آقای محسن رضایی حق بزرگی به گردن همه ما دارد. آقا محسن در واقع طراح عملیات های بسیار بزرگی در دوران دفاع مقدس مثل عملیات بیت المقدس، طریق القدس، ثامن الائمه، رمضان و همه عملیات های مهمی که در جنگ صورت گرفت بودند که اغلب آنها هم موفق بود
شفاآنلاین>اجتماعی>فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: عملیات کربلای چهار عملیات اصلی ما بود و عملیات فرعی نبود، سپاه پاسداران سالانه عملیات های زیادی انجام می داد و برای اجرای این عملیات، اقدامات مهمی انجام میداد.
به گزارش
شفاآنلاین، ما عملیاتهای مختلفی در دفاع مقدس داشتیم که ۵-۶ ماه بر روی آن کار می کردیم اما به موفقیت دست نمییافتیم؛ فقط عملیات کربلای چهار دچار چنین سرنوشتی نبود. عملیات رمضان نیز دچار مشکلاتی شد و به نتایج مورد نظر دست نیافت.
سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه امروز دوشنبه 10 دی در تماس تلفنی با برنامه «حالا خورشید» درخصوص حواشی توئیت محسن رضایی درباره عملیات کربلای چهار گفت: بعضی از بحثها در مورد جنگ<
the war> در سالهای اخیر را ضروری نمیدانم. در سالهای اخیر بحث های انحرافی دل خانواده شهدا را به درد آورده است، مثل موضوع فتح بیت المقدس و قبل و بعد از آن. امام (ره) به عنوان فرمانده ای مقتدر و حکیم بالای سر ما بود که بر همه شئونات جنگ نظارت و در سطوح مختلف نیز نماینده داشتند.
فرمانده سپاه قدس تأکید کرد: این نوع بحثهای انحرافی قداست و ارزشهای دفاع مقدس را زیر سوال می برد. البته من بحث طولانی در این خصوص دارم و اگر بخواهم در این موضوع صحبت کنم انتقادات زیادی نسبت به کسانی که به این موضوعات میپردازند، دارم.
اهم اظهارات سردار سلیمانی به شرح زیر است:
* آقای محسن رضایی حق بزرگی به گردن همه ما دارد. آقا محسن در واقع طراح عملیات های بسیار بزرگی در دوران دفاع مقدس مثل عملیات بیت المقدس، طریق القدس، ثامن الائمه، رمضان و همه عملیات های مهمی که در جنگ صورت گرفت بودند که اغلب آنها هم موفق بود. در همه این عملیات ها، طراحی و نقش ایشان برجسته بود. البته برخی از دوستانمان که به شهادت رسیدند در این عملیات ها نقش برجستهای داشتند مثل شهید باکری و شهید باقری.
* نباید فردی که دوره طولانی هشت سال دفاع مقدس رمز موفقیت های ما بوده است، [نمیخواهم بگویم مورد عقدهگشایی] محور انتقادات، مورد شماتت قرار گیرد.
* عملیات کربلای چهار عملیات اصلی ما بود و عملیات فرعی نبود، سپاه پاسداران سالانه عملیات های زیادی انجام می داد و برای اجرای این عملیات، اقدامات مهمی انجام میداد. ما عملیاتهای مختلفی در دفاع مقدس داشتیم که ۵-۶ ماه بر روی آن کار می کردیم اما به موفقیت دست نمییافتیم؛ فقط عملیات کربلای چهار دچار چنین سرنوشتی نبود. عملیات رمضان نیز دچار مشکلاتی شد و به نتایج مورد نظر دست نیافت.
* برای عملیات والفجر مقدماتی، مقدمات زیادی صورت گرفت و عملیات هم انجام شد اما به نتیجه نرسید. عملیات بدر هم جزء چنین عملیات هایی بود. در طول جنگ، ۵-۶ عملیات داشتیم که اقدامات زیادی بر روی آن انجام شد اما به موفقیت نرسید. در طول جنگ این اتفاقات طبیعی است.
* در طول جنگ عملیات های موفق و غیر موفق انجام شد، کربلای چهار جزء عملیات های اصلی ما بود. مثل عملیات رمضان و والفجر مقدماتی که ناموفق بودند. در فضای مجازی برخی مطرح کرده و شماتت کردند که چرا وقتی عملیات لو رفت آقای محسن رضایی دستور عملیات دادند؟ این دستور دستور شخصی نبوده است بلکه جمعی در مسئله جنگ تصمیم گیرنده بودند.
* یک منطق نظامی وجود دارد و آن این است که در همه عملیات ها نسبتی از لو رفتگی وجود داشت. در عملیات والفجر هشت که یکی از غافلگیر کننده ترین عملیات های دفاع مقدس بود، من شب، لب رودخانه<
River> نشسته بودم وقتی غواص های ما وارد آب شدند همان زمان دشمن منور روی آب زد و به ساحل ما شلیک کرد. آیا باید عملیات را لغو می کردیم؟
* در کربلای پنج، من روی دژ ایستاده بودم. نیروها آماده می شدند تا وارد آب شوند. دشمن نزدیک به ۱۰۰ کاتیوشا به خط ما شلیک کرد. آیا باید عملیات را لغو می کردیم؟ اگر در جنگ چنین تصوراتی را مبنا قرار میدادیم قادر به اجرای هیچ عملیاتی نبودیم و باید همه عملیات ها را متوقف می کردیم. بنابراین این منطق نمیتواند مانع اجرای کارهای مهمی که برای یک عملیات انجام شده بود، باشد.
* منتها وقتی که در حین عملیات کربلای چهار با مواجهه شدید دشمن روبرو شدیم. من یکی از فرماندهانی بودم که در جزیره ام الرصاص عملیات کردم. شهید خرازی، آقای قربانی، شهید کاظمی و لشگرهای مهم سپاه در این جزیره عملیات کردند. وقتی دیدیم امکان عبور از ام الرصاص وجود ندارد تصمیم گرفتیم که این عملیات متوقف شود.
* آقای رضایی در بیانشان می خواستند به این نکته اشاره کنند که ما وقتی با فاصله کمتر از ۱۵ روز عملیات کربلای پنج را که پیچیده تر از کربلای چهار بود انجام دادیم و بزرگترین موفقیت را به دست آوردیم، آن وقت هم ما موافق نبودیم و بحث می کردیم.
*بحث مفصلی محضر آقای هاشمی (رحمت الله علیه) پیرامون عملیات کربلای پنج شد. آقای هاشمی اصرار داشتند که عملیات کربلای ۵ صورت گیرد. تصور این بود که با توجه به چسبندگی که بین زمین عملیات کربلای چهار و کربلای پنج وجود داشت، دشمن در زمین عملیات کربلای پنج نیز هوشیار است.
* به همین دلیل بسیاری از فرماندهان مخالف این عملیات بودند اما فرماندهی جنگ اصرار داشت که این عملیات انجام شود و این اصرار درست بود و دشمن در کربلای پنج غافلگیر شد. کربلای چهار عملیات فرعی ما نبود اما بعد از اینکه ما عملیات کربلای پنج را شروع کردیم و پیروزی بزرگی به دست آوردیم و توانستیم از کانال ماهی عبور کنیم و خود را به بصره برسانیم، دشمن به این جمع بندی رسید که کربلای چهار، عملیات فرعی ما بوده است. با توجه به سرعتی که ما در اجرای عملیات کربلای پنج به خرج دادیم این تصور در دشمن به وجود آمد که کربلای چهار عملیات فرعی ما بوده و عملیات کربلای پنج، عملیات اصلی بوده است.
*{literal}{{/literal}در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا می توانیم در مورد جنگ سوالاتی را مطرح کنیم یا خیر؟{literal}}{/literal}: جنگ به اندازه کافی منطق برای دفاع از خود دارد که می تواند هر ذهنی را اگر در آن آگاهی لازم وجود دارد، روشن کند. فکر نمی کنم با توجه به فرماندهی مقتدر جنگ، معنویت و ملیتی که در جنگ وجود داشت بتوان به آن ایرادی گرفت. جنگ ما بی نظیرترین جنگ بوده و من همه جهادها را دیدم و هیچ جهادی به پاکی جهاد ما نیست، دفاع مقدس به اندازه کافی منطق دارد.
*{literal}{{/literal}در مورد پرسشهایی که جوانان در فضای مجازی در رابطه با جنگ دارند{literal}}{/literal}: نمیتوان مبنای عملیاتهای جنگ را فرض بر لو رفتن درمقابل دشمن دانست و اگر بر این مبنا تصمیم گیری میکردیم هیچ عملیاتی انجام نمیشد و در ابهام میماند. عملیات کربلای چهار عملیات اصلی بود و دشمن با اجرای عملیات کربلای پنج که ۱۵ روز بعد انجام دادیم و به پشت کانال ماهی رسیدیم تصور کرد عملیات کربلای چهار عملیات فرعی بوده است. کمااینکه ما وقتی میخواستیم عملیات والفجر ۸ را انجام دهیم در همین منطقه عملیاتی کربلای۴ و کربلای۵ یک تک فریب انجام دادیم و توانستیم این عملیات را مواجه با موفقیت کنیم.
* هیچ وقت در میدان نگاه نمیکردیم که در صحنه مقابل چه اتفاقی میافتد و چون فرماندهی مثل امام داشتیم عملیات مهران و کربلای یک را عملیات مهمی نمیدانستیم، وقتی آقای هاشمی در قرارگاه حاضر شدند و اعلام کردند امام با این لفظ لطیف فرموده به بچهها بگویید مهران را پس بگیرند، این انگیزه ما شد. هیچ وقت صحنه جنگ درگیر موضوعات نفسانی اینگونه نبود، همیشه بر مبنای تکلیف عمل میکرد.خبرآنلاین