جنون دیده شدن در بلاگرهایی که به ظاهر از سلامتی روان برخوردار هستند، آنها را وادار به کارهایی عجیب و غریب آسیب به خود مانند ریختن سیمان، نوشابه، گرد و خاک بر سر و... میکند.
شفاآنلاین:جامعه>سلامت روان>دیوانهبازی» پدیدهای اجتماعی با ابعاد جامعه شناختی، روانشناختی و
رسانهای است. در این پدیده، فردی با وجود داشتن اختلالات روانشناختی جنون
یا تظاهر به آن و یا تلقی دیگران از رفتار جنون آمیز او، مرکز و محور
گفتگوها و تجمعات سرگرم کننده و نمایشی قرار میگیرد.
با الهام از بینش
فوکویی میتوان دو دوره مهم تاریخی را در برخورد ایرانیان با مساله جنون
متمایز نمود: دوره نخست دوره ای که افراد مبتلا به اختلالهای جنون تا
زمانی که آزاری به دیگران نمی رساندند، در کنار دیگران به زیست خویش ادامه
می دادند؛ اما دوره دوم تاریخی با ظهور و گسترش پزشکی و روانپزشکی، این
افراد از جامعه، تفکیک و در مراکز ویژه چون تیمارستان، تحت درمان و کنترل
قرار گرفتند.
این افراد در دوره نخست، در ادبیات ما حضوری قابل توجه
دارند. آنها گاهی چون مجنون در داستان لیلی و مجنون قهرمان شعر و داستان
هستند و یا چون بهلول در ظاهری دیوانه، کلمات نغز بر زبان جاری می سازند و
یا چون ملانصرالدین به طنازی کام مخاطبان را شیرین می کنند. در این هیبت،
آنها گاهی به دلقک شبیه اند و گاهی به حکیم و فیلسوف.
اما حضور اجتماعی
و فرهنگی دیوانهها در دوره دوم، یعنی دوره مدرنیته کمرنگ میشود و آنها
فقط گاهی فرصت سوژه شدن در فیلمهایی چون گاو داریوش مهرجویی را پیدا
میکنند.
با ظهور و گسترش فضای مجازی، دیوانهها و «
دیوانهبازی» فرصتی
دوباره در عرصه فرهنگی جامعه ایران یافته است. پدیده «دیوانهبازی مجازی»
در فضای رسانهای ایرانیان نیازمند تامل ادبی، روانشناختی و جامعهشناختی
است. به نظر نویسنده، «دیوانهبازی مجازی» در رسانههای ایرانی، در دو شکل
عمده قابل رصد است:
شکل اولیه دیوانهبازی مجازی، را تداوم همان همان
نسخه سنتی دیوانهبازی در فضای واقعی میتوان دانست. با این تفاوت که بیشتر
افراد دارای اختلال روانی از حضور دوربین اطلاع دارند و همین آگاهی، به
رفتارهای آنها جنبه نمایشی بیشتری می دهد. نمونه بارز این شکل نمایشی را در
صفحههای اینستاگرامی می توان در شخصیت «سلطان» با تکه کلام «میدونی
چیه!؟» جستجو نمود. در آسیبشناسی این پدیده رسانهای به همین قلم یادداشتی
با عنوان «آزار بیماران روانی از فضای حقیقی تا مجازی» در شماره ۲۴ اسفند
۱۴۰۱ روزنامه اعتماد منتشر شده است. در این آسیب شناسی شیوع نزدیک به ۳۰
درصدی اختلالات روانی در جامعه ایران در حالی مورد تامل قرار گرفته است که
گسترش فقر و تبعیض، فرسایش سرمایه اجتماعی، شکاف طبقاتی (با ضریب جینی
نزدیک ۴۱ درصد) به تشدید خشونت، اعتیاد، احساس نارضایتی و احساس ناشادی در
جامعه ایران منجر شده است. اینچنین جامعهای بستری فراهم کرده است که افراد
مبتلا به اختلالهای روحی و روانی دستمایه تمسخر و حتی عقدهگشاییهای
جناحی و سیاسی شوند.
شکل دوم دیوانهبازی مجازی را «بلاگری شبه
مازوخیسمی» می توان نام نهاد که به نمایش دیوانه وار بلاگرهایی مربوط
میشود که برای جذب فالور و جنون دیده شدن به نمایشهایی هنجارشکنانه روی
میآورند. جنون دیده شدن در بلاگرهایی که به ظاهر از سلامتی روان برخوردار
هستند، آنها را وادار به کارهایی عجیب و غریب آسیب به خود مانند ریختن
سیمان، نوشابه، گرد و خاک بر سر، خرد کردن هندوانه و وارد شدن با سر درون
بشکه آب و.. میکند.
اما درباره گسترش شکل اول پدیده دیوانهبازی مجازی
در رسانههای ایرانی میتوان به انسداد اجتماعی در بیان مستقیم نقدها و سو
استفاده از افراد مبتلا به بیماری روانی اشاره نمود.
تحلیل نمایشهای
دیوانهبازی از جمله پراکندهگوییها و سخنان بر آمده از ذهن آشفته
مبتلایان به بیماریهای روانی گواه آن است جمعی در کنار این افراد با تهییج
تلاش دارند سخنانی از این افراد مطرح شود که هر چند در ظاهر در حمایت از
ارزشهای مورد حمایت حاکمیت است، اما در عمل با پراکندهگوییها و
رفتارهایی که نمود بیماریهای روانی است به تمسخر این ارزشها منتهی شود؟!
این نوع ادبیات مویدی است بر اینکه جامعهای که از بیان مستقیم انتقادها
احساس امنیت نمیکند، تلاش میکند ادبیات دیگری برای خود ابداع کند. اما
درباره دلایل ظهور شکل دوم دیوانهبازی مجازی یا بلاگری شبه مازوخیسمی به
جنون دیده شدن و کسب شهرت و مزایای مادی تبلیغات برای برخی شرکت ها و
فروشگاهها می توان اشاره نمود. جایی که مرز ابتذال/ هنر، هیجان/ خودزنی و
جلوههای نمایشی بدلکاری/ جلوههای سطحی و مبتذل در هم آمیخته می شود.
آسیب شناسی بلاگری شبه مازوخیسمی نیازمند پژوهشهای دقیقتر است که می
تواند مد نظر پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و روانشناسی رسانه قرار گیرد.