کد خبر: ۱۸۵۳۳۱
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۰ - ۲۷ بهمن ۱۳۹۶ - 2018February 16
،مادر، ماه‌های پایانی بارداری اش را پشت سر می‌گذاشت که زلزله آمد. زلزله‌ای به قدرت ۷.۳ ریشتر؛ قدرت غرش زمین در شب ۲۱ بهمن ماه آنقدری بود که برای همیشه در تاریخ ایران ثبت شود. آن روزها یک ایران عزادار مردم کرمانشاه شد.
شفاآنلاین>اجتماعی>سرمای شدید هوا، زندگی در چادر و تاخیر در درمان همه دست به دست هم دادند تا نوزاد ۲ ماه و ۱۰ روزه جان خود را از دست دهد و یکی دیگر از قربانیان زلزله کرمانشاه تلقی شود.

به گزارش شفاآنلاین،مادر، ماه‌های پایانی بارداری اش را پشت سر می‌گذاشت که زلزله آمد. زلزله‌ای به قدرت ۷.۳ ریشتر؛ قدرت غرش زمین در شب ۲۱ بهمن ماه آنقدری بود که برای همیشه در تاریخ ایران ثبت شود. آن روزها یک ایران عزادار مردم کرمانشاه شد.

خانه‌های زیادی تخریب شدند و خانه استیجاری زن باردار هم یکی از همان خانه‌ها بود. از فردای زلزله، چادر سرپناه روزهای تاریک زندگی شان شد.

قرار بود بعد از ۴ سال انتظار، پدر و مادر جوان صاحب فرزند شوند. حتی پیش از زلزله، بسیاری از لباس‌های نوزاد به دنیا نیامده را خریده بودند، لباس‌هایی که همه زیر آور ساختمان ماندند.

روزها بعد از زلزله و در شرایطی بسیار دشوار، نوزاد متولد شد. نوزادی پسر که خانواده نام او را "کارن" گذاشتند.

از بد روزگار، "کارن" در شرایطی به دنیا آمده بود که خانه شان ویران شده و دیگر سقفی بالای سرشان نبود. در سرمای زمستان، نوزاد تازه متولد شده را در پتو می‌پیچیدند تا شاید کمی گرم شود اما سرمای شدید هوا آن هم در شب های کرمانشاه به هیچ زلزله زده‌ای رحم نمی‌کند.

سرما به بدن نحیف نوزاد تازه متولد شده رسوخ کرده بود. کارن حتی توان گریه کردن هم نداشت. از سرما کبود می‌شد و مادر هر ساعت برای اطمینان از نفس کشیدن نوزادش از خواب می‌پرید.

شدت سرما خوردگی نوزاد آنقدر زیاد بود که خانواده او را برای درمان به کرمانشاه منتقل کردند. در ابتدا به علت پر بودن تخت‌های بیمارستانی، نوزاد آنها پذیرش نمی‌شود اما بعد از یک رفت و برگشت به منطقه سرپل ذهاب و درمان نشدن در بیمارستان این شهر، بار دیگر به کرمانشاه باز می‌گردند. نوزاد بعد از چند روز، در یکی از بیمارستان های کرمانشاه جان خود را از دست می‌دهد. پیکر نوزاد ۲ ماه و ۱۰ روزه، بعد از انجام مراحل قانونی از سوی پزشکی قانونی به خانواده تحویل داده شد.

کاوه الیاسی، پدر کارن، نوزاد ۲ ماهه در رابطه با روزهای دشورای که پشت سر گذاشته و مرگ فرزندش به خبرنگار گروه اجتماعی مهر ، می‌گوید: شب‌های کرمانشاه بسیار سرد است. آدم بزرگ ها تا صبح یخ می زنند چه برسد به نوزادی که تازه متولد شده باشد.

وی می‌افزاید: زمانی که همسرم ماه‌های آخر بارداری خود را پشت سر می‌گذاشت، زلزله آمد. ابتدا قرار بود به خانواده ما کانکس داده شود اما با وجود اینکه فرزند ما متولد شد و خانواده دارای نوزاد در اولویت دریافت کانکس هستند، باز هم کانکس به ما داده نشد.

پدر نوزاد فوت شده کرمانشاهی با اشاره به بیماری فرزندش می‌گوید: به علت سرما خوردگی، کارن سرفه‌های بسیار زیادی می‌کرد. گاهی احساس می‌کردیم که به سختی نفس می کشد، انگار ریه‌هایش یخ زده بودند. برای درمان، او را به یکی از بیمارستان‌های کرمانشاه بردیم و آنها هم اعلام کردند که نوزاد باید به بیمارستانی دیگر منتقل شود. این کار را انجام دادیم اما در آنجا به ما اعلام شد که تخت خالی برای نوزاد ما در بیمارستان وجود ندارد.

الیاسی می‌افزاید: حال فرزندم اصلا خوب نبود. همسرم مرتب گریه می‌کرد و ما به مسئولان بیمارستان گفتیم که حاضر هستیم در راهرو بیمارستان ساکن شده و نوزاد را در راهرو بخش اورژانس بخوابانیم. آن زمان به ما اعلام شد که روز بعد به بیمارستان مراجعه کنیم.

وی با اشاره به حضورشان در بیمارستان سرپل ذهاب برای پیگیری درمان نوزاد بیمار می‌گوید: بعد از اینکه کارن در بیمارستان پذیرش نشد به سرپل ذهاب بازگشتیم. آنجا از قفسه سینه فرزندم عکس تهیه شد و به ما گفتند که باید برای ادامه درمان به کرمانشاه باز گردیم.

پدر نوزاد فوت شده کرمانشاهی با اشاره به بازگشت مجدد آنها به کرمانشاه برای ادامه درمان نوزادشان می‌گوید: فرزندم چند روز بود که حتی قادر به خوردن شیرخشک هم نبود. دائم سرفه می‌کرد و به سختی نفس می کشید. بعد از اصرارهای زیاد من و مادرش، سرانجام بیمارستان کرمانشاه، کارن را پذیرش کرد اما کار از کار گذشته بود. نوزاد من چند روز بین بیمارستان‌ها رد و بدل می شد و سرمای هوا وارد بند بند استخوان های نحیفش شده بود.

وی می‌افزاید: بعد از اینکه فرزندم در بخش "ای سی یو" بیمارستان بستری شد، دوام نیاورد و پزشکان خبر فوت او را اعلام کردند. اکنون جواز دفن کارن هم صادر شده و قرار است در چادرمان در روستای "زعفران" سرپل ذهاب برای او عزاداری کنیم.

پدر توانی برای حرف زدن ندارد، از مراسم عزاداری نوزاد که می‌گوید، یاد همسر جوانش می‌افتد. زنی که تنها در گوشه ای از چادر یخ زده شان کز کرده و خاطرات شیرین اما دشوار ۲ ماه زندگی با نوزادش را مرور می‌کند.


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: