کد خبر: ۲۵۷۰۹۲
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۲ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - 2020May 08
همه‌گیری آنفلوآنزا از ‌سال ١٩١٨ تا ١٩١٩ که بیشتر به «آنفلوآنزای اسپانیایی» معروف است، جدی‌ترین مشکل بهداشتی در تاریخ معاصر قلمداد می‌شود
شفاآنلاین>سلامت>هشتم ماه می‌ مصادف با هجدهم اردیبهشت ماه برای نخستین بار در ‌سال ۱۹۸۴ به افتخار سالروز تولد ژان ‌هانری دونان پیشنهاددهنده و بنیانگذار تأسیس جمعیت‌های ملی صلیب‌سرخ و هلال‌احمر و برای یادآوری جایگاه صلیب‌سرخ و هلال‌احمر در تعیین سرنوشت و حیات نسل بشر در اقصی نقاط جهان، روز جهانی صلیب‌سرخ و هلال‌احمر نام گرفته است. 

به گزارش شفاآنلاین، دونان با مشاهده پیامدهای جنگ، پیشنهاد ایجاد گروه‌های داوطلب در زمان صلح کشورها برای مراقبت از مصدومان جنگی را ارایه داد تا کشورها به سمت حمایت از امدادگران و مجروحان جنگی پیش بروند. با این ایده نهضت جهانی صلیب‌سرخ و هلال‌احمر شکل گرفت و درحال حاضر ١٩١ جمعیت ملی عضو این نهضت هستند. 

انتخاب سالروز تولد ژان ‌هانری دونان به‌عنوان روز جهانی صلح  به علت تلاش‌های خستگی‌ناپذیر این تاجر سوییسی در فرهنگ‌سازی و مهندسی خدمات انسان‌دوستانه و اشاعه حقوق بین‌المللی بشردوستانه صورت گرفته است. ایجاد احساس امنیت، آرامش و اعتماد میان مردم جهان با مشاهده نشان صلیب و هلال سرخ، شاید بزرگ‌ترین دستاورد این نهاد بشردوستانه در طول چندین‌ سال فعالیت مستمر در راه خدمت به بشر به حساب بیاید.

 اصول هفتگانه نهضت صلیب‌سرخ و هلال‌احمر امروز منشأ پیدایش خوبی‌ها و مهرورزی‌های بی‌شماری با هدف تسکین آلام بشریت، رفع دردمندی نیازمندان و رسیدگی به آسیب‌دیدگان محسوب می‌شود؛ به‌طوری که انسانیت، خدمات داوطلبانه، جهانشمولی، یگانگی، استقلال، بی‌غرضی و بی‌طرفی به کانون اتحاد مردم سراسر کره خاکی برای ارایه خدمات عام‌المنفعه و بشردوستانه تبدیل شده است.

 نهضت جهانی صلیب‌سرخ و هلال‌احمر در طول تاریخ با چالش‌های بسیار بزرگی مواجه بوده است؛ از جنگ‌های پی‌درپی در ادوار مختلف تا بحران‌های طبیعی و همه‌گیری بیماری‌های کشنده؛ یکی از این چالش‌ها که با شروع ‌سال ٢٠٢٠ در کشور چین و رفته‌رفته در همه کشورهای جهان بروز کرد، ویروس کووید-١٩ است که این روزها صحنه‌های زیبای فداکاری داوطلبان و امدادگران جمعیت‌های صلیب‌سرخ و هلال‌احمر را در کنار پزشکان، پرستاران و کادر درمان به تصویر کشیده است.

 به همین مناسبت در مقاله پیش‌رو به قلم سدریک کوتِر، پژوهشگر کمیته بین‌المللی صلیب سرخ نگاهی می‌اندازیم به قلب تاریخ؛ به‌ سال ١٩١٨، جنگ جهانی اول، شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی و در کنارش شرایط فعلی جهان؛ بیماری همه‌گیر کووید-١٩.

 همه‌گیری آنفلوآنزا از ‌سال ١٩١٨ تا ١٩١٩ که بیشتر به «آنفلوآنزای اسپانیایی» معروف است، جدی‌ترین مشکل بهداشتی در تاریخ معاصر قلمداد می‌شود.

 هرج‌ومرج و تصمیمات سیاسی در طول جنگ اول جهانی نیز فقط منجر به وخامت بیشتر اوضاع و گسترش محدوده و شدت بیماری شد. درس‌های تلخی که از این دوره کسب شد و شباهت آن با بحران کووید-١٩ باعث شده کمی بیشتر در مورد چگونگی تأثیر درگیری‌های مسلحانه به شکلی که بیان خواهد شد و نحوه تلاش برای کاهش آثار همه‌گیری فعلی تفکر کنیم.

 همه‌گیری آنفلوآنزا در‌ سال ١٩١٨ زمانی رخ داد که جنگ جهانی اول هنوز در جریان بود.

 از این بیماری سه موج پیاپی برخاست؛ اولی در بهار ١٩١٨، دومی و کشنده‌ترین موج که منجر به ٩٠درصد مرگ‌ومیر شد، در پاییز ١٩١٨ و شیوع نهایی از زمستان ١٩١٨ تا بهار ١٩١٩ بود. با پایان همه‌گیری بیش از نیمی از جمعیت دنیا آلوده شده بود. 

تخمین‌های مربوط به میزان مرگ‌ومیر که به دلیل نبود اطلاعات با چالش روبه‌رو بوده‌اند، همواره از آن زمان بازبینی شده‌اند. امروزه تاریخ‌دانان و همه‌گیری‌شناسان طیف گسترده‌ای از ٢,٥ تا ٥درصد از جمعیت جهان را لحاظ می‌کنند، یعنی بین ٥٠ تا ١٠٠‌میلیون مرگ. در نتیجه، این همه‌گیری خود ٥ تا ١٠ برابر از جنگ جهانی اول مرگبارتر بود.

 تاریخ هیچ گاه تکرار نمی‌شود و هر لحظه تاریخی از لحظات پیش از خود متمایز است. با این حال، می‌توان شباهت‌هایی را بین رویدادهای مختلف تاریخی یافت. درست است که تاریخ به ما نمی‌گوید چه باید بکنیم، ولی می‌تواند انگیزه عمل را در ما ایجاد کند. بررسی همه‌گیری آنفلوآنزا در ‌سال ١٩١٨ فرصتی برای نگاه به بحران فعلی ویروس کرونا (کووید-١٩) از زاویه‌ای دیگر است.

انگ‌زنی اجتماعی و پروپاگاندا؛ منسوخ و بی‌حاصل

در‌ سال ٢٠٢٠ چون شیوع بیماری کووید-١٩ از شهر ووهان در چین شروع شد، برخی افراد به ویروس کرونا نام ویروس چینی را دادند. بدنام‌کردن و انگ‌زدن به یک گروه یا ملت به دلیل مسئولیت احتمالی برای یک مصیبت قبلا هم دیده شده است. کافی است به نام «آنفلوآنزای اسپانیایی» دقت کنید. 

در بیشتر کشورهایی که در آن زمان یعنی‌ سال ١٩١٨ درگیر جنگ بودند سانسور شدیدی اجرا می‌شد، به شکلی که روزنامه‌ها در وهله نخست اجازه پیدا نکردند مطلبی را در مورد این بیماری منتشرکنند. 

برخلاف این کشورها در اسپانیا، روزنامه‌های اسپانیایی شیوع این ویروس را پوشش دادند و در نتیجه این فرض غلط شکل گرفت که این همه‌گیری از اسپانیا شروع شده است. 

نام‌های دیگری نیز به این همه‌گیری داده شد که خیلی از آنها برمبنای ملیت یا نژاد بودند: «خانم اسپانیایی»، «آنفلوآنزای فرانسوی»، «سرباز ناپلی»، «مرگ ارغوانی»، «طاعون جنگی»، «گریپ فلاندری»، «بیماری قرقیزی»، «بیماری سیاه‌پوستان»، «بیماری تاتاری»، «طاعون آلمانی»، «بیماری بولشویکی» و حتی «بنگاه جنایی باکتری ترکی-آلمانی.»

چنین القاب تبعیض‌آمیزی نشانگر شایعات و تئوری‌های بسیاری در مورد منشأ بیماری بود که به سرعت نیز گسترش یافت. برای افزودن به تبلیغات جنگی خود در آن زمان، تمامی طرف‌های درگیر نیز دیگران را مسئول این همه‌گیری دانستند.

 در برخی موارد دشمن منشأ اصلی همه‌گیری بود و از آن به‌عنوان یک سلاح استفاده می‌کرد و در دیگر موارد طرف‌های متخاصم یکدیگر را به دلیل پراکندن غیرعمدی بیماری به دلیل ضعف در نظام بهداشتی متهم می‌کردند.

 در میان متفقین، برخی شرکت داروسازی «بایر» آلمان را متهم کردند که عامدانه پاتوژن یا عامل بیماری‌زا را در قرص‌های آسپرین گذاشته است. 

دیگران اعتقاد داشتند که آلمان‌ها محفظه‌هایی حاوی عامل بیماری‌زا را در زیردریایی‌های خود حمل و سپس در منابع آب، شیر یا حتی در گردهمایی‌های بزرگی مانند سینماها رها می‌کنند. بعضی ادعا کردند که بیماری مانند سلاح‌های شیمیایی در هوا گسترش می‌یابد. در نتیجه، ترکیبی از وحشت همه‌گیری، تبلیغات، نژادپرستی، کلیشه‌ها و خصلت طبیعی بشر برای متهم‌کردن دیگران عاملی شد برای افسانه‌سازی و شک‌کردن به «دیگری».

سانسور و تبلیغات جنگی نیز اثر منفی شدیدی بر تلاش برای کاهش همه‌گیری داشت. با سانسور اطلاعات مربوط به میزان جدی‌بودن شرایط موجود، بسیاری از کشورهای متخاصم بی‌شک به تلاش مقامات بهداشتی برای ریشه‌کن کردن بیماری لطمه وارد کردند. 

در همین حال، پس از سال‌ها تبلیغات جنگی، بعضی از مردم دیگر اعتمادی به دولت‌ها و اطلاعات مربوط به بهداشت عمومی نداشتند. خیلی از مردم نیز نمی‌توانستند بفهمند که چطور سرماخوردگی که یک بیماری معمولی و ملایم است، می‌تواند عامل این همه مرگ‌ومیر شود.

 برخی باور داشتند که دولت‌شان دروغ گفته و سعی در مخفی‌کردن شیوع دوباره حصبه، وبا یا یک بیماری معروف به طاعون سینه‌پهلویی دارد. در آلمان بعضی از مردم دولت را به استفاده از پاتوژن یا عامل بیماری‌زای تقلبی به‌عنوان بهانه‌ای برای مخفی‌کردن مرگ‌ومیرهایی متهم کردند که به باور آنان به دلیل سوءتغذیه و خستگی مفرط رخ داده بودند.

جان‌های زیادی که در طول این دوره از دست رفت، درس ارزشمندی به ما داد: اطلاعات شفاف همواره از اهمیت بسزایی برخوردار است. برای رعایت و اجرای اقدامات مرتبط با بهداشت عمومی، مردم باید به مقامات اعتماد داشته باشند. 

در‌ سال ١٩١٨ پس از چهار سال درگیری و تبلیغات جنگی، چنین اعتمادی از دست رفته بود. آنچه در ‌سال ٢٠٢٠ حتی واقعی‌تر از قبل جلوه می‌کند، همین است. اعتماد نداشتن به اطلاعاتی که مقامات بهداشتی می‌دهند، کماکان یک چالش است.

 وسایل جدید ارتباطی و پیشرفت‌های اخیر در شبکه‌های اجتماعی دیجیتالی کار را حتی از پیش هم سخت‌تر کرده است، چراکه ادعاهای غیرمستند، اطلاعات غلط، فرضیه‌های توطئه و نتیجه‌گیری‌های خطرناک می‌توانند به سرعت خود ویروس منتشر شوند. 

با گذشت یک قرن، اکنون شایعات و افسانه‌هایی که حول «آنفلوآنزای اسپانیایی» ایجاد شد، ممکن است ساده‌لوحانه به نظر برسد، اما می‌تواند هشداری برای ما باشد: بیایید پیش از به اشتراک گذاشتن هر چیزی در رسانه‌های اجتماعی احتیاط لازم را به کار ببندیم، وگرنه با دست خود مانعی بر سر راه تلاش‌هایی ایجادمی‌کنیم که در راه مبارزه با شیوع کووید-١٩ صرف می‌شود.

 همه‌گیری ‌سال ١٩١٨ به ما یادآوری می‌کند که حس ترسی که از بحران وجود دارد و سیاسی‌کردن آن می‌تواند به سرعت منجر به روند انگ‌زنی اجتماعی و بدنام کردن دیگران به روشی نادرست، ناعادلانه و درنهایت بی‌حاصل شود.

همه‌گیری و جنگ: جدایی‌ناپذیر و درهم‌تنیده

جنگ جهانی اول عامل همه‌گیری آنفلوآنزا نبود. هیچ مدرکی دال بر اینکه شرایط زمان جنگ منجر به شیوع ویروس H١N١ شد در دست نیست. علاوه بر این، کشورهایی که بیشترین میزان مرگ‌ومیر را داشتند آنهایی نبودند که مستقیما تحت‌ تأثیر جنگ بودند؛ مثلا سوییس و آمریکا هزینه سنگینی در این‌باره پرداختند، در حالی ‌که هیچ جنگی در قلمروی آنان در جریان نبود. 

جزایر اقیانوس آرام، منطقه آفریقای سیاه یا زیرصحرا، جنوب و شرق آسیا و آمریکای مرکزی درواقع مناطقی بودند که بیشترین آسیب و خسارت را از این همه‌گیری دیدند؛ زیرا نظام درمانی توسعه‌نیافته در آنها توان پاسخگویی به هجوم بیماران را نداشت. 

همچنین به نظر می‌رسد که در برخی کشورها وضع اقتصادی و اجتماعی بهتر به ایمنی بیشتر افراد ربط داشت؛ زیرا میزان مرگ‌ومیر در اقلیت‌های قومی که از نظر تاریخی به حاشیه رانده شده بودند، بالاتر بود. 

چنین عدم توازنی هشدار دومی است که برای بحران فعلی به ما داده می‌شود. درست مانند همه‌گیری کووید-١٩، آنفلوآنزای ١٩١٩-١٩١٨ نیز بدون هرگونه تمایزی گسترش یافت و حتی روسای دولت‌ها را هم مصون نگذاشت، مانند وُدرو ویلسون (رئیس‌جمهوری آمریکا) و شاه جورج پنجم (انگلستان) که مبتلا شدند.

 با این حال احتمال بالایی می‌رود که نابرابری در دسترسی به مراقبت‌های درمانی در سطوح محلی، ملی و جهانی دوباره تکرار شود. در حالی ‌که شاهدیم کشورهای ثروتمندتر در تلاش برای مقابله با بیماری هستند، می‌شود اثر فراگیر این بحران را در کشورهایی با نظام بهداشتی و درمانی ضعیف‌تر یا کشورهایی که با مشکل جنگ و درگیری مسلحانه روبه‌رو هستند، حدس زد.

در واقع جنگ نقش مهمی در دامن‌زدن به همه‌گیری آنفلوآنزا ایفا کرد. گردهمایی و مخلوط‌شدن افراد، جابه‌جایی‌های بزرگ و سریع لشکریان، اعزام و بازگشت سربازان، پادگان‌های شلوغ، اردوگاه‌های بازداشت و نگهداری، نشست‌هایی که در ارتباط با تبلیغات جنگی برگزار می‌شد و کارخانه‌هایی که باید با تمام قوا کار می‌کردند همگی محیط مناسبی برای گسترش یک بیماری همه‌گیر شدند. 

تصمیمات بدی نیز گرفته شد، مانند صرف ‌نظر کردن از قرنطینه و منع سفر به دلایل نظامی. جنگ همچنین مانع اجرای عملیات درمانی در درون کشورهای متخاصم شد زیرا خیلی از پزشکان و پرستاران برای کمک به مجروحان و بیماران به خط مقدم رفته بودند.

 احتمال می‌رود که غیبت پرستاران ماهر یکی از دلایل افزایش مرگ‌ومیر در برخی مناطق بوده باشد.

آنفلوآنزا برای جمعیت‌هایی که با آثار جنگ دست‌وپنجه نرم می‌کردند تنها مشکل موجود نبود؛ بلکه مشکلی بود بر روی مشکلات قبل. این همه‌گیری به مشکلات ناشی از تخریب زیرساخت‌ها، بهداشت ضعیف، قحطی، ازدحام در برخی مناطق و  دیگر بیماری‌های عفونی مانند حصبه یا سل دامن زد.

 وجود عفونت‌های باکتریایی متعدد در اردوگاه‌ها و بین مردم منجر به وخامت بیشتر همه‌گیری آنفلوآنزا شد. اثر انباشتی تمام اینها منجر به ایجاد اثر دومینویی وحشتناکی شد؛ مثلا اثر مرگبار آنفلوآنزا بر روی مردان جوان منجر به کاهش برداشت در مناطق روستایی و در نتیجه قحطی شد. 

کمیته بین‌المللی صلیب‌ سرخ به‌ طور منظم هشدارهایی را منتشر کرد تا اعلام خطر کند که بحران بهداشتی فعلی در کشورهای جنگ‌زده و در جاهایی که اصول اولیه بهداشتی رعایت نمی‌شوند، زیرساخت‌های درمانی ضعیف هستند، آوارگانی که در اردوگاه‌های پرازدحام نگهداری می‌شوند یا در زندان‌ها تهدیدی مضاعف است. 

آثار جدایی‌ناپذیر و درهم‌تنیده ناشی از همه‌گیری ‌سال ١٩١٨ و جنگ جهانی اول گواهی است بر این مدعای کمیته بین‌المللی صلیب‌ سرخ: وقتی شرایط یک کشور یا منطقه به دلیل جنگ و درگیری شکننده و ضعیف شده‌ باشد، هزینه انسانی کووید-١٩ احتمالا بالاتر نیز می‌رود.

درس‌هایی که آموختیم و درس‌هایی که باید بیاموزیم

همه‌گیری ‌سال ١٩١٨ یک تراژدی انسانی جهانی و مشترک و پیامدهای آن نیز سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و عاطفی بود. اما میراثی که از آن به جا ماند، مهم است: ویروس‌های آنفلوآنزاهای ١٩٥٧، ١٩٦٨ و ٢٠٠٩ همگی از نسل ویروس H١N١ بودند که موجب همه‌گیری در ١٩١٨ شد. 

آنفلوآنزای اسپانیایی داستان یک شکست و نماد مدیریت ناکارآمد یک همه‌گیری به دلیل مسائل نظامی است. از سوی دیگر همه‌گیری ‌سال ١٩١٨ داستان درسی دردناک نیز هست. همان‌طور که اخیرا چندین محقق متوجه شده‌اند، آن همه‌گیری منجر به پیشرفت‌های چشمگیر در حوزه بهداشت عمومی شد. 

درواقع راهبردهای متعددی مانند آموزش مسائل بهداشتی، ایزوله‌کردن، اصول بهداشتی و نظارتی باعث شد تا دانش ما از انتقال آنفلوآنزا توسعه یابد، به شکلی که امروزه برای مقابله با شیوع یک بیماری به کارمان می‌آید. آن همه‌گیری منجر به شکل‌گیری وزارتخانه‌های بهداشت در فرانسه و بریتانیا و در کنار آن از فعالیت‌های حرفه‌ای پرستاران تقدیر و قدردانی شد.

 یک قرن بعد، پزشکان و پرستاران در حال نجات ما از همه‌گیری کووید-١٩ هستند. وقتی در آینده به این برهه از زندگی خود نگاه کنیم، همگی شب‌های تشویق کارکنان بخش مراقبت‌های درمانی را به خاطر خواهیم آورد.
با این حال همان‌گونه که دانیِل فلِکنو گفته، تمام درس‌های لازم فراگرفته نشده است: «به نظر این حقیقت که خطر شروع یک همه‌گیری جهانی از مناطق جنگی هنوز هم به‌ندرت در تصمیمات سیاسی که منجر به ورود یا عدم ورود به جنگ می‌شوند لحاظ می‌شود، نشانی است از اینکه تمام درس‌های لازم از همه‌گیری ١٩١٨ گرفته نشده است. 

جنگ توان یک کشور برای پیشگیری، شناسایی و مقابله با شیوع بیماری‌های مسری را تضعیف و غیرنظامیان را بسیار آسیب‌پذیر می‌کند.» البته شیوع کووید-١٩ از یک کشور جنگ‌زده شروع نشد، اما اثر آن می‌تواند در جاهایی که درگیری مسلحانه دارند یا درگیر دیگر اشکال خشونت هستند، فاجعه‌بار باشد.

از جنبه‌ای مثبت و با وجود شباهت‌های بسیار آنفلوآنزای ‌سال ١٩١٨ و همه‌گیری فعلی ویروس کرونا، آنها از یک نقطه نظر بنیادین با هم تفاوت دارند: صد‌ سال پس از «آنفلوآنزای اسپانیایی» شاهد پیشرفت‌های شگرفی در حوزه پزشکی بوده‌ایم.

 به همین دلیل پاتوژن کووید-١٩ به سرعت شناسایی و توالی آن مشخص شد. هزاران محقق در سراسر جهان فعالانه در تلاشند تا درک بهتری از سازوکار و ویژگی‌های این ویروس پیدا کنند و درمان و واکسن‌های موثری برایش بیابند. اکنون دولت‌ها می‌توانند از یک قرن پیشرفت و تجربه در حوزه بهداشت عمومی بهره‌مند شوند و این تفاوت نویدبخش است. 

نوع بشر قبلا هم توانسته وسایل جدید و موثری را برای کاهش همه‌گیری کووید-١٩ بیابد و باز هم خواهد توانست. با این حال برای کارآمدشدن تمامی اقدامات علمی موجود، باید آنها را به مرحله عمل و بوته آزمایش سپرده و سپس بپذیریم. باز هم اعتماد به مقامات، نهادهای بهداشتی دولتی، محققان حوزه پزشکی و فعالان این حوزه مفهومی کلیدی در زمانه بحران است.شهروند
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: