکتاتوری هم مبارزه می کند،بدی ها ظلم ،فساد،فقرکه نمایشگر قسمتی از زندگی مردم است که فقیرهستند،درواقع هنرمندان خوب بایداینطور رفتاربکند، طرف آدم های مظلوم باشد،چارلی چاپلین بود ، از حسن های دیگر وی این است که زبان اورا درهمه جای دنیا در هندوستان،آفریقا،آمریکا،آسیامی فهمند،کارمن هم همینطور است یعنی زبان وکلامی نداردوکارم خیلی خلاصه تراست ،در یک ورق کاغذارایه می شود، یعنی پیام رسانی مختصر،مفیدوسریع.
اوج شکوفایی کاریکاتوردرچه دوره ای بوده و شمادر کارهای خود از چه کسی الگو می گرفتید؟
به نظرمن کاریکاتوریست های فرانسوی واروپای شرقی بهترین کاریکاتوریست های دنیا هستند،آنچه را که ما درکاریکاتورامروز می بینیم وخودمن هم از آنجا ریشه گرفتم درواقع همان کاریکاتورهای فرانسوی است،چون ازسال 50 به بعدکاریکاتوری بوجودمی آیدکه دوران طلایی کاریکاتوردنیاست،سالهای 50 تا 70 احساسات را بیان می کنند،نه فقط مسایل سیاسی وانتقادی وفکاهی های بیخود.سوژه هایی که انسان را به تفکرو اندیشه باز می دارد،راهنمایی می کند،خط می دهدوذهن جامعه را روشن می کند،بعضی هابه طورعجیبی لذت درخواننده ایجادمی کندیعنی یک لذت روحی است،یک خنده خیلی مختصراست وبی خودی نیست،این ماندگاراست یعنی اگر یک سوژه ای رادیده باشیدسالها پیش کشیده شده،هنوزآن درذهنتان است ولی کاریکاتوری که درفلان روزنامه کشیده شده ، "گوجه فرنگی امروز اینقدر گران شده" ازیادشما می رود،اینها را فراموش می کنید چون موضوع روزبوده است ولی اینهاکاریکاتورها وطرح های ماندگار است ،به همین خاطر بعضی ازاینها می رود روی دیوارموزه ها،تالارهاوکلکسیونرهاو...می ماند.
بهترین دوره کاریکاتور ایران چه دوره ای بوده است ؟
اواخردوره پهلوی واوایل دوره مشروطیت بوده ، بعد از دوره مشروطیت روزنامه های بسیاری منتشر می شودکه آنهاحاکمان ظالم ودیکتاتوری هارا در روزنامه هایشان مطرح می کردندوآن موقع اینجور کارها خیلی طرفدارداشته ودنبال می شد وادامه پیدا می کرد،مثلادر نشریه توفیق آن موقع کاریکاتوربه عنوان یک هنرعامیانه باآن آشنا می شوندکه تاآن زمان با این هنردمخور نبودندویک هنرمحبوبی ازنظر مردم می شود،اواخر دوره پهلوی هم به علت حوادثی که آن موقع اتفاق افتادوانقلابی که شد،ناراحتی هایی که مردم داشتندوانتقادی که می شد بسیارجالب بود.
بعداز 60 سال طراحی کاریکاتور شیرین ترین خاطره شما در این هنر چیست؟
تقریبا 12سال پیش زمانی که از آلمان بازگشتم، یک نمایشگاهی در گالری گلستان داشتم، دوتا بچه 12ساله که از وضع ظاهری شان معلوم بود که خانواده آنهازیادوضع مالی خوبی ندارد، به نمایشگاه آمده بودند،وقتی از آنهاپرسیدم ازکجابه نمایشگاه آمده اید،گفتندازشهرری، چون به کارهای شما علاقه مندیم و در مدرسه یک روزنامه ای به نام "جوجه خروس" منتشرمی کنیم،،می خواهیم برای چاپ درآن باشما مصاحبه کنیم،وقتی که علاقه اینها رادیدم اشک شوق درچشمهایم جمع شد،آنهابامن مصاحبه کرده وازم خواستند یک طرحی هم بکشم که درنشریه چاپ کنندروزنامه آنهاچندصفحه کپی بودکه خودشان درست کرده بودند،این یکی ازبهترین خاطراتم بود،همان موقع یک طرحی کشیدم که خودم به چند تا جوجه خروس دانه می دهم،این جوجه خروس هاهمان جوجه روزنامه نگارها یاکاریکاتوریست ها بودندازاین واقعه بسیارخوشحال شدم اشک شوق درچشمهایم جمع شد.
......وحرف آخر؟
مسئولان حرف هایی که به نفع هنرمندان زدند،اجرایی کنند،وعده
ووعید ندهند.
گفتگو:رحمان احمدی