بیماری که در آن زمان روان شناس ها از دو واژه یونانی «نوستوس» به معنای خانه و «آلژیا» به معنی غم و درد و ترکیب آن «غم و حسرت برگشت به خانه» به کار می بردند.
شفا آنلاین: شاید کمتر کسی بداند واژه نوستالژی زمانی که
برای نخستین بار در دنیا به کار برده شد نوعی بیماری بود. بیماری ای که
زمان جنگ در اروپا گریبان سربازهای دور از خانه را می گرفت و آن ها را
ویران می کرد.
به گزارش شفا آنلاین:بیماری که در آن زمان روان شناس ها<Psychologists> از دو واژه یونانی «نوستوس» به معنای
خانه و «آلژیا» به معنی غم و درد و ترکیب آن «غم و حسرت برگشت به خانه» به
کار می بردند. با آن که این واژه یونانی است برای نخستین بار یک پزشک
سوییسی در قرن 17 این ترکیب را ساخت؛ اما به مرور زمان این واژه تنها
در کتاب ها و اصطلاحات پزشکی و روان شناسی کاربرد نداشت؛ بلکه از آن در
جامعه و زندگی های روزمره هم استفاده شد به طوری که دیگر از نوستالژی برای
مرور گذشته به شکل های مختلف به کار بردند.
حدود
دهه 80 شمسی و بزرگ تر شدن بچه های دهه 50 و 60 بود که واژه نوستالژی نیز
در کشور ما کاربردی تر شد و بسیاری می دانستند وقتی از نوستالژی حرف می
زنیم از چه حرف می زنیم. اما واژه نوستالژی در ایران و بین مردم تنها یک
کاربردش بیشترین استفاده را داشت آن هم بیشتر مفهوم حسرت گذشته بود و ترس
این که دیگر از دهه های 70 به بعد هیچ وقت نمی توانند چنین یادگاری هایی از
گذشته شان داشته باشند و به آن عشق بورزند.
یونس
یونسیان پژوهشگر و محققی است که سال هاست در این زمینه یعنی واژه نوستالژی
در حال تحقیق و مطالعه است. به طوری که به گفته خودش مقاله و نوشته ای در
جهان وجود ندارد که در آن واژه نوستالژی به کار برده شده باشد که او و تیم
تحقیقاتی اش آن را نخوانده باشند. او نزدیک به یک دهه است که به این موضوع
از وجوه مختلف می پردازد و سعی می کند با بومی سازی این واژه آن را برای
جامعه اش توضیح دهد و چه جایی بهتر از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی که
افراد بیشتری را در بر می گیرد.
یونسیان با
همین هدف بود که 6 سال پیش صفحه اینستاگرام خود را راه اندازی کرد و با آن
که تا امروز بیش از 144 هزار دنبال کننده دارد و بیش از 2500 پست گذاشته
هیچ وقت به فکر درآمدزایی از صفحه اش نبوده و تنها کاری که کرده تلاش برای
کاربرد درست از واژه نوستالژی و یاددادن آن به مردم جامعه است. کاری که به
نظر می رسد موفقیت آمیز بوده و حالا بعد از 6 سال این فضا را از حالت مجازی
به فضای واقعی نیز آورده و تقریبا یک ماه می شود که گردهمایی های حضوری را
هم راه اندازی کرده و شاید در آینده نزدیک این گردهمایی ها را با کمک
شهرداری ها و میراث فرهنگی به شهرستان های دیگر نیز بکشاند تا همه بتوانند
با مفهومی فراتر از نوستالژی که این روزها تنها به معنای یادآوری و حسرت
گذشته خوردن است آشنا کند.
چرا
نوستالژی؟ چطور شد که متوجه این موضوع شدید نوستالژی آن قدر مفهوم گسترده
ای دارد که هم می شود درباره آن سال ها نوشت هم تحقیق کرد و هم به زوایای
مختلف آن پرداخت؟
متولد سال 1360 هستم.
یعنی دقیقا دورانی که قرار بود در آن دوران وارد صنعت کسب و کار شویم. سال
79 بود که توانستم در رشته مهندسی صنایع وارد دانشگاه امیرکبیر شوم؛ اما
متاسفانه در همان سال ها می دیدم که بسیاری از دوستان و هم دانشگاهی هایم
عزم سفر بستند و از کشور خارج شدند! نمی خواستم مانند آن ها رفتار کنم، اما
از رفتن آن ها هم دلگیر می شدم.
این موضوع ضربه شدیدی به من وارد کرد و نمی توانستم با این موضوع کنار
بیایم. از سوی دیگر پدر من با وجود آن که دبیر ورزش و استاد دانشگاه بود
اما به جمع آوری اشیای قدیمی، عتیقه و آنتیک علاقه داشت. این علاقه نیز به
شکل ژنتیکی به من سرایت کرد. چون این حس جمع آوری اشیای قدیمی به این صورت
بود که من احساس می کردم یک بخش از گذشته مان را داریم از دست می دهیم و من
حداقل سعی کنم بخشی از آن را محافظت کنم.
این
دو حس موجب شد ترکیبی از غم غربت و نبودن دوستان طعم گس خاطراتی را که
داشتم به سرعت از بین ببرد. از طرف دیگر مدرنیته در دهه 70 و 80 به شکل
افسارگسیخته ای در حال تغییر شهر و آدم هایش بود. همین اتفاقات موجب شد تا
در ذهن من ساز و کاری ایجاد شود تا حواسم را به آن چه داشتم از دست می دادم
بیشتر جمع کنم.
با وجود آن که بعد از این تغییر و تحولات علاقه ام را به درس خواندن از دست
داده بودم؛ باز هم خودم را وارد دنیای دانشگاهی کردم. تا دکتری پیش رفتم و
به دانشکده مدیریت دانشگاه تهران رسیدم و موضوع رساله ام را در زمینه
نوستالژی انتخاب کردم.
یعنی این
موضوع آن قدر برایتان حائز اهمیت بود که کار و زندگی و تحصیل تان را معطوف
به این واژه کردید به طوری که انگار تمام وجودتان را فرا گرفته بود.
بله،
من بیش از 6 سال می شود که به طور مداوم در این زمینه مطالعه می کنم و می
نویسم و برای آن که افکارم را در اختیار دیگران قرار دهم و ببینم چقدر از
افراد جامعه با من هم عقیده هستند صفحه ای در اینستاگرام راه اندازی کردم
به نام کافه نوستال. این صفحه جایی برای فرهنگسازی در این زمینه است.
نوستالژی و نوستالژی بازی آن قدر مفهوم مهمی است که نیاز به فرهنگسازی هم داشته باشد؟
نوع
نگاه مردم و جامعه ما به گذشته و چیزهای قدیمی، عکس های قدیمی و... یک
ایرادی دارد چون به مفهوم اصلی نوستالژی توجه نشده است. سه ایراد در نگاه
ما دیده می شود. اول آن که از زمان مشروطه به بعد نگاه به گذشته به شکلی
است که سیاست زده برخورد می کنیم و نگاه نوستالژی مان را به بعد و قبل از
یک حکومت یا یک اتفاق معطوف کرده ایم.
دومین
نگاه به شدت حسرت آمیز است و کلا نگاهی به آینده نداریم و با خودمان می
گوییم فقط گذشته خوب بوده است. سومین نگاه هم از آن طرف بام افتاده و در
این نگاه بر این عقیده ایم که گذشته اصلا قابل قبول نبوده و هرچه از گذشته
است باید خراب و ویران شود و هم چیز به سمت آینده و مدرنیته پیش برود. اگر
به این سه رویکرد دقت کنید می بینید که از مشروطه تا امروز از این سه گانه
بیمارگونه نسبت به نوستالژی نتوانسته ایم رها شویم.
شما با راه اندازی این صفحه به مبارزه با این سه گانه آمده اید؟
مبارزه
که نه اما تلاش بر این بوده تا با ترکیب عکس و متن، حس و حالی را به مخاطب
بدهم که مخاطب کم کم متوجه این سه رویکرد مشکل دار در فرهنگش شود. از طرف
دیگر سعی کردم در کافه نوستال خودم دیده نشوم و همین کار هم خودش یک
فرهنگسازی در شبکه های مجازی است. چون هرچه صفحه در این دنیا ببینید همه
برای دیده شدن و گرفتن تبلیغات با مبلغ های مختلف است.
دیگر
وضعیت فرهنگی ما خسته کننده شده است. دائم در حال تبلیغ یکسری خوراک
فرهنگی یا تبلیغ لباس، پوشاک و... هستیم. یعنی همه چیز تجارت شده و حالت
مسخره ای به خودش گرفته است. آن وقت نسلی که با هدف ساختن صنعت قرار بود
پیش برود به کسانی تبدیل شدند که فقط به دنبال آن هستند که بدانند تبلیغ
چیست؟ تجارت چیست؟ پول درآوردن چیست؟ تنها چیزی که از بین می رود رفاقت ها،
دوستی ها، صمیمیت هاست و... آن ها درکی از این ندارند که 6 سال پای یک
برند بایستی و نخواهی از آن پول درآوری بلکه فقط برای دل مردم بنویسی تا
لذت ببرند و کیف کنند یعنی چه؟ من درآمدم از راه دیگری است و اصلا از این
راه کسب درآمد نمی کنم و دفتر و دستکی هم ندارد.
اگر هم به تازگی گردهمایی حضوری برگزار کرده ایم چون از دل مردم شکل گرفت و
براساس سرویس و خدمات شکل نگرفته است و تنها براساس یک مفهوم بود. مفهومی
که روی حس و حال مردم نسبت به عکس شان تمرکز دارد. آدم ها در حال حاضر عکس
های خانوادگی شان را که صمیمانه ترین و محرمانه ترین داشته هایشان است
برایم می فرستند و از من می خواهند برای آن عکس یک متن بنویسم.
با
همین ارتباط تنگاتنگ با آلبوم های خانوادگی، نوستالژی و خاطرات جامعه ام
است که باعث شده صفحه دیده شود نه تبلیغات و... با این روند بود که متوجه
شدم نوشته هایم درباره عکس های قدیمی یک گفتمان مشترک است و فقط حرف من
نیست.
تجربه زیستی من انعکاس پیدا کرد به عکس
های خانوادگی دیگران. ترکیب این هاست که دارد این شکل جدید از نگاه به
نوستالژی را می سازد و به آن شکل می دهد و مخاطب به خاطر همین موضوع جلو می
آید. چون حرفی که درباره یک عکس زده می شود روایت یک خطی خشک نیست. یک
داستان جذاب پر از عبرت و خاطرات است.
معمولا
اکثر صفحات اینستاگرام و کانال های تلگرام با این هدف شکل می گیرند که از
طریق آن کسب درآمد کنند. شما با وجود داشتن مخاطب های زیاد هیچ درآمدزایی
انجام نمی دهید؟
اصلا
کار ما تجاری نیست. در اینجا فقط به یک مفهوم می پردازیم و آن نوستالژی
است. شاید صفحه من یکی از صفحات با دنبال کننده های بالا باشد؛ اما من از
این موقعیت هیچ وقت استفاده اقتصادی نکرده ام. تبلیغ در صفحه من می تواند
براساس پارامترهایی که این روزها وجود دارد قیمت زیادی داشته باشد؛ اما تا
امروز یک بار هم تبلیغ در صفحه ام نگرفته ام تا این فرهنگ را راه بیندازم
که بالاخره صفحه ای هم وجود دارد که به احترام مخاطبش تبلیغات نمی گذارد و
به دنبال درآمدزایی نیست.
من به
عنوان مخاطبی که مطالعات گسترده ای مانند شما در زمینه نوستالژی نداشته ام
وقتی به من بگویند نوستالژی یعنی چه خواهم گفت حسرت گذشته خوردن یا یادآوری
گذشته ای نه چندان دور که شاید بچه های دهه 80- 70 از آن بی بهره باشند و
دلخوشی های کوچک ما دهه شصتی هاست که حتی می شود قدر آن را دانست. شما با
توجه به تحقیقات و مطالعاتی که داشته اید به مفهومی فراتر رسیده اید.
درباره آن کمی توضیح می دهید؟
ما
تقریبا تمام مقالاتی را که در دنیا با واژه نوستالژی نوشته شده به همراه
تیمی که در این زمینه داریم جست و جو می کنیم. به همین دلیل جدیدترین
تحقیقات در زمینه نوستالژی را خوانده ام. بحث این است که مشکل ما تحقیقات
نیست.
من این ها
را می خوانم تا اطلاعاتم گسترش پیدا کند؛ ولی می بینم حرف هایی که درباره
نوستالژی در دنیا زده می شود با آن چیزی که در جامعه من است فرق می کند.
من
باید نکاتی از این تحقیقات درآورم که خوراک فرهنگ جامعه ام شود. وگرنه در
تمام حوزه ها می شود آخرین پژوهش ها و مقالات را خواند و سپس همان چیزی را
که غربی ها و کشورهای دیگر با الگوهای خودشان به دست آورده اند به خورد
مردم خودمان بدهیم.
من فقط این ها را می خوانم تا به روز باشم. مسئله اصلی خوراک فرهنگی و
محتوایی است که می خواهیم بسازیم. الان دنیا، دنیای محتواست. من بر اساس
مفهوم نوستالژی محتوایی را خلق می کنم که برای جامعه ام هویت بخش باشد.
محتوا کاملا در راستای فرهنگ مان است.
از
دهه 80 شمسی به این سمت بود که مفهوم نوستالژی در کشورمان شکل گرفت آن هم
دقیقا با همان مفهومی که به آن اشاره کردید؛ حسرت نسبت به زمان از دست
رفته. اما نکته ای که در تحقیقات بنده و محتوایی که تولید می کنم و مسیری
که می روم وجود دارد نوستالژی دیگر تنها مفهوم حسرت نیست بلکه نشان دادن یک
چارچوب و تصویر واقعی از گذشته است نه فقط حسرت هایش. اتفاقا نشان می دهد
که گذشته چفت و بست کاملی نداشته و گذشته ام آن طور که ما فکر می کردیم قوی
و درخشان نبوده است. در این شرایط وقتی با یک تصویر 180 درجه ای متفاوت و
کلی گرایانه به گذشته نگاه کنیم متوجه می شویم خوبی ها و بدی ها را یک جا
باید ببینیم. خوبی ها را لذت ببریم و از بدی ها عبرت بگیریم تا در آینده
تکرار نشوند.
رویکرد من یک رویکرد فلسفی به
نوستالژی است. من به نوستالژی، یک معنای ثابت نمی دهم. نوستالژی یک دال است
که می تواند هزاران مدلول و مفهوم داشته باشد. یک کلمه است با هزاران معنی
و این مفاهیم در گذر زمان کلمه نوستالژی را تغییر می دهد. یعنی نوستالژی
دهه 70 مانند دهه 80 نیست؛ نباید هم باشد. نوستالژی دهه 90 هم نوستالژی
خودش را دارد و باید به آن احترام گذاشته شود. باید یاد بدهیم به متولدان
دهه 90- 80 و... نوستالژی داشته باشند و آن فضایی را که در آن یک نوستالژی
تولید می شود را خراب نکنیم. یاد بدهیم قدیم فلان حس و حالی بوده؛ شما هم
می توانید به مانند خودتان داشته باشید.
با توجه به مطالعاتی که داشته اید تعریف کشورهای خارجی از نوستالژی چیست؟
نوستالژی
یک واژه و مفهوم است. نوستالژی در یونان نوستوس به معنای خانه و آلژیا به
معنی غم و درد است که ترکیب آن می شود غم و حسرت برگشت به خانه و ریشه ها.
این معنی واژه است. واژه هایی که ریشه پزشکی داشته و برای نخستین بار به
عنوان یک بیماری در سوییس به کار گرفته شد. زمانی که سربازان به جنگ رفته و
دور از خانه با شنیدن صدای زنگوله گله ها و فلوت چوپان ها دچار تب و لرز
بیمارگونه ای می شدند و پزشکان نام آن را نوستالژی گذاشتند.
بعد کم کم متوجه می شوند این پدیده یک پدیده روان شناسانه است و روان شناس
ها و روانکاوها روی آن تحقیق می کنند و متوجه می شوند نوستالژی بسیار
فراتر از یک عارضه روان تنی، پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است و گویی هر دوره
و نسلی به قیمت از دست دادن داشته هایی پیشرفت کرده و آن داشته هایی که از
دست داده است در قالب هیولاها، تسخیر و شبح زده اش می کنند. همزمان در
شرایطی که برگشتی وجود ندارد دوباره دوست دارد به عقب برگردد.
در
نوستالژی یک جور امکان ناپذیری در بحث فلسفی وجود دارد و اندیشمندان
غیرایرانی که در این حوزه تحقیق کردند بیشتر خواسته اند روی یک موضوع خاص
بررسی اش کنند و کسی به سمت برچسب ثابت زدن به مفهوم نوستالژی نرفته و سعی
کردند تا حد امکان از برچسب ثابت به نوستالژی پرهیز کنند. ما هم باید چنین
بینشی به این پدیده داشته باشیم و نگذاریم با یک مفهوم ساکن به یک مرداب
تبدیل شود. بهتر است از خودمان شروع کنیم.روزنامه
آسمان آبی