گاهی بعضی از دوستان ، افراد ترانس سکشوال را با افراد همجنس گرا تمایز نمی دهند . افراد ترانس سکشوال کسانی هستند که روح خود را اسیر بدنی میدانند که به جنس مخالف تعلق دارد و میخواهند تغییرجنسیت دهند تا به بدن واقعی خود برسند و با جنس مخالف زندگی کنند .
شفا آنلاین:از یک دوست همجنس گرا پرسیدم یک فرد همجنس گرا <Homosexual>را چگونه تعریف میکنید ؟
او گفت : شما فکرش را بکنید که سیاره ای وجود داشته باشد که همه ساکنین آن از یک جنس باشند یعنی همه بشکل زن و یا مرد . کار کنند ، بخورند ، بنوشند ، برقصند ، آواز بخوانند ، پیکار کنند ، عاشق شوند و غیره . فرض کنیم ساکنین کره همجنس گرا همگی بشکل زن باشند و اگر یک از ساکنین کره زمین ، یکی از ساکنین کره همجنس گرا را به کره زمین ببرد و اگر یکی از مردان زمینی عاشق او شود ، آیا میدانید برای ساکن کره همجنس گرا در ارتباط با این عشق چه حالتی دست خواهد داد ؟ او احساس خواهد کرد که یک گوریل عاشق او شده است . این احساس یک همجنس گرا به جنس مخالف است . آیا شما مایلید با یک گوریل ازدواج کنید ؟
ترانس سکشوال کیست ؟
به گزارش شفا آنلاین:گاهی بعضی از دوستان ، افراد ترانس سکشوال را با افراد همجنس گرا تمایز نمی دهند . افراد ترانس سکشوال کسانی هستند که روح خود را اسیر بدنی میدانند که به جنس مخالف تعلق دارد و میخواهند تغییرجنسیت دهند تا به بدن واقعی خود برسند و با جنس مخالف زندگی کنند . در همین ارتباط از یک دوست ترانس سکشوال پرسیدم یک ترانس سکشوال را چگونه تعریف میکنید ؟
او گفت : فکرش را بکنید مردی شبی با همسرش به بستر خواب برود . صبح وقتی او از خواب برمیخزد بالایش یک مردی سبیل کلفت را میبیند که میخواهد او را ببوسد ! مرد مشتش را گره کرده و یک تو دهنی به آقا سبیلو میزند و بلند میشود اما وقتی بلند میشود ، ناباورانه میبیند که پستانهای زنانه دارد او به آئینه خیره میشود و میبیند او تبدیل به یک زن شده است . این شخص ترانس سکشوال است که حال روحش اسیر بدن جنس مخالف است . آیا فکر میکنید مرد دیروزی که جسمش به زن تبدیل شده تمایل به زندگی زناشویی با یک مرد را خواهد داشت ؟
همجنس باز کیست ؟
همجنس بازان افرادی هستند که در صورت فقدان جنس مخالف و یا تنوع طلبی با هم جنس خود مقاربت میکنند و در حالت عادی میتوانند با جنس مخالف مقاربت نمایند .
همجنس گرایی و همجنس بازی (منبع : شرح – خلاصه شده )
همجنس گرایی یا تعلق عاطفی و جنسی به جنس موافق ؛ امروزه دیگر لغت نامانوس و نا آشنایی به نظر نمی رسد. امروز در اقصی نقاط جهان ؛ هم جنس گرایان به عنوان بخشی از شهروندان جامعه زندگی می کنند و بسیاری جوامع حقوق آنان را به رسمیت شناخته اند.
اما در این زمینه با دو لغت و دو تعریف کاملا مجزا روبرو هستیم که گاهی به غلط مترادف هم تلقی می شوند. در تعریف نخست ؛ همجنس گرایی ؛ با داشتن بار معنایی گرایش ؛ به یک گرایش و کشش فطری اشاره دارد که می بایست لزوما در نهاد فرد قرار داشته باشد. اما همجنس بازی ؛ با همراه داشتن بار معنایی لغت بازی ؛ به یک تفنن جنسی و یک متد ارضا نیازهای عاطفی و جنسی اشاره می کند.
فطری یا انتخابی جدل از آنجا آغاز می شود که همجنس گرایی در برابر این سوال قرار می گیرد. فطری یا انتخابی ؟
اگر تمایل فطری ؛ عاطفی و جنسی به جنس مخالف را حالت ایده آل و معمول فرض کنیم و بپذیریم که کشش و جاذبه به جنس مخالف درست همانند داشتن دو دست و دو پا و یک بینی نشانه سلامت جنسی و ژنتیکی انسان محسوب می شود ؛ می توانیم همجنس گرایی را یک حالت فطری و ژنتیکی خاص بنامیم.
البته لازم به ذکر است که کماکان در این تعریف همجنس گرایی به عنوان یک حالت خاص محترم و همجنس گرا به عنوان یک انسان صاحب حق و حقوق کامل شهروندی محسوب می شود.
همجنس گرایی به عنوان یک انتخاب
اما اگر تمایل جنسی و عاطفی به جنس موافق را یک نوع از انواع ارتباطات قابل انتخاب انسانی در نظر بگیریم ؛ با این تعریف که هر انسانی که بخواهد می تواند آن را به عنوان یک تنوع و یک راه ارضا غرایض خود انتخاب کند ؛ در این صورت همجنس گرایی را یک متد قابل انتخاب دانسته ایم.
در این حالت باید بپذیریم که تمایل به جنس موافق نیز همانند تمایل به جنس مخالف در نهاد فطری اکثریت انسان ها وجود دارد و تنها این روش های تربیتی بوده که یکی را بارور کرده و دیگری را خفته نگه داشته است. بر همین اساس هر لحظه ممکن است تحت شرایط اجتماعی و فرهنگی و تربیتی ؛ این حس فروخفته بالفعل گردد و در تمایلات انسان نمود پیدا کند.
همجنس گرایی نمی تواند انتخابی باشد
روش های تربیتی و تاثیر تربیت در زندگی انسان از گذشته تا به امروز درگیر محدودیت هایی ست که بر همین اساس نمی توان پذیرفت همجنس گرایی هم دقیقا همانند تمایل به جنس مخالف در نهاد همه انسان ها و به همان شدت وجود داشته باشد.
انحصاری بودن روش های تولید مثل به ارتباط زن و مرد ؛ باعث شده است که ایده آل ترین تعریف خانواده در انحصار تمایل به جنس مخالف قرار گیرد و چون روش تولید مثل ؛ یک بحث تربیتی نیست ؛ می توان نتیجه گرفت که همجنس گرایی که حالت خاص از تمایلات جنسی و عاطفی ست نه یک حالت عمومی.
همجنس گرایی بیماری نیست
بیماری حالت خاصی از شرایط ژنتیکی و روانی ست که به دلیل مشکلاتی که برای فرد مبتلا فراهم می کند نیازمند درمان است و اصولا -حتی با شانسی بسیار اندک- با درمان قابل معالجه است. اما همجنس گرایی با اینکه یک حالت خاص ژنتیکی و روانی ست اما نیازمند درمان نیست و اصولا با درمان قابل معالجه نیز نمی باشد. پس از تعریف بیماری خارج است.
همجنس بازی چیست ؟
همجنس بازی ؛ انحراف جنسی ناشی از شرایط اجتماعی ؛ فرهنگی و تربیتی ست که در فردی که فطرتا همجنس گرا نیست ظهور می کند. مثلا در شرایط فشار و سختگیری پیرامون مسائل جزئی جنسیتی ؛ افرادی به ناچار و به علت دسترسی بهتر به هم جنسان خود ؛ برای ارضا غرایض جنسی به همجنس بازی روی می آورند. در این حالت اگر این شرایط ادامه پیدا کند ؛ فرد به این شرایط عادت کرده و فطرت اصولی جنسی اش که همانا تمایل به جنس مخالف است به مرور تضعیف می شود و به غلط تصور می شود که این فرد همجنس گراست.
همین طور در شرایط بی بند و باری جنسی ؛ همجنس بازی بسیار مشاهده شده است. فرد در این شرایط به دلیل غوطه ور شدن در مسائل جنسی ؛ دچار یک تنوع طلبی بیمار گونه می شود و به انحرافات جنسی دچار می شود. انحرافات مازوخیستی ؛ آزار طلبی و همجنس بازی شایع ترین نمونه های انحرافات در شرایط بی بند و باری جنسی هستند.
دیگر عامل جدی بروز انحراف همجنس بازی ؛ عدم آگاهی کافی از روش ها و اصول ارتباط جنسی کامل و سالم با جنس مخالف است. معمولا زنانی که در ارتباط جنسی خود با مردان دچار یک نوع مردسالاری عمیق جنسی و به نوعی بهره کشی و آزار شده اند و حقوقشان در آمیزش جنسی به هیچ گرفته شده است ؛ پس از مدتی دچار سرد مزاجی و زدگی و ترس از روابط جنسی می شوند. در این مواقع احتمال خطر همجنس بازی به وجود می آید. چون در این گونه موارد فرد به یک نفر از جنس خود بیشتر و بهتر می تواند اعتماد کند و نزدیک شود.
آموزش آری … تبلیغ نه
اما نباید فراموش کرد که چه در جوامع ما و چه در جوامع مدرن ؛ همجنس گرایی و جامعه همجنس گرایان ؛ خطر ایجاد و گسترش انحراف جنسی همجنس بازی را به همراه خود دارند. باید توجه داشت ؛ همزمان با آموزش ؛ همواره همجنس گرایان را از ایجاد یک جو تبلیغاتی بر حذر داشت. مثلا نباید سازمان حمایت از همجنس گرایان ؛ درست مثل یک کلوپ اسب سواری عضو بگیرد. حتما باید نظارت پزشکی و روانی کامل و قوی وجود داشته باشد تا ساز و کارهای مربوط به امور همجنس گرایان از خطر ایجاد و بسط و گسترش انحرافات جنسی مصون بماند.
همجنس گرایی ( منبع : ویکیپدیا – خلاصه شده )
همجنسگرایی یکی از گرایشهای جنسی است که ویژگی آن تمایل زیباییشناختی، عشق رومانتیک و تمایل جنسی فردی است که تنها متوجه جنس همگون با خود او است. همجنسگرایی همراه با دو گرایش دیگر جنسی، یعنی دگرجنسگرایی و دوجنسگرایی، جزو سه گرایش اصلی جنسی است. به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد دگرجنسگرا و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به افراد همجنس با خود تمایل دارند، دوجنسگرا میگویند.
مشخص کردن این که چند درصد از یک جمعیت همجنسگرا است به دلایل مختلفی برای پژوهشگران دشوار است. امروزه براساس بیشتر مطالعات در جوامع مختلف بین ۲٪ تا ۱۳٪ افراد جامعه همجنسگرا هستند.بسیاری از همجنسگرایان زندگی سالم و تنظیم شده و شادی دارند. همچنین اغلب همجنسگرایان در روابط عاطفی پایدار هستند. بر اساس مطالعات روانشناختی حس عاطفی در همجنسگرایان با حس عاطفی موجود در دگرجنسگرایان برابر است و تفاوتی ندارد. روابط و رفتارهای همجنسگرایانه همانگونه که مورد ستایش واقع شدهاند در طول تاریخ بسته به موقعیت٬ فرهنگ و زمان وقوع٬ محکوم نیز شده است. از اواخر سده ۱۸ میلادی جنبشهایی به منظور شناساندن و گرفتن حقوق قانونی برابر همچون حق ازدواج، اتحاد مدنی، سرپرستی فرزندخوانده، استخدام، خدمت در ارتش و دسترسی برابر به خدمات درمانی برای همجنسگرایان بهوجود آمده است.
تئوری هورمونی پیش از تولد
زیستشناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی تاحد زیادی کشف شده است. استرادیول و تستوسترون که به وسیلهٔ آنزیم ۵-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم مانند نشانگان بی حسی آندروژنی و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه) بهنظر میرسد همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است.
تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصبشناس سیمون لوی، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد. این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی دریافت که مغز ۱۰٪ از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد. گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است. با این حال خود «لوی» میگوید: «تحقیقات من ثابت کنندهٔ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگرا کننده معرفی نکردهام. INAH-۳ بیشتر مانند حلقهای از زنجیرهٔ هستههای شکل دهندهٔ رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل میکند تا یک هستهٔ همجنسگرا کننده … و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند.» تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند. مقایسهای که بین اندازهٔ INAH-۳ در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعهٔ آماری) نشان داد که اندازهٔ این بخش از مغز در هر دو آنها مشابه است. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر ابتلا به ایدز بر اندازهٔ INAH-۳ یافته نشده است. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجه مشابهی منتهی نشده است.
بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگتر با همجنسگرایی فرد میباشد. بلانکارد و کلاسن در سال ۱۹۹۷ اعلام کردند هر برادر بزرگتر احتمال همجنسگرایی فرد را تا ۳۳٪ بالا میبرد. این یافته طبق گفتهٔ بلانکارد «یکی از معتبرترین یافتههای اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شده است.» بر طبق این یافته، گفته میشود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد میکند و این واکنش با جنین بعدی تشدید میشود. این جنینها آنتی ژن H-Y که نفش آنها در تغییرات جنسی مهرهها تقریباً ثابت شده را تولید میکنند. و این همان آنتی ژنی است که آنتی بادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یادآوری (از نظر ایمنی شناختی) مینماید. سپس آنتی بادیهای H-Y تولید شده توسط مادر به جنین حمله میکنند و کارایی آنتی ژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین میآورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر» یاد میشود.
پزوهشهای جدید اثبات کردهاند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شبیه است.
ژنتیک
از منظر ژنتیکی تئوریهای کمی به منظور توضیح یک ژن مستقیم برای همجنسگرایی وجود دارد هرچند یک وجود «ژن گی» یک باور عمومی در جامعه است. دیدگاه فراگیر در میان دگرباشان جنسی آن است که آنها از همان ابتدای تولد همجنسگرا به وجود آمدهاند. براساس پاره از پژوهشها ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر میتواند بر گرایش جنسی فرزند تاثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنسگرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد. پژوهشگران در این تحقیق کروموزم غیرفعال X را در ۹۷ مادر دارای فرزند همجنسگرا و ۱۰۳ مادر دارای فرزند دگرجنسگرا مورد آزمایش قرار دادند. با این وجود برخی از پژوهشگران بر این عقیده هستند که ژنی تحت عنوان «ژن گی» وجود ندارد بلکه رفتار همجنسگرایانه معلول عملکرد چندین ژن است.
در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کرهای موفق شدند که با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موشهای ماده را تغییر دهند. موشهای ماده مورد آزمایش از آن پس به موشهای جنس موافق خود علاقه نشان میدادند و موشهای نر را پس میزدند و از بوئیدن ادرار موشهای نر خودداری میکردند؛ این در حالی بود که موشهایی که این ژن را حفظ کرده بودند به موشهای نر واکنش نشان میدادند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث میشود مغز موشها همانند مغز موشهای نر عمل کند.»
تفاوتهای زیستشناختی همجنسگرایان با دگرجنسگرایان
گزارشات بیان میکنند مردان همجنسگرا آلت تناسلی بزرگتر و قطورتری نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند.
نیمکرههای مغز در مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا نسبت به هم موزون است در حالی که نیمکره راست زنان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا نسبت به نیمکره چپ بزرگتر است.بوی حاصل از زیر بغل در مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا متفاوت است.
مردان و زنان همجنسگرا نسبت به دگرجنسگرایان بیشتر چپ دست هستند.
اصلاح رفتار
تاکنون هیچ سند علمی و معتبری بدست نیامده که حاکی از «درمان» موفق یک همجنسگرا و تبدیل او به یک دگرجنسگرا باشد و حتی برخی افراد در اثر چنین «درمان»هایی دچار صدمات خطرناک و جدی شدهاند. با این حال طرفداران درمان همجنسگرایی به افرادی اشاره میکنند که به زعم آنها «موفق» شدهاند. به هر جهت تنهٔ اصلی جامعهٔ پزشکی و روانشناسی این ادعاها را مردود میداند و تلاش برای تغییر گرایش جنسی را بیاثر و بالقوه خطرناک تلقی میکند.
طبیعت در برابر تربیت
این که بین عوامل روانشناختی و عوامل زیست شناختی کدام بر همجنسگرایی مؤثرتر است مسأله ایست که همواره عامل بحثهای بسیار شده است. از این عوامل میتوان به عوامل ژنی و یا هورمونهای مؤثر بر جنین نام برد. از نظر تاریخی فروید و روانشناسان دیگری در شاخهٔ روانکاوی معتقد بودند که تجربیات دوران کودکی در شکلگیری گرایشهای جنسی مؤثرند. به عنوان مثال فروید معتقد بود که نوجوانان همگی همجنس گرا هستند و پس از گذراندن مراحلی دارای حالات دگرجنسگرایی میشوند و آنها که همجنسگرا میمانند به علت مواجهه با یک مانع یا حادثهٔ بازدارنده، تکامل جنسی خود را به اتمام نرساندهاند. او همچنین معتقد بود که بعضی افراد که این دورهٔ تکامل جنسی را بدون هیچ مشکلی طی کردهاند نیز همچنان در درون خود به صورت پنهان و به درجات متفاوت دارای تمایلات همجنس خواهانه هستند. کشفیات مدرن علمی و پزشکی تأکید بر زیست شناختی بودن عوامل همجنسگرایی و رفتارهای همجنسگرایانه در کودکی دارند و این عوامل شامل عوامل ژنتیکی و یا کسب شده در رحم مادر میباشند. ناگفته نماند که همین پیش زمینههای زیست شناختی همجنس گرایانهاست که در کودکی شرایط ایجاد عوامل روانشناختی را مهیا میکند.