-هرسال سازمان ثبتاحوال این آمارها را اعلام میکند و استناد ما هم به همین آمارهای ثبتاحوال است. در آخرین آماری که اعلامشده است بیشترین ترکیب طلاق ثبتشده در سهماهه اول 93 مربوط به ترکیب سنی مردان بین 25 تا 29 ساله و زنان 20 تا 24 ساله که تعداد آن برابر با 3622 واقعه هست. تعداد کل وقایع طلاق ثبتشده در سهماهه اول سال جاری 34026 مورد است؛ بنابراین نسبت طلاق در سه ماه اول سال جاری به ازدواج برابر با 19.5 درصد برآورد شده است که این رقم در مقایسه با سال گذشته که 20.3 درصد بوده نشاندهنده عدمتغییر محسوس درروند وقوع ازدواج و طلاق در جامعه است.
-شاید یکی از دلایل این تفاوت در تهران و شهرستانها این باشد که در
بعضی از استانها که آمار پایین است، اصلاً طلاقها به ثبت نمیرسد که
البته در تهران ثبت میشود و هم به دلیل جمعیتی که در تهران زندگی میکنند،
اگر مقایسه کنیم تعداد طلاقها را بیشتر نشان میدهد. به هر شکل، بهعنوان
پایتخت و مرکز کشور، بحثِ فرهنگی طلاق ممکن است برای زوجها نسبت به
شهرستانها و محیطهای کوچک راحتتر باشد، زیرا در شهرستانها تبعات و
آثاری که طلاق ممکن است داشته باشد بهخصوص برای خانمها، آنها را کمتر
راغب میکند که خیلی سریع تصمیم به طلاق بگیرند. در تهران به دلیل اینکه
شهر بزرگی است و کلانشهر است و کمتر خانوادهها و حتی همسایهها همدیگر را
میشناسند، طلاق مسئلهٔ زیاد مهمی نیست و محدودیتها و موانع فرهنگی در
تهران کمتر وجود دارد.
-تهران پایتخت است و سطح تحصیلات بالاتر است و انتظار این است که طلاق
کمتر رخ دهد، ولی میبینیم که جدایی راحتتر شده است و برخلاف اینکه اسلام
آن را مبغوضترین حلال میداند، افراد بهراحتی از یکدیگر جدا میشوند.
-حتی میبینیم که برای طلاق جشن هم میگیرند.
-این
مبحث را به این شکل و تفکیکشده تابهحال ندیدهام، ولی بررسیهای کلی
نشان میدهد که نمیتوانیم طلاق را منحصر بدانیم به طبقات غیر برخوردار،
چون در آن طبقات موردنظر که اشاره کردید هم قطعاً این اتفاق رخ میدهد و
شاید خیلی بیشتر از طلاقهایی باشد که در خانوادههای طبقات پایین در حال
رخ دادن است. در اینجا بحثی که مطرح میشود این است که خانوادههای ثروتمند
با توجه به دسترسیها و استقلال مالیای که دارند، به هر قیمتی حاضر به
حفظ زندگی در زیر یک سقف مشترک نیستند و بهراحتی تصمیم میگیرند تا از هم
جدا شوند. شاید این راحتی در تصمیمگیری را در خانوادههای طبقات پایینتر،
نداشته باشیم.
-با توجه به نفوذ ماهواره و فیلمهایی که در بین خانوادهها طرفدار دارد و بهویژه زنان خانهدار با اوقات فراغتی که دارند، وقت بیشتری را به این برنامهها و فیلمها اختصاص میدهند و محتوای این فیلمها، قطعاً در طلاق تأثیر دارد و باید سهم خاصی را برای آن قائل شویم، ولی باز به این معنا نیست که ما علتهای دیگر را کنار بگذاریم و تماماً به ماهواره منحصر کنیم. یکی از دلایل ممکن است این باشد و در اندازه خود باید سهم آن را در نظر بگیریم.
-خانمها بیشتر این تحمل را دارند و به خاطر احساس مادرانهای که دارند
سعی میکنند که فرزندان کمترین آسیب را ببینند، اما در برخی موارد،
میبینیم که حتی باوجود فرزندان، این اتفاق رخ میدهد و زندگی برای طرفین
غیرقابلتحمل میشود و درنتیجه به طلاق منجر میشود.
-وقتی تحصیلات بالا
میرود در پی آن استقلال مالی مطرح میشود. این مسئله خیلی تأثیرگذار است
در تصمیماتی که منجر به طلاق و جدایی میشود، چون در طلاق بحث امنیت و
نگرانی از آینده در تصمیماتی که اتخاذ میشود خیلی مهم است. لذا، قطعاً
تأثیرگذار است، البته بازهم نمیتوانیم بگوییم که تمام دلایل به این امر
مربوط میشود. وقتی تحصیلات بالاتر میرود.
مشرق