کد خبر: ۲۰۴۳۸۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۰ - ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ - 2018August 01
طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، ایران بین 91 کشور در حال توسعه یا توسعه‌ نیافته مقام اول را در فرار مغزها کسب کرده است
شفاآنلاین>اجتماعی> در اخبار شنیدیم و خواندیم که در روزها و ماه‌های اخیر رشد مهاجرت ایرانیان قابل توجه شده است. برخی تحلیلگران اجتماعی این امر را به «نگرانی از آینده» و «غیرقابل پیش‌بینی شدن آن برای ایرانیان» نسبت داده‌اند.

به گزارش شفاآنلاین، این در حالی است که رئیس‌جمهوری بارها به مسئولان و دیگر گروه‌های مرجع جامعه هشدار داد‌ه‌اند که «بکوشیم تا مردم نسبت به آینده نگرانی نداشته باشند.» از همین رو، با دکتر نجفقلی حبیبی درباره اینکه «دلنگرانی مردم از آینده چه پیامدهای سیاسی- اجتماعی می‌تواند برای جامعه ایران داشته باشد؟ و راه برون رفت از آن چیست؟» به گفت‌وگو نشستیم. او که اکنون استاد فلسفه اسلامی است، ریاست دانشگاه‌های الزهرا، دانشگاه تربیت‌ مدرس، دانشکده حقوق و علوم‌ سیاسی دانشگاه تهران، دانشکده علوم‌ قضایی، پژوهشکده امام و انقلاب اسلامی، دانشگاه علامه‌ طباطبایی و معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی را نیز در کارنامه علمی- مدیریتی خود داشته است.

« طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، ایران بین 91 کشور در حال توسعه یا توسعه‌ نیافته مقام اول را در فرار مغزها کسب کرده است»، «سالانه 150 هزار نخبه از کشور خارج می‌شوند» «ایران در مصرف داروهای افسردگی رتبه سوم دنیا را دارد»، «در گزارش جهانی خوشبختی در سال 2018، ایران در رتبه 104 قرار گرفت»، «23.4  درصد از کل جمعیت بالغ کشور دارای اختلالات روانپزشکی هستند» این گزیده‌ای از اخبار و تیتر رسانه‌ها در ماه‌های اخیر است. به نظر شما رسانه‌ها با برجسته و پررنگ کردن اخبار منفی چقدر می‌توانند در نگرانی و یأس مردم نقش داشته باشند؟ نقش رسانه‌ها در ایجاد آرامش در جامعه(Society) و ترسیم افق روشن برای آینده چیست؟

رسانه‌ها به لحاظ داده‌هایی که دارند، اطلاع‌رسانی می‌کنند. آنها مثل همه بزرگان جامعه و حتی پیش و بیش از همه می‌توانند با ترسیم افق روشن آینده که متکی بر تصمیم‌های درست و تلاش مضاعف جامعه است امید آفرین باشند و حوادث و راه برون‌رفت از آنها را خوب ترسیم کنند. با انتشار اخبار ناامیدکننده نباید ترس از آینده را به جامعه القا کنند، چون رسانه و اصحاب رسانه، هم قرار است در این فضا کار و فعالیت کنند و پمپاژ یأس در جامعه دامنگیر خود آنان هم خواهد شد. در این شرایط وظیفه همه ما است که توانمندی‌های اجتماعی را بزرگ کنیم تا با ارائه راه‌حل‌ها امید را در جامعه افزایش دهیم.

 آیا با این کار،  به چشم بستن بر واقعیت‌ها و ایجاد «امید کاذب» متهم نمی‌شویم؟
البته که رسانه‌ها باید مراقب باشند امید کاذب ایجاد نکنند چرا که آن هم پس از مدتی مایه یأس بیشتر خواهد شد. شاید برخی از یأس‌هایی که در جامعه امروز ایران شاهدش هستیم ناشی از همین امید‌آفرینی‌های واهی از سوی برخی مسئولان و سیاستگذاران و برخی رسانه‌های وابسته به آنان بوده باشد. بنابراین امید واهی به همان اندازه ناامیدی می‌تواند مخرب باشد و جامعه را بی‌تحرک کند. اما رسانه‌ها باید آگاهانه و هوشمندانه به «اخبار خوب» هم بپردازند در عین حال  از واقع‌نگری و درستگویی و صداقت هم خارج نشوند. ایستادن در این نقطه از اطلاع‌رسانی است که خواب آشفته جامعه و دلواپسی برای آینده را از جامعه می‌گیرد و آن را به امیدواری‌های سازنده بدل می‌کند.

اخیراً در اخبار شنیدیم که مهاجرت(Migration) ایرانیان روندی رو به رشد داشته است. آیا این امر را می‌توان یکی از پیامدهای نگرانی مردم از آینده‌شان دانست؟ و اینگونه تعبیر کرد که مردم به‌دنبال شرایط ثبات در جای دیگری جز ایران می‌‌گردند؟

زمانی که کشوری درگیر جنگ است یا مشکلاتی از این نوع دارد، ممکن است روند مهاجرت در آن شدت بگیرد اما همیشه مهاجرت به این معنی نیست. باید متولیان اداره سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی جامعه به گونه‌ای عمل کنند که اگر مهاجرتی صورت می‌گیرد برای توانمند کردن فرد مهاجر باشد تا با توانایی بیشتر به کشور بازگردد.

بنابراین میزان مهاجرت مهم نیست بلکه باید سعی کنیم مهاجران ما «مسافران بی‌بازگشت» نشوند! مثلاً، جوانانی ممکن است برای کسب دانش و تجربه علمی و فنی مهاجرت کنند که پس از موفقیت‌های علمی، برای خدمت بهتر به کشور بازگردند. اما ممکن است عده‌ای هم به‌دلیل ترس از آینده، اقدام به مهاجرت کنند که متولیان فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه باید برای رفع مشکلات و از جمله رفع موانع بکارگیری چنین افرادی کوشش کنند تا مبادا جوان تحصیلکرده و متخصص ما ناچار به مهاجرت شود. همه می‌دانند سرمایه‌های عظیمی توسط خانواده و جامعه برای ارتقای علمی جوانان هزینه شده است و بسیار خسارت‌بار است که وقتی جوان کارآمد شده است و وقت خدمت او به کشورش رسیده، مهاجرت کند و با همه سرمایه‌ای که برای او هزینه شده است جامعه از خدمت او محروم شود. بنابراین، بر مدیریت کشور است که همه تلاش خود را به‌کار بگیرد تا امکان خدمت‌رسانی و بکارگیری چنین جوانان برومند به مردم خودشان فراهم شود و البته این قبیل جوانان هم باید به ضرورت حضور خودشان در کشورشان ولو با تحمل سختی توجه داشته باشند و به آسانی تن به مهاجرت ندهند و بدانند که مدیون جامعه خودشان هستند.

این حقیقت که انسان قدرت پیش‌بینی خوبی و بدی رخدادهای آینده را ندارد، حسی از ترس و نگرانی در او ایجاد می‌کند؛ نگرانی از اینکه تلاش‌های او در آینده‌ به ثمر ننشیند و کنترل آینده در اختیارش نباشد. شما دلیل «نگرانی از آینده» در میان ایرانیان را ناشی از چه می‌دانید؟ آیا فکر می‌کنید این به‌دلیل پمپاژ اخبار منفی در جامعه و نتیجه عملکرد منتقدان است یا بواقع دلیل عینی خارجی برای نگرانی‌‌های مردم وجود دارد؟

نگرانی از آینده چند علت می‌تواند داشته باشد؛ یکی «جهل به آینده» است، یعنی چون ما نمی‌دانیم فردا چه می‌شود ممکن است نگران شویم. دیگری داشتن اطلاعات روشن به خطراتی است که در پیش داریم، در چنین وضعیتی برخی به «فکر چاره» می‌افتند و عده‌ای در «دام نگرانی». مسأله ایمان به خداوند متعال و امید به او و امید به آینده در این مورد بسیار مؤثر است. «ترس» هم عامل درونی دارد و هم عامل خارجی. اما همیشه «بدبینی» مهم‌ترین عامل برای ترس از آینده است؛ بدبینی نسبت به خود، توانایی‌های خود، جامعه خود، ظرفیت‌های خود و بی‌توجهی به این نکته که خداوند هم هست و ما را یاری خواهد کرد، البته به شرطی که به راه او برویم؛ چنین ایمانی ما را به آینده امیدوار خواهد کرد.

راه‌های برون رفت از فضای نا امیدی و ترس از آینده چیست؟

راه‌های برون رفت متعدد است. باید راه‌های حضور فعال افراد کارآمد در بخش‌های مختلف جامعه فراهم شود و با همه عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و قضایی ناامیدکننده جوانان مبارزه شود. مردم‌سالاری و عدالت‌اجتماعی و امکان حضور جوانان در میدان‌های مختلف زندگی اجتماعی، اعم از سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی، می‌تواند امیدآفرین باشد. جوانان برای اینکه پاک و پرشورند، نیاز به حضور در میادین خدمات اجتماعی دارند و باید برای چنین حضوری تربیت شوند. باید برای تحقق امکان حضورشان در چنین میادینی سرمایه‌گذاری جدی صورت گیرد و عملاً اتفاقی خوش بیفتد. حضور موفق جوانان در مؤسسات دانش‌بنیان نمونه روشنی است از اینکه حضور جوانان در سایر عرصه‌های خدمات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برای اقتدار ملی حضور مبارکی خواهد بود.

چقدر حس نگرانی و اضطراب موجود در جامعه ناشی از ویژگی‌های دنیای مدرن و رسانه‌های اجتماعی است که کنترل افکار عمومی را در دست می‌گیرند و حتی گاهی اذهان جمعی را مدیریت می‌کنند؟

سرعت اطلاعات و پیشرفت سریع تکنولوژی هم می‌تواند موجب نگرانی شود. البته برای آن دسته از افرادی که به «ثبات» دل بسته‌اند و از تحول سریع می‌هراسند و نمی‌دانند وضعشان چه می‌شود نیز می‌تواند منشأ نگرانی و ترس از آینده را به همراه داشته باشد. از این نظر، روزگار ما برای کسانی که به وضع موجود دل بسته‌اند بسیار نگران‌کننده است و لذا بزرگان گفته‌اند فرزند زمان خویشتن باش. زمانه ما زمانه سرعت است و نه ماندن و درجا زدن. اگر درجا زدی می‌مانی و همین ماندن یعنی از پای درآمدن. لازم نیست هیچ دشمنی تو را از پای درآورد. پس باید با امید به آینده حرکت و کوشش کنیم و ناامیدی را از خود دور کنیم و بکوشیم تا مشکلات را از جلو پای خود برداریم، هر چند که دشوار باشد. در قرآن مجید هم گفته شده است از رحمت خدا ناامید نشوید.

آیا «دلنگرانی برای آینده» ما را مجبور خواهد کرد در حال خود تغییراتی مثبت ایجاد کنیم، یا برعکس، باعث می‌شود گام‌های بی‌اساس برداریم؟

ترس از آینده ممکن است برای عده‌ای منشأ حرکت و تلاش و برداشتن موانع از سر راه و آماده کردن مسیر حرکت به سوی آینده بهتر باشد و برای عده‌ای ممکن است مایه ترس و نگرانی و حتی خودکشی فردی یا سیاسی شود. چنین است که همه و بخصوص کسانی که نوعی نقش رهبری دارند از جمله معلمان، استادان، دانشمندان و سیاستمداران وظیفه اجتماعی‌شان است که به جامعه امید دهند و مسئولیت‌های خود را چنان انجام دهند تا افرادی که به ایشان نگاه می‌کنند امیدوار به آینده شوند و برای ساختن بنای صحیح زندگی فردی و اجتماعی با جدیت و امید به آینده بکوشند.

آیا «امیدآفرینی در جامعه» تنها نقش رهبران سیاسی است؟ چه نهادها و چه کسانی در این زمینه می‌توانند از افتادن جامعه در ورطه یأس جلوگیری کنند؟

قطعاً برای داشتن جامعه‌ای امیدوار و خالی از نگرانی برای آینده تنها کارگزاران سیاسی نقش ندارند هرچند که سهم عمده‌ای دارند اما همه نهادهای فرهنگی، دینی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و همه کسانی که به نوعی نقش رهبری دارند؛ مثل معلمان، دانشمندان، روحانیون، سیاستمداران، احزاب، هنرمندان، ورزشکاران و همه شخصیت‌های مورد اعتماد جامعه، در این امر باید دخیل و سهیم باشند. چون تزریق یأس در جامعه همه را متضرر خواهد کرد بنابراین اگر می‌خواهیم کمتر از تحولات پیش‌رو ضرر ببینیم هر یک از ما به سهم خود باید سعی کنیم امید به آینده را حفظ کنیم و از دلواپس کردن دیگران در روزهای پیش‌رو بپرهیزیم.
مطالب مرتبط
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: