اینترن جوان سوال می پرسید و من گوشهایم زنگ میزد. سردرد و تهوع داشتم. پانزدهم فروردین ۱۳۸۵ بود و همه از تعطیلات طولانی خوش و خرم برگشته بودند
شفاآنلاین>سلامت> اینترن جوان سوال می پرسید و من گوشهایم زنگ میزد. سردرد و تهوع داشتم. پانزدهم فروردین ۱۳۸۵ بود و همه از تعطیلات طولانی خوش و خرم برگشته بودند. -دکتر رنگتون پریده.خوبید؟-خوبم. چهار پنج روزه نخوابیدم.دروغ گفتم، یعنی رویم نشد بگویم بعد از صد و بیست ساعت کشیک جلویش ایستادهام و بحث علمی میکنم. نود و شش ساعتش موظف بود و یک کشیک هم جایی دیگر تا خرج زندگی رزیدنتی کمی متعادل شود.آن روز، روزی بود که احساس کردم بیخوابی و کشیک طولانی میتواند مثل راننده ای که خواب آلوده رانندگی میکند، او را به سوی نیستی هل دهد. اخبار فوت و به کما رفتن همکاران میان کشیکهایشان برایمان هر روز عادیتر میشود. وقتی که بر روح و جسمت بار بیشتری از آنچه توانش را داری گذاشته شود، روزی میخوابی و توان بلند شدن نخواهی داشت. یا با اراده خودت یا بدون آن، چه فرقی میکند آرامش (Calm)آرامش است و جسم و روحت برای آرامش له له میزند.صدای پیج پاویون را میشنوی که کد ۹۹ برای سیپیآر را اعلام میکند.میخواهی بلند شوی و طبق معمول بدوی، اما میبینی که دراز کشیدهای و همکارانت با چشمان اشکآلود جسمی را که انگار روزی خودت بودی ناامیدانه احیا میکنند. تو در بیوزنی غوطهوری و روپوش سفیدت بر روی رخت آویز پاویون محقر سخت میگرید.تقدیم به: دکتر رسول قائدی رزیدنت ارتوپدی، دکتر مینوش دیانت متخصص بیهوشی، دکتر سپیده بختی رزیدنت گوش و حلق و بینی، دکتر امین جهانی جراح، دکتر مریم ناصری جراح، دکتر ساناز مشتاقیان متخصص (Expert)داخلیو تمام همکارانی که تن سردشان را در پاویون بیمارستان و پانسیون محل طرحشان یافتند. روحشان آرام./ دکتر امید رضایی (فوقتخصص هماتولوژی و انکولوژی)