به گزارش شفا آنلاین:چندین بار انگشتانش روی حروف صفحهکلید نمایشگر گوشی لغزید و پیامکهایی لبریز از خشم و توهین برای طرف مقابل فرستاد و او را تهدید به انتقامی هولناک کرد، اما باز هم آرام و قرار نداشت. یک بار راهی فروشگاه جواد شد و با او به مشاجره لفظی پرداخت و برخی از لوازم مغازه را به هم ریخت.
احمد مدعی بود پیامکهای زننده او را در گوشی همسرش دیده است، ولی این درگیری لفظی با میانجیگری افراد حاضر در فروشگاه محصولات فرهنگی (کافینت) به پایان رسید. بعد از این ماجرا احمد به سراغ پدرزنش رفت که به خاطر اعتیاد شدید به مواد مخدر کارتنخواب شده بود و در پاتوقهای مصرف مواد پرسه میزد.
او بالاخره غلامرضا معروف به «غلام موشی» را پیدا کرد و پرده از ماجرایی تلخ برداشت. او از پیامکهای زهرآلودی سخن گفت که بر افکارش نقش بسته بود و به شدت آزارش میداد. طولی نکشید که احمد نقشه هولناک اسیدپاشی را بازگو کرد وبدین ترتیب «غلام موشی» به حمایت از داماد خود تصمیم وحشتناکی گرفت.
همه مقدمات با تهیه ظرف حاوی اسید فراهم شده بود و عقربههای ساعت دقایق اولیه بامداد بیست و ششم اسفند را نشان میدادند که احمد موتورسیکلت خود را در ابتدای خیابان بهمن ۴ مشهد متوقف کرد. در این هنگام «غلام موشی» در حالی از ترک موتورسیکلت پیاده شد که ظرف حدود ۲ لیتری حاوی اسید را به دست گرفته بود. او که میدانست متصدی فروشگاه خدمات رایانهای هنوز هم مشغول کار است، بهآرامی وارد فروشگاه شد و در یک لحظه ظرف حاوی اسید را روی سر و صورت و پیکر جواد پاشید و بیدرنگ از مغازه بیرون پرید.
احمد با موتورسیکلت روشن منتظر پدرزنش ایستاده بود که او در تاریکی شب بر ترک موتورسیکلت نشست و اینگونه از صحنه حادثه گریختند. لحظاتی بعد، با فریادهای دلخراش جواد، اهالی محل و رهگذران به یاری او شتافتند و این جوان ۳۲ ساله را به بیمارستان امام رضا (ع) انتقال دادند، اما او در آخرین روز سال ۱۴۰۲ بر اثر عوارض ناشی از اسید جان سپرد.
طولی نکشید که تحقیقات میدانی گستردهای با حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد در پزشکی قانونی و محل وقوع جنایت آغاز شد و ریشهیابی جنایت اسیدی در حالی ادامه یافت که در بررسی دوربینهای مداربسته اسنادی از حضور موتورسواری به نام «احمد-ع» به دست آمد.
این جوان پس از ردیابیهای اطلاعاتی در منزل مسکونیش دستگیر شد و در همان بازجوییهای اولیه به سوءظنهای ناشی از پیامکهای زهرآلود اعتراف کرد و به بیان زوایای پنهان این جنایت هولناک پرداخت. از سوی دیگر، گروهی از افسران ورزیده با راهنماییها و دستورهای ویژه قاضی دکتر صادق صفری در جستجوی «غلام موشی» برآمدند چراکه طبق بررسیهای نامحسوس و بازبینی دوربینهای مداربسته احمد نقش مستقیم در ماجرای اسیدپاشی نداشت و او همه این رویدادها را به پدرزن کارتنخواب خود نسبت میداد.
بالاخره این معمای پیچیده جنایی که بنا به ادعای «احمد-ع» به روابط خیانتبار گره خورده بود، به پاتوقهای استعمال مواد مخدر رسید و کارآگاهان شبهای زیادی را به فضاهای سبز یا پاتوقهای خلافکاران سر زدند تا اینکه گروه تجسس کلانتری خواجه ربیع مشهد نیز به شاخهای از عملیات ردزنی وارد شدند و با بهرهگیری از تجربیات قاضی صفری به رصدهای اطلاعاتی ادامه دادند.
در نهایت، دوم تیر سال ۱۴۰۳ «غلامرضا-م» معروف به «غلام موشی» اسیر چنگال عدالت شد و گروه عملیاتی افسران تجسس با هدایت مستقیم سرهنگ شجاعی (رئیس کلانتری خواجه ربیع) وی را در یکی از پاتوقهای مصرف مواد مخدر به دام انداختند.
او در بازسازی صحنه جنایت نیز که در حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد انجام شد، به صراحت ماجرای اسیدپاشی را پذیرفت، اما ادعا کرد دامادش او را فریب داده است چراکه تصور میکرد درون دبه پلاستیکی «الکل صنعتی» وجود دارد.