به گزارش شفاآنلاین، انبوه شواهد پژوهشی و تجارب پرشمار بالینی و تجربی نشان از آن دارند که در کشورمان دست کم نیمی از زوجها، حتی آنانی که تنها چند سال معدود از ازدواجشان سپری گشته است، گرفتار «تغارضات» و تنشهای بیش و کم شدیدی هستند که آرامش ذهنی و ایمنی روانی را از آنان ستانده و زندگی مشترکشان را دستخوش آشوبناکی و چالش ساخته است.
دو. زیانباری و آزاردهندگی چنین تعارضات و تنشهایی بویژه از آن رو است که از یک سو تلاش برای «خوشبخت زیستن» را به کل به کناری نهاده است و از دیگر سو "معنای زندگی" را به حاشیه رانده است.
افزون بر آن، در گروهی از زوجها دامنه این تعارضات ویرانگر آنچنان بسط و گسترش یافته است که امکان تربیت فرزندان را از آنان ستانده است، به همین سبب در چنین خانوادههایی متاسفانه نه تنها «احساس دلبستگی امن»در فرزندان شکل نمیگیرد بلکه حتی فرایند «اجتماعیشدن نرمال» فرزندان نیز دستخوش اختلال میگردد.
سه. من در تلاشهای پژوهشی و نیز در اقدامات درمانگرانه خود به شواهد متقنی دست یافتهام که نشان میدهد در خانوادههای پرتعارض حداقل یکی از زوجها از یک یا چند اختلال شخصیت رنج میبرد. بویژه، در میان چنین زوجهایی اختلال شخصیت مرزی (که با بیثباتیهای آزاردهنده و رفتارهای خلقالساعه و تکانشی مشخص میشود)، اختلال شخصیت وسواسی (که مشخصه بارز آن درگیر شدن در جزئیات بیاهمیت و نیز خسته و مته به خشخاش گذاشتن است) و اختلال شخصیت روان دردمند(که با دیگر آزاری و ضعف وجدان اخلاقی و بیحسی عاطفی معین میگردد) شیوع بیشتری دارند.
هریک از این اختلالات شخصیتی میتواند بسترهایی برای فروشدن زوجها در تعارضات پایانناپذیر و آزاردهنده مهیا سازند.
چهار. متاسفانه وجه ناخوشایند اختلالات شخصیت آن است که مبتلایان به چنین گژکارکردیهای روانشناختی جز از سر اجبار تن به درمانگریهای روانی نمیدهند. از همین روی ممکن است با اختلال خود تا پایان عمر دیگران، بویژه همسران و فرزندانشان را رنج بدهند.
پنج. درمان موفقیتآمیز اختلالات شخصیت مستلزم اصلاح «طرحوارههای ذهنی و رفتاری» مبتلایان به این اختلالات است. چنین اصلاحی نیز تنها از طریق درمانگریهای شناختی و یا روانکاویهای بلندمدت صورت میگیرد.