شفا آنلاين-رونمایی از بزرگترین بستنی جهان در بام تهران، به خودی خود میتواند خبر جالب و هیجانانگیزی باشد. تصور یک بستنی بزرگ، آنقدر که نمونهاش در جهان وجود نداشته است، به تنهایی کافی است تا عزمتان را برای رفتن به بام تهران جزم کند؛ خصوصاً اگر در یک روز دلانگیز بهاری روی دهد. قصه اما کاش به همین جا ختم میشد.
به گزارش
شفا آنلاين،از ظرفهای خالی بستنی که تمام مسیر را پوشانده بودند که بگذریم، تصویر
ارائه شده از رونمایی بزرگترین بستنی جهان آنچنان با تصاویر ناخوشایند
هجوم مردم عجین شد که تلاش برای جور دیگر جلوه دادن قضیه را ناکام گذاشت.
تصاویر هجوم مردم برای گرفتن بستنی مجانی، در شبکههای تلویزیونی ایرانی
آنور آبی، دست به دست گشت و سرها به نشانه تأسف تکان داده شد. مردمی که
دستهایشان را برای گرفتن بستنی رایگان دراز کرده بودند، شدند نماد
ایرانیهای داخل کشور که لابد چه محتاج و در سختی و فشار نگه داشته شده
بودند یا چقدر دست و دلشان برای گرفتن کالای مجانی میلرزید، حتی اگر یک
بستنی ناقابل باشد!
قضیه بزرگترین بستنی جهان به فروردین ماه سال 92 برمیگردد اما این
اتفاق، چندان بیسابقه هم نبود. چند سال قبلترش هم در سال 87 قضیه ثبت
بزرگترین ساندویچ شترمرغ ایران در رکورد گینس، آبروریزی بزرگی راه انداخت.
مراحل آمادهسازی این ساندویچ هزار و 500 متری، از مقابل جام جم تا داخل
پارک ملت آغاز شده بود. 48 ساعت قبل از آن هم 32 آشپز به سرپرستی 2 سرآشپز
بدون وقفه مشغول طبخ و آماده کردن مواد داخل ساندویچ بودند که این مواد
بعد از آماده شدن توسط ماشینهای مخصوص حمل مواد غذایی، به پارک ملت منتقل
شد. ساندویچی که قرار بود در رکورد گینس ثبت شود و رکورد طولانیترین
ساندویچ قبلی را که هزار و 378 متر طول داشت و در ایتالیا طبخ شده بود،
بشکند.
مسئولان گینس پس از گفتوگو با مسئولان شهرداری تهران، معیارهای ثبت این
ساندویچ را در کتاب رکوردهای جهان اعلام کردند و قرار بود تمام مراحل طبخ و
آمادهسازی ساندویچ، تصویربرداری و به همراه تأییدیه وزارت بهداشت و وزارت
صنایع درخصوص سلامت و رعایت استانداردهای لازم برای مسئولان گینس ارسال
شود. عکاسان و خبرنگاران داخلی و خارجی هم در محل حاضر بودند اما چه کسی
فکرش را میکرد که هجوم مردم، حتی به ناظران گینس اجازه ندهد تا ساندویچ را
اندازهگیری کنند، چه برسد به ثبت! در نتیجه طرح با وجود تمام تلاشها
ناکام ماند و تنها چیزی که ثبت شد، تصویر ناخوشایند مردمی بود که به سمت
ساندویچ هجوم برده بودند.
در آن زمان سایت «یاهو» به نقل از یکی از خبرنگاران رویترز نوشت: «در حالی
که سه نماینده گینس برای اندازهگیری ساندویچ آماده میشدند، ناگهان برخی
از شرکتکنندگان هجوم بردند و ساندویچ هزار و 500 متری را در عرض چند دقیقه
خوردند!»
شبکه تلویزیونی العربیه هم سنگ تمام گذاشته بود و خبر تهیه طولانیترین
ساندویچ جهان در پارک ملت تهران را با درج تیتر «گرسنگی یا هرج و مرج؟!»
روی صفحه تلویزیونی خود پوشش داده و عنوان کرده بود: کشمکش برای خوردن این
ساندویچ سبب شد که ناظران گینس نتوانند آن را اندازه بگیرند و همین به
سردرگمی سازمان دهندگان و ناتمام ماندن این طرح منجر شد.»
اینچنین بود که آبرو و عزت ایرانی به خاطر یک تکه ساندویچ، نقل محافل شد و
به حربهای برای دست انداختن و ابراز تأسف برای فرهنگ غنی دیار ایران زمین
مبدل گشت.
شاید این گونه به نظر بیاید که با این حساب، همه که نه، گروهی از مردم
ایران، به خورد و خوراک و هر چیزی که مربوط به آن میشود، اهمیت میدهند؛
اما قضیه روز سینما و دیدن فیلم رایگان را چطور میشود توجیه کرد؟!
همان روزی که قرار بود روز سلام دوباره مردم به سینما باشد اما به روز
هجوم به سینما و پیشی گرفتن مردم از هم برای دیدن فیلم مجانی بدل شد و باز
هم سوژهای شد برای ایرانیان خارجنشین که بنشینند و بگویند ببینید ایران
کجاست و ما چه خوب شد که آنجا نیستیم و الی آخر.
آیا این رفتار طبیعی است؟!
تأسف، تأسف و تأسف... چه چیز دیگری میتوان ابراز کرد وقتی که پای هر چیز
رایگانی که به میان آید، میخواهد یک بستنی ناقابل باشد یا تکهای ساندویچ
یا یک بلیت سینما، بعضی از مردم تمام داشتههایشان را گویی به کناری
میگذارند و تمام تلاششان را میکنند که از قافله هجوم برندگان عقب
نمانند. البته هجوم برای دریافت جنس رایگان، تنها مختص به مردم ایران
نمیشود و در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا هم وقتی پای اعطای کالای
مجانی یا حراجهای 70 درصدی و بیشتر به میان میآید، باید نشست و تماشاگر
هجوم مردمی بود که گاه شب را پشت در فروشگاه مورد نظر به صبح میرسانند تا
جزو اولین نفراتی باشند که به محض باز شدن در فروشگاه، خودشان را به اجناس
حراجی میرسانند.
آنها گاهی حتی حاضر میشوند شروط عجیب و غریب فروشگاهها را برای دریافت
تخفیفهای کلان، بپذیرند که نمونهاش برهنه شدن برای دریافت تخفیف بالا در
یکی از فروشگاههای آلمان بود که صاحبش در اقدامی عجیب به مشتریان خود وعده
داده بود که هر کس کاملاً عریان برای خرید به این سوپر مارکت بیاید،
میتواند ۲۷۰ یورو جنس به صورت رایگان بردارد و جالب اینجا بود که ۲۵۰ نفر
طبق میل او وارد فروشگاه شدند!
اما این که مدعی داشتن فرهنگ و تمدن غنی و چندین هزار ساله باشیم، یک چیز
است و رفتارهای ناپسند در چنین موقعیتهایی، یک چیز دیگر. مسلماً همیشه
انگشت اتهام به سوی ما درازتر است و این، نکتهای است که نباید از آن غافل
شد.
علی دادپی، اقتصاددان در این رابطه میگوید: «رفتار برخی از مردم در داخل
کشور شباهتهای زیادی به رفتار مردم برخی از ایالتهای امریکا برای
استفاده از تخفیفهای سال نوی میلادی دارد که کنشی طبیعی است و تفاوتها،
تنها در نحوه اجرا، سازماندهی و مدیریت این رویدادها است. تفاوتش این است
که در امریکا هرگز کسی به خاطر این رویدادها کل فرهنگ و شعور مردم را زیر
سؤال نمیبرد و آنها را مسخره نمیکند.»
البته محکوم کردن مردم، کاری است که بیشتر در رسانههای خارجی و خصوصاً
شبکههای تلویزیونی ایرانی صورت میگیرد تا هرچه بیشتر سعی در سیاهنمایی و
بد جلوه دادن شرایط زندگی در ایران داشته باشند و تصویری مخدوش از مردم و
حکومت ایران جلوه دهند. اما این واقعیت نمیتواند رفتار گروهی از مردم را
هم توجیه کند که در مناسبتهای مختلف باعث این گونه برداشتها و سوء
استفادهها میشوند.
مجسم کنید که شما در جمع خانواده و دوستان هستید و قرار است کالایی
میانتان توزیع شود. در این گونه مواقع، مسلماً قبل از این که به فکر
خودتان باشید، حواستان به عزیزان و اطرافیانتان است تا آنها از کالای
مورد نظر بهرهمند شوند. اما شاید اگر شما هم در موقعیتی مشابه اما بیرون
از جمع نزدیکان قرار بگیرید، تنها به خودتان فکر کنید و تمام تلاشتان هم
در این راستا باشد که به هر قیمتی شده، سهمی برای خودتان به دست بیاورید.
محمدرضا منافی، جامعهشناس با تأیید این مسأله
میگوید: « برخی از افراد در جمعهایی که با آنها احساس نزدیکی و خویشاوندی
میکنند، دیگری را بر خود ترجیح میدهند و دلشان میخواهد عزیزانشان را
در اولویت قرار دهند و مقدم بدارند. این مسأله به خاطر فرهنگ ایرانی است که
همیشه به خانواده اهمیت فراوانی میدهد اما همین افرادی که این گونه در
جمع خانواده و دوستان، خود را در مرحله بعدی قرار میدهند، زمانی که در
میان انبوهی از جمعیت غریبه که نسبت به آنها احساس پیوند اجتماعی ندارند،
قرار میگیرند، دیگر احساس نمیکنند که عضوی از یک خانواده هستند و خود را
به گونهای جدا از این جامعه همپیوند میدانند. درست به همین دلیل هم هست
که در چنین شرایطی رفتار غیرمشابه از خود نشان میدهند و با فردگرایی
افراطی به بروز رفتارهای غیرمحترمانه و پرخاشجویانه دامن میزنند.»
او ادامه میدهد: «از سوی دیگر باید به معنای پنهان برخی حرکتها هم در
جامعه توجه داشت به این معنی که در حافظه هر جامعهای برخی رفتارها بر اساس
تجربیات قبلی ثبت شده است. تجربیاتی مانند جنگ، زلزله، سیل یا بارش برف که
مردم از آنها خاطرات جمعی دارند و شاید به همین علت هم در موقعیتهای
اینچنینی، گرفتار همان رفتار شده و برای گرفتن کالا هجوم میبرند زیرا به
نوعی از این که دیگران هم مانند خودشان هجوم آوردهاند، وحشت میکنند و به
رقابت با آنها برمیخیزند.»
سیدهادی معتمدی، روانپزشک، آسیبشناس اجتماعی و دانشیار دانشگاه علوم
بهزیستی و توانبخشی اما در این رابطه نظر جالبی دارد: «نیاز به هیجان
اجتماعی درون انسان، نیازی طبیعی است و میزان هیجان اجتماعی در جامعه ما
بسیار پایین است، به همین دلیل وقتی مسألهای برای اولین بار اتفاق
میافتد، برای مردم جاذبه دارد. این مسأله به نوعی در میان مردم هیجان
ایجاد میکند.» به گفته او، از دید روانپزشکی این مسأله از حرص و ولع مردم
ناشی نمیشود، بلکه نیاز به هیجان اجتماعی را در مردم ارضا میکند.
توزیع سبد کالا از جمله موضوعاتی بود که منتقدان دولت را به طرح ایرادهای
مختلف در رابطه با دولت تدبیر و امید برانگیخت و حتی گله برخی موافقان را
نیز به همراه داشت؛ البته این طرح از جانب بسیاریها هم مورد حمایت قرار
گفت.
علی مطهری، نماینده تهران در مجلس با بیان این که «ما مردم خود را
میشناسیم» گفت: « اگر الان بگوییم که فلان جا جارو توزیع میشود همه
میآیند و صف میبندند.»
مطهری با بیان این که ما همه فرهنگ مردم را میدانیم، به بیان خاطرهای از
دوران جنگ تحمیلی پرداخت و گفت: « یک سال در عید قربان اعلام شد که گوسفند
در مکانی خاص ارزانتر توزیع میشود. بعد از این اعلام صفهای طولانی
تشکیل شد و مشکلاتی را درست کرد بنابراین باتوجه به این تجربه، این نوع
شیوه توزیع درست نیست. این رفتار ریشههای فرهنگی دارد. باید بررسی و
ریشهیابی کرد. علاوه بر آن نیز باید با عنایت به شناختمان از مردم ایران
برنامهریزی کنیم. زمانی ما برای مردم سوئیس برنامهریزی میکنیم که
طبیعتاً آن برنامه با برنامهریزی برای مردم خودمان فرق دارد. دولت باید
تمامی این موارد را در نظر میگرفت.»
در همین رابطه داوود پرچمی، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی
معتقد است انتشار خبرهای منفی در جامعه به ایجاد فضای منفی و ایجاد
نگرانیهای جدی در میان مردممنجر میشود.
پرچمی بر این باور است که شرایط اجتماعی، زمینههای بروز چنین رفتارهایی را ایجاد میکند.
او ادامه میدهد: «ساختارهای اجتماعی و الگوهایی که دولت، مجلس و بطور کلی
نهادهای حاکم برای تنظیم روابط و رفتار انسانها با یکدیگر تعریف
کردهاند، به صورت طبیعی ممکن است چنین رفتارهایی را ایجاد کند؛ اگر مردم
تصور کنند که سبک زندگی مسئولان تفاوت زیادی با آنها دارد، در اصل با
مقایسههای اجتماعی و فضای بیاعتمادی ناشی از آن، همراهی کمتری با مسئولان
خواهند داشت. مسلماً اگر مردم در زمینه دسترسی به نیازهای خود احساس خطر
کنند، احتمال بروز رفتارهایی همراه با شتاب و پرخاشگری بیشتر
خواهد شد.»
البته حداقلها برای زندگی مردم یعنی آن چیزی که احمد توکلی بر آن تأکید
میکند ممکن است در مورد سبد کالا صدق کند اما مسلماً در مواردی همچون
بستنی و سینمای رایگان صادق نیست؛ آن هم جایی که بسیاری از چشمها به ایران
دوخته شده تا از هر فرصت پیش آمده برای رسیدن به منافعی خاص استفاده شود.
استفاده از عباراتی نظیر «گزارشگر ما باشید!» از سوی برخی از این شبکهها و
نمایش فیلمها و عکسهای ارسالی از ایران، میتواند دلیلی بر این گفته
باشد.
القای این تفکر که در ایران همه چیز سخت و آزاردهنده است و تلاش در
برجسته کردن نکات منفی، بهوضوح در شیوه کار این رسانهها به چشم میخورد.
حالا ما میمانیم و علامت سؤالی بزرگ در ذهن که چرا باید هر بار شاهد
رفتارهای اینچنینی باشیم؟! حالا که دیگر خبری از جنگ نیست و قحطی هم که
خوشبختانه هنوز به سرزمینمان قدم رنجه نکرده است. با این حال باز هم تا
صحبت از توزیع کالایی مجانی به میان میآید، تصویرها گویی به یکباره مخدوش
میشوند و عزت و غرور ایرانی به سخره گرفته میشود و با این شرایط دیگر
انگیزهای باقی نمیماند تا برای ثبت رکورد بزرگترین بستنی، ساندویچ یا هر
چیز دیگری در گینس، تلاش کنیم.