کد خبر: ۳۴۷۵۹۱
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۰ - ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - 2024July 29
در خواست انجمن سکته مغزی از وزیر بهداشت آینده:
با درآوردن لخته در ساعات اول از مغز کسی که سکته مغزی کرده، می‌توان او را از عواقب سختی نجات داد.
 شفاآنلاین:سلامت>سکته مغزی در ایران دومین علت مرگ و میر و اولین علت ناتوانی است. آمار سکته مغزی در ایران 1.5 برابر میانگین جهانی است. در جهان سکته مغزی به‌طور میانگین در حدود پنجاه نفر تا 100 نفر به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت رخ می‌دهد در حالی که در ایران 150 نفر به ازای هر 100 هزار نفر است و سالانه 150000 نفر دچار سکته مغزی می‌شوند.
به گزارش شفا آنلاین:سن بروز سکته مغزی در ایران نسبت به جهان 10 سال پایین‌تر است. به عبارت دیگر، اگر سن شایع بروز سکته در جهان 70 سال باشد، متاسفانه در ایران 60 سال است.
امروزه درمان‌های پیشرفته‌ای برای سکته مغزی وجود دارد و اگر اطرافیان و خود بیمار آگاهی‌های کافی داشته باشند و علائم خطر سکته مغزی را بشناسند و بدانند تنها کاری که باید انجام دهند، تماس فوری با اورژانس است، بیمار می‌تواند نجات پیدا کند اما این اقدام‌ها کافی نیست. متاسفانه در کشور ما تجهیزات لازم برای درمان در زمان طلایی برای همه بیماران وجود ندارد که لاجرم باعث از دست رفتن و ناتوانی می‌شود. انجمن سکته مغزی در این زمینه اقدام‌هایی انجام داده است اما آگاهی‌رسانی در این زمینه لازم است.در این گزارش پای صحبت‌های دکتربابک زمانی، رئیس انجمن سکته مغزی، دکترلیلا افشارهزارخانی، سخنگوی انجمن سکته مغزی ایران و سیدحسین آقامیری، عضو اصلی هیئت مدیره انجمن سکته مغزی ایران نشسته‌ایم که از مشکلات، راهکارها و انتظارات از وزیر بهداشت آینده گفتند.
دکتر بابک زمانی
متخصص مغز و اعصاب، استاد بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی تهران، رئیس انجمن سکته مغزی ایران

در حال حاضر سکته مغزی یکی از مهم‌ترین درمان‌های تمام طب است و یکی از نکاتی است که خاصیت خارق‌العاده دانش را در طب نشان می‌دهد. اگر سه نفر در ساعت اول سکته مغزی‌شان به یک بیمارستان مجهز با بهترین امکانات مراجعه کنند و تحت‌درمان ترومبکتومی به‌وسیله کسی که به این کار آشناست و تخصص و تجربه‌‌اش را دارد قرار بگیرند، از هر سه نفر دو نفر برای همیشه نجات پیدا می‌کنند. در واقع، بخش مهمی از مغز نجات پیدا خواهدکرد و ناتوانی دیگر اتفاق نخواهد افتاد. بعد از آن، طبیعتاً پزشکان می‌توانند علت اتفاقی که افتاده، بررسی کنند و داروهایی بدهند که دیگر این اتفاق نیفتد. پس اینکه در یک ساعت اول دو نفر از سه نفر سکته مغزی‌شان کاملاً درمان بشود، یک اتفاق خارق‌العاده در جامعه پزشکی است و چنین درمانی تا به حال سابقه نداشته است.
این مساله خیلی آسان به نظر می‌رسد، ولی مستلزم داشتن امکانات بسیار زیاد و آگاهی مردم است. مردم باید این موضوع را بدانند و باور کرده باشند ، سیستم‌های شهری این موضوع را دیده و باور کرده باشند و بتوانند بیماری را در اقصی نقاط کشور در یک ساعت یا حداکثر چند ساعت بعد از مشاهده علائم به بیمارستانی که می‌تواننداقدام‌های لازم را انجام بدهند، برسانند. واقعاً خیلی کار دشواری است که در کشور خیلی بزرگ ما نقشه‌ای ترسیم بشود و هر کس در هر کجا سکته مغزی کرد، در ساعات اولیه و حداکثر تا شش ساعت، به بیمارستانی برسد و لخته را از طریق ترومبکتومی از سرش دربیاورند. این روند نشان می‌دهد که جامعه پزشکی و کسانی که درباره این موضوع آگاهی دارند، چه مسئولیت عظیمی بر عهده دارند. باید تمام امکاناتی که برای چنین درمانی لازم است، از اطلاع‌رسانی عمومی گرفته تا تجهیزات لازم و سیستم آمبولانس‌هایی که باید بیماران را به مراکز برسانند و تسهیلاتی برای انتقال و درمان بیمار در بیمارستان وجود داشته باشد. همه اینها مستلزم هماهنگی افراد بسیاری است. به هر حال درآوردن لخته از سر بیمار در ساعات اول کار ارزانی نیست و تمهیدات اقتصادی و بیمه‌ای هم باید اندیشیده شود تا دستگاه و تجهیزات لازم برای این کار همیشه فراهم باشد و هزینه‌اش پرداخت شود تا این درمان بتواند ادامه پیدا بکند.
ترومبکتومی در تمام دنیا در حال گسترش است. نمی‌خواهم خودمان را با کشورهای اروپایی و امریکایی مقایسه کنم، با کشور همسایه، ترکیه، مقایسه می‌کنم. با این قیاس متوجه می‌شویم که واقعاً در زمینه درمان سکته مغزی تفاوت وحشتناکی بین ما و این کشور وجود دارد. در ترکیه تقریبا در تمام شهرها پوشش درمانی به سرعت شکل گرفته و ما در آغاز راه هستیم. سیستم بهداشت و درمان ما هزینه‌های خیلی زیادی متقبل می‌شود ولی به دلایل مختلف این هزینه‌های خیلی زیاد در آنجا که باید استفاده بشود، استفاده نمی‌شود. این کار فقط از عهده دولت برمی‌آید که هم منابع مالی خوبی در اختیار دارد و هم از یک سیستم متمرکز اطلاع‌رسانی و اداری برای انجام این کار می‌تواند استفاده بکند. به هیچ‌وجه این درمان‌ها به عهده بخش خصوصی و پزشکان به تنهایی نیست و حتماً باید نوعی هزینه‌پردازی به‌وسیله دولت و برنامه‌ریزی به‌وسیله دولت برایش انجام بشود. در همه جای دنیا الان سیستم به همین شکل است. متاسفانه در مورد مساله سکته مغزی، در همه زمینه‌ها دچار مشکل هستیم، اطلاع‌رسانی عمومی انجام می‌گیرد ولی هنوز خیلی از مردم، خیلی از پزشکان و حتی خیلی از کسانی که در سیستم‌های اورژانس کار می‌کنند، نمی‌دانند که واقعاً با درآوردن لخته در ساعات اول از مغز کسی که سکته مغزی کرده، می‌توان او را از عواقب سختی نجات داد. می‌دانند ساعت اول بهتر از ساعت دوم است ولی نمی‌دانند حداکثر تا شش ساعت امکان نجات وجود دارد و چقدر این درمان می‌تواند موثر باشد. بعد از این اطلاع‌رسانی، وسایل حمل و نقلی که بتواند بیماران را جابجا بکند در کشور ما به آن صورت که باید و شاید نیست.
از همه مهم‌تر اینکه تعداد بخش‌ها و پزشکانی که بتوانند این عمل را انجام بدهند، به هیچ‌وجه در کشور ما مطلوب نیست و متاسفانه اصلاً در خیلی از مناطق از کشور چنین امکاناتی وجود ندارد. از طرفی، باید امکانات و شرایط مالی را برای پزشکانی که باید ۲۴ ساعت کشیک باشند و هر لحظه برای درآوردن لخته از سر مریض آمادگی داشته باشند، فراهم کرد. واقعا با یکی دو نفر نمی‌شود تمام یک شهرستان یا یک بخش را پوشش داد و پزشکان متعددی لازم است که باید کار دائمی‌شان همین باشد و از این طریق زندگی کنند و حقوق کافی بگیرند.
بیمارستان‌های ما باید به وسایل و امکانات لازم برای درآوردن لخته مجهز باشند که متاسفانه نیستند. سی‌تی‌اسکن‌ها شلوغ است و یک سی‌تی‌اسکن اختصاصی برای سکته مغزی وجود ندارد. آمبولانس‌های دارای سی‌تی‌اسکن در کشور ما به‌هیچ‌وجه وجود ندارد. وسایلی که برای درآوردن لخته از سر بیمار لازم است، به وفور در دسترس نیست و به سختی گیر می‌آید و هزینه خیلی بالایی دارد و وقتی استفاده شد، جایگزین کردنش در بیمارستان کار بسیار دشواری است. بعد از درمان سکته مغزی، بیمار باید مدتی در بخش بستری باشد و بعد به یک مرکز توانبخشی منتقل شود. کسانی که سکته مغزی می‌کنند، حتی اگر بهترین درمان را هم بگیرند، در بهترین حالت تا مدتی مشکلاتی دارند یا به مراقبت‌هایی نیاز دارند بنابراین رفتن این افراد به خانه امکان‌پذیر نیست و باید به یک مرکز توانبخشی بروند. برون‌ده بخش‌های مغز و اعصابی که بیماران دچار سکته مغزی را درمان می‌کنند، باید یک مرکز توانبخشی باشد. همه اینها برنامه‌ریزی متمرکزی می‌خواهد. بخش‌هایی از کار از سه سال پیش با همکاری معاونت درمان و انجمن سکته مغزی ایران انجام شده و امیدواریم که در آینده نزدیک مجدداً این تلاش‌ها با محوریت و برنامه‌ریزی دولتی پیش برود و مجدداً از سر گرفته بشود تا زندگی کردن در کشور ما هم از این نظر ایمن بشود.
در هر جایی از دنیا هرکس سکته مغزی بکند، حتی اگر اهل آن کشور نباشد، به سرعت با این سیستم می‌برند و درمانش می‌کنند اما در کشور ما متاسفانه چنین امکاناتی برای خود شهروندان هم وجود ندارد.
دکترلیلا افشارهزارخانی
متخصص مغز و اعصاب، فلوشیپ سکته مغزی، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، عضو اصلی هیات مدیره
و سخنگوی انجمن سکته مغزی ایران
سکته مغزی بیماری‌ای است که هم مرگ و میر بالا و هم ناتوانی در پی دارد ولی قابل‌پیشگیری هم است؛ یعنی عوامل و فاکتورهای خطری دارد که اگر به آنها توجه و سبک زندگی را اصلاح کنیم، بسیار موثر خواهد بود و می‌تواند جلوی وقوع سکته مغزی را بگیرد. عواملی مثل فشار خون، سیگار، کم‌تحرکی و دیابت، چربی بالا، بیماری‌های قلبی، آپنه خواب و وزن بالا از علل سکته مغزی هستند.
مردم علائم سکته مغزی را نمی‌شناسند
یکی از مشکلات این است که مردم علائم سکته مغزی را نمی‌شناسند. علائم بیماری‌های قلبی محدود و بیشتر در حد یک درد قفسه سینه است بنابراین راحت شناسایی و مراجعه‌ به موقع انجام می‌شود اما علائم سکته مغزی چندان شناخته‌شده نیست و رسانه‌ها باید این علائم را به مردم بشناسانند. با توجه به اینکه سکته مغزی ممکن است در جاهای مختلف مغز اتفاق بیفتد، تنوع علائمش زیاد است و امکان دارد به صورت حالت سنگینی و گزگز و مورمور در دست و پا یا در صورت، حالت لمسی و سنگینی و احساس از دست رفتن و کم شدن قدرت دست و پا، اشکال در تکلم و بریده بریده صحبت کردن، کاهش و تاری دید و دوتایی دیدن ناگهانی، به هم خوردن تعادل خود را نشان دهد.
ممکن است علائم در حد مثلا دو، سه دقیقه برطرف شوند و ممکن هم است پایدار باشند. اگر علائم برطرف نشد، فرد باید سریع با اورژانس (115) تماس بگیرد و به هیچ‌وجه خودش مراجعه نکند. به این دلیل که مردم نمی‌دانند کدام بیمارستان‌ها امکان رسیدگی به افراد دچار سکته مغزی دارند و اگر اشتباها به بیمارستانی بدون این امکانات لازم بروند و زمان زیادی طول بکشد تا بررسی کلی لازم انجام شود یا تشخیص اشتباه داده شود، به خطر می‌افتند. پس تماس با ۱۱۵ بهترین روش بعد از مشاهده علائم است.
ساعت‌های طلایی بعد از شروع علائم نباید از دست برود
اورژانس حتما افراد علامت‌دار را به بیمارستان می‌رساند چون حتما باید اقدام‌های درمانی انجام شود؛ یکی از درمان‌های سکته مغزی درمان دارویی است و دارویی به اسم TPA باید در چهار ساعت و نیم اول پس از شروع علائم تزریق بشود. اگر از چهار ساعت و نیم بگذرد، این دارو دیگر قابلیت تزریق ندارد. این دارو در ساعات اولیه به لخته می‌چسبد و سریع آن را حل می‌کند و باعث می‌شود که مریض از فلج مادام‌العمر نجات پیدا کند اما گاهی مواقع به دلایلی نمی‌توان این دارو را تزریق کرد؛ مثلا ممکن است بیمار داروی خاصی خورده باشد، یا عکس بگیریم ببینیم شرایطی در عکس است یا مریض وقتی که وارد می‌شود، علائمش خیلی کم باشد و بعد چهار ساعت و نیم علائم زیاد شود و به هر دلیلی نمی‌توانیم دارو را بزنیم یا دارو را می‌زنیم و تاثیر نمی‌کند. در این صورت روش درمانی دیگر‌ی به اسم ترومبکتومی وجود دارد. ترومبکتومی روش درمان پیشرفته‌ای است که شاید بیشتر از پنج، شش سال از ورود آن به ایران نمی‌گذرد. از طریق آنژیوگرافی پشت لخته می‌روند و آن را به روش ساکشن می‌کشند و بیرون می‌آورند مطالعات نشان داده که اگر بیماران در یک ساعت اول مراجعه کنند، با این روش از هر سه مریض دو مریض را می‌توانیم از مرگ و میر یا یک ناتوانی مادام‌العمر نجات بدهیم.
کمبود داروها و تجهیزات اساسی جان بیماران را به خطر می‌اندازد
اگر بتوانیم مریض را نجات بدهیم، از بار مالی تحمیل شده به خانواده و جامعه بسیار کم می‌شود. در یک سال هزینه فیزیوتراپی و دیگر درمان‌ها و داروها خیلی بالاست در حالی که با یک هزینه خیلی کمتر، از تحمیل این هزینه‌های گزاف جلوگیری کنیم. در امریکا مراکزی را تعریف کردند که این خدمات را ارائه می‌دهند و برای پزشکان حق انکالی و درمان در نظر می‌گیرند تا ترغیب بشوند و بیایند و این کار را انجام بدهند اما متاسفانه با مشکلات عدیده‌ای در کشور روبرو هستیم که مانع از این می‌شود که بتوانیم از این درمان بسیار مفید سود ببریم.
یکی از مشکلات بزرگ، این است که تجهیزات برای همه بیماران نداریم و نمی‌توانیم از آن برای همه استفاده کنیم برای اینکه استنت‌های کاروتید و وسایل ترومبکتومی به تعداد بسیار کمی وارد کشور می‌شود. شرکت‌ها می‌گویند این تجهیزات سهمیه‌بندی دارد و براساس جمعیت شهرها سعی می‌کنند تجهیزات را تقسیم کنند. آنها می‌گویند چاره‌ای نداریم و با توجه به میزان ارزی که به ما می‌دهند، بیشتر از این اجازه وارد کردن تجهیزات نداریم.
مشکل دوم، این است که میزان تعرفه‌ای که برای ‌ترومبکتومی تعریف شده، بسیار پایین است. در بیمارستان دولتی هزینه این عمل یک میلیون و هشتصد هزار تومان می‌شود. از این مبلغ ۳۰ درصد را به پزشک می‌دهند که حدود چهارصد الی پانصد هزار تومان می‌شود. از این مقدار هم صد هزار تومان کسورات و مالیات می‌خورد و همین مبلغ اندک را هم سال بعد پرداخت می‌کنند. آن هم برای چنین درمانی که پزشک باید برای هر بیمار یک تا دو ساعت در اتاق عمل و آنژیوگرافی باشد و میزان اشعه‌ای که تمام افراد حاضر در اتاق عمل در معرض آن قرار می‌گیرند، سرطان‌زاست. همه اینها باعث می‌شود پزشکان چندان علاقه‌ای به انجام این عمل نشان ندهند. وقتی پزشکی می‌تواند در مطب خودش با انجام یک بوتاکس چهار یا پنج میلیون در عرض پنج دقیقه درآمد داشته باشد، چرا باید برای چنین کاری وقت بگذارد؟ یا مثلا قوانین بیمه‌ای داریم که اگر برای فردی ترومبکتومی انجام دادید، بعد دیگر ویزیت تعلق نمی‌گیرد. منظورم این است که قوانین به جای اینکه کمک کنند که این درمان مفید در کشور انجام شود، متاسفانه محدودیت‌هایی را ایجاد کرده‌اند که عملاً جلوی باز شدن راه پیشرفت این درمان را در کشور می‌گیرند.
خیلی از مراکز اصلا به این درمان‌های سکته مغزی دسترسی ندارند. اگر اشتباه نکنم، این تجهیزات در برخی بیمارستان‌های تهران، اصفهان، شیراز، همدان، کرمانشاه و تبریز کلا روی هم رفته در مراکز هفت استان وجود دارد و بقیه اصلا به این درمان دسترسی ندارند و مجبورند یا مرگ را بپذیرند یا ناتوانی مادام‌العمر. مساله این است که در این مراکز هم گاهی وسیله نیست و نمی‌توانیم برای بیماران کاری انجام بدهیم.
حتی در زمان‌هایی پزشک هم در بیمارستان نیست یا برای اینکه بتوانیم وسایل را مدیریت کنیم و کم نیاید، هر مرکز ممکن است پروتکل خاصی را بر اساس میزان امکانات و تجهیزاتی که دارد، تعریف کند؛ مثلا سن خاصی را در نظر می‌گیرند و تجهیزات را فقط برای افراد زیر ۷۰ سال به کار می‌برند.
از رسانه‌ها می‌خواهم کمک کنند اولا مردم با علائم سکته مغزی آشنا شوند و بدانند که باید خیلی سریع مراجعه بکنند. خواهش بعدی‌ام این است که مسئولان وزارت بهداشت و مسئولان بیمه‌ها در مورد این درمان توجیه شوند و قوانینی وجود داشته باشد که از پزشکانی که ترومبکتومی انجام می‌دهند، حمایت بشود، مخصوصا در بخش دولتی. من گاهی فکر می‌کنم چرا باید جلوی درمان‌ها در بخش دولتی گرفته شود؟ در این شرایط عملاً ما پزشکان مجبور می‌شویم به سمت بیمارستان‌های خصوصی برویم. البته حتما در بیمارستان‌های خصوصی مشکلاتی وجود دارد اما در دولتی‌ها خیلی بیشتر است.
قیمت داروهای بیماران سکته مغزی بالاست
معمولا درمان‌های پیشگیری داریم. البته گاهی حتی در این زمینه هم کمبودهایی پیش می‌آید؛ مثل وارفارین که داروی حیاتی است و در حال حاضر با کمبود آن مواجه هستیم. حتی در دوره‌ای اصلا نبود و مجبور بودیم داروی دیگری تجویز کنیم که قدرت و تاثیر وارفارین را نداشت و احتمال وقوع سکته مغزی را بالا می‌برد اما چاره‌ای نداشتیم. بعضی داروها هم قیمت خیلی بالایی دارد ولی موجود هستند. با پیشگیری کمتر مشکل داریم فقط هزینهها برای بیمار بالاست به‌طوری که بعضی بیماران اصلا دارو‌های‌شان را تهیه نمی‌کنند و بعد با سکته مغزی بعدی مراجعه می‌کنند.
بیماران دچار ناتوانی باید دوره‌های توانبخشی و فیزیوتراپی را بگذرانند که باز هم در این حیطه خیلی مشکل داریم. متاسفانه هزینه فیزیوتراپی و توانبخشی خیلی بالاست. ممکن است بیماری به صد جلسه قفیزیوتراپی نیاز داشته باشد که هر جلسه فیزیوتراپی نزدیک به یک میلیون هزینه دارد. گفتاردرمانی و بازتوانی هم هر کدام هزینه‌های جداگانه دارند و با یک جلسه و دو جلسه هم که توانایی‌های مریض برنمی‌گردد. بعضی از بیماران ما که پوشش بیمه خوبی ندارند، متاسفانه ممکن است درمان را انجام ندهند و برای همیشه زمینگیر بمانند. بیمه‌ها تا حدودی این اقدام‌ها را پوشش می‌دهند اما ۳۰ درصد خیلی زیاد نیست و تا جایی که می‌دانم به گفتار درمانی و کار درمانی که بسیار اهمیت دارد، اصلا بیمه تعلق نمی‌گیرد.
اقدامات انجمن سکته مغزی
متاسفانه به سکته مغزی با وجود اهمیت و شیوعش در کشور ما بهای زیادی داده نمی‌شود. ما در انجمن سعی می‌کنیم اطلاعات عمومی مردم را در این زمینه بالا ببریم. علاوه بر این، سالیانه کنگره‌ها و دوره‌هایی برگزار می‌کنیم و پزشکان نورولوژیست را با آخرین درمان‌های موجود آشنا بکنیم چون متخصصان مغز و اعصاب و حتی پزشکان عمومی ما باید بدانند چه بیمارانی را برای ترومبکتومی یا درمان‌های دیگر ارجاع بدهند. انجمن بیشتر در مسیر حل مشکلات قدم برمی‌دارد؛ مثلا از چند وقت پیش مشکلی که در بیمارستان ما در کرمانشاه پیش آمده این است که بیمه سلامت پوشش بیمه‌ای را از روی ترومبکتومی و درمان‌های کاروتید برداشته‌ است. حالا انجمن از طریق وزارتخانه پیگیری می‌کند که ببینیم چرا بیمه این کار را انجام می‌دهد. واقعا بیمارانی که در بیمارستان دولتی داریم، توان پرداخت این هزینه‌ها را ندارند. بیمارانی با سکته مغزی مراجعه می‌کنند که بررسی‌ها مشخص می‌کند تنگی کاروتید دارند و باید برای‌شان استنت بگذاریم. همین چند روز پیش هر چه از بیمارم که رگش هفتاد درصد تنگ بود، خواهش کردم که بستری شود برایش استنت بگذاریم، به‌دلیل هزینه‌ها قبول نکرد در حالی که این استنت او را از فلج و ناتوانی مادام‌العمر نجات می‌داد و هزینه خیلی کمتری برای بیمه دارد اما بیمه پوشش را از روی استنت برداشته، این مریض در آینده‌ای نزدیک سکته می‌کند و بیمه مجبور می‌شود بابت داروها، فیزیوتراپی و خیلی اقدام‌های دیگر هزینه زیادی بپردازد.
خواهشم از وزیر آینده بهداشت این است که با توجه به اهمیت سکته مغزی و ناتوانی‌ای که در پی دارد و با توجه به بار سنگینی که برای اقتصاد یک کشور خواهد داشت، از کشورهای پیشرفته الگوبرداری بکنیم و اقدام‌های درست و عاجل در این زمینه انجام شود. نتایج مطالعات نشان داده این روش‌ها کمک بیشتری به اقتصاد کشور می‌کند. خواهش می‌کنم به‌خاطر سلامت مردم نگاه ویژه‌ای به بخش سکته مغزی داشته باشند و از صاحبان فرایند مثل انجمن سکته مغزی در تصمیم‌گیری‌ها در حوزه سکته مغزی دعوت کنند تا تصمیماتی گرفته بشود که هم به نفع جامعه باشد و هم به نفع مردم و بیمه‌گذار هم موظف باشد تمام خدمات مربوط به سکته مغزی را کاملا پوشش بدهد. به پزشکانی که در این زمینه فعالیت می‌‌کنند، هم نگاه خاصی داشته باشند چون واقعا هر ساعت از شبانه روز باید سریع خود را به بالین بیمار برسانند.
دکترسیدحسین آقامیری
متخصص مغز و اعصاب، فلوشیپ نورواینترونشن، عضو اصلی هیات مدیره انجمن سکته‌مغزی ایران
مشکلات در درمان سکته مغزی بسیار زیاد است و برای رفع آنها لازم است تمهیداتی اندیشیده شود تا بیماران بیشتری از مرگ یا ناتوانی‌های بعد از سکته مغزی نجات پیدا کنند. در این مطلب به مهم‌ترین‌ آنها اشاره می‌کنم.
1- یک مشکل این است که هنوز آگاهی‌رسانی درباره سکته مغزی و هر آنچه اطرافیان باید در ساعات اولیه بعد از ابتلا انجام دهند، کامل نشده است. به‌علت این نا‌آگاهی ممکن است ساعت‌های طلایی درمان را از دست بدهیم.
علتش می‌تواند این باشد که ساعات اول که در صورت مراجعه به بیمارستان بیمار نجات پیدا می‌کند، صرف انجام کارهای غیرعلمی، مثل زخم کردن لاله گوش، خوراندن جوشانده و آب قند و آبغوره به بیمار می‌شود یا او را با وسیله شخصی به بیمارستان خصوصی نزدیک می‌برند و چون سازوکار درمان سکته مغزی در آن بیمارستان فراهم نیست، وقت تلف می‌شود.
2- مشکل بعدی این است که خیلی از شهرهای ما، مخصوصا شهرهای کوچک و متوسط هنوز فاقد امکانات درمان سکته مغزی هستند. چه از نظر نیروی انسانی و پزشک متخصص و چه از نظر وسایل مورد نیاز و تجهیزات و مجبورند بیماران مبتلا به سکته مغزی را به مراکز بزرگ‌تر منتقل کنند در حالی که این ارجاع زمان بر است و ممکن است زمان طلایی درمان از دست برود.
3- مشکل بعدی، در حال حاضر برای درمان سکته‌های مغزی به علت وجود لخته در عروق بزرگ مغز، بیماران به دارودرمانی پاسخ مناسبی نمی‌دهند و باید با تکنیک‌های آنژیوپلاستی این لخته‌ها از درون مغز بیرون کشیده شود. انجام این کار نیازمند مجهز بودن بیمارستان به دستگاه آنژیوگرافی و حضور فلوشیپ نورواینترونشن است و اگر این دو باشند و وسایل لازم و مصرفی که قیمت نسبتا بالایی دارند، وجود نداشته باشد، فایده‌ای ندارد.
4- در حال حاضر یکی از چالش‌های ما در درمان سکته مغزی این است که در مورد وسایل و کاتترهای مورد نیاز برای عمل مکانیکال ترومبکتومی که همان عمل بیرون کشیدن لخته از مغز است، خیلی در کشور کمبود داریم و با توجه به شیوع و وقوع سکته مغزی در کشور این شرایط اصلا مناسب نیست./هفته نامه سلامت
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: