در
طی چند سال اخیر اتفاقات ناخوش آیندی جامعه پزشکی و پیرا پزشکی کشورمان را
درگیر خود کرد که هر کدام برگی بر مظلومیت این قشر فرهیخته افزود ماجرای
تهیه و پخش سریال " در حاشیه" و آنچه که رخ داد! قصه پر از غصه فوت مرحوم
کیارستمی و گشتن و گشتن به دنبال مقصر در داخل کشوربه هر قیمتی! غائله بخیه
زیر چانه آن طفل اصفهانی که بالاخره معلوم نشد بخیه ای زده شده یا خیر؟
بحث تغییر قانون مجازات اسلامی در سال 1392 و صدور احکام زندان برای پزشکان
و سایر کادر درمانی حکایت فحاشی و ضرب و جرح پزشکان توسط همراهان بیمار
داستان تعرفه های پزشکی و خارج نمودن اختیار تعیین تعرفه از مجمع صنفی
پزشکان و بسیاری حکایتها و قصه های دیگر که فرصتی برای یادآوری آنها نیست و
اگر هم فرصتی باشد دیگر حوصله ای برای طرح آنها نیست اما در این میان ،آن
چه که از همه دردآورتر و خطرناکتر بود و هست، بحث ایجاد فضای عدم اعتماد و
اطمینان بین بیمارو خانواده وی از یک سو با پزشک و سایر کادر درمانی از
سوی دیگر است که به جرات می توان آن را مخربترین و ویرانگرانه ترین آسیب و
خدشه وارد شده به جامعه پزشکی کشور دانست در واقع از بین رفتن ارتباط معنوی
بین بیمار و طبیب، آنچنان بلای بزرگی برای بهداشت و درمان این سرزمین به
بار آورد که شاید ده ها سال تبلیغات و آموزش را بطلبد تا بلکه بتوانیم به
زمان قبل از این طوفان بلا بازگردیم از قرون و اعصار گذشته ، همواره طبیب،
محرم بیمار بوده و تمامی مذاهب قداستی روحانی برای طبیب قائل بوده اند که
این امر در دین مقدس اسلام با تاکید موکد آورده شده است و شاید فلسفه اصلی
این قداست به اهمیتِ اعتمادِ بیمار به حکیم و ذکر ناگفته های وی به منظور
رسیدن به علت بیماری و در نهایت درمان بیمار باشد اما از بین رفتن این
قداست چه نتیجه ای در بر داشت؟ و چه فرد یا افرادی از آن متضرر شدند؟ در
این بازی هر دو سو باخت، همه جامعه متضرر شدند،از یک سو، کادر درمانی، از
بیمار و همراهان وی دچار واهمه و ترس از شکایت و بعضاً برخورد فیزیکی شدند
و از سوی دیگرجامعه، محروم از پزشکانِ با شهامت که در لحظات حساس جرات
انجام هر اقدام شجاعانه ای را داشته باشند! هر روز که گذشت دیوار بی
اعتمادی بین این دو دسته بلند و بلندتر شد تا به جایی رسیدیم که امروز
هستیم مردم، متوقع و خواهان ارائه خدمات پزشکی درجه یک و استاندارد؛ پزشکان
و کادر درمانی در لاک دفاعی فرورفته و نگران از زندان و سایر مجازاتهای
جایگزین که بعضاً کمتر از زندان نیستند! اما به راستی چه پیش آمد؟ و چرا
ارتبطِ مقدسِ پزشک و بیمار از اوج عزت خود در طی چند سال به حضیض ذلت رسید؟
به راستی چه شد؟ و چرا جایگاه متعالی طبیب و حکیم در کشور ما اینچنین شد ؟
امروز تمامی اقشار جامعه و از جمله پزشکان و سایر کادر درمانی باید در
کنار هم و به دور از هر گونه تعصب حرفه ای، سعی در ترمیم و تصحیح این فضای
بی اعتمادی نمایند تا بلکه بتوانیم به گذشته ای نه چندان دور باز گردیم.
گذشته ای که در آن پزشک برای مردم و در کنار مردم بود و مردم نیز در برابر
قداست حکیمانه طبیب، سر تعظیم فرو می آوردند واین وظیفه ای است که بر عهده
سازمان نظام پزشکی می باشد که با شرکت کلیه اقشار پزشکی در انتخابات و به
کار گماردن پزشکان و صاحبان حرفه پزشکی در هیات رئیسه، شورای عالی و سایر
ارکان این سازمان، بتوان وضعیت موجود را به حالت مطلوب و جایگاه اصلی و
حقیقی جامعه پزشکیِ عاری از هرگونه خدشه اخلاقی تغییر دهد.
به امید آن روز
سپید