گاهی احساس میکنیم زندگی یکنواخت شده و آن چیزی نیست که بخاطرش باید صبح از خواب بیدار شویم و دیگر از زندگی لذت نمیبریم. اما براستی چکار باید کرد؟
گاهی در
زندگی احساس خستگی میکنیم و همه چیز برای ما رنگ میبازد و حتی
لذتبخشترین تجربهها برایمان جذابیتی ندارد. ریشههای این ناامیدی را
باید در خودمان جستوجو کنیم
به گزارش شفا آنلاین،زندگی
همیشه بالا و پایین دارد، وقتی یک نفر با قلب شکسته به رختخواب میرود فرد
دیگری تازه عشق واقعی خود را یافته است و هیچگاه این چرخه امید و ناامیدی(Disappointment)
پایان نمیپذیرد.
گاهی بودن در شرایطی که هیچ
کنترلی روی آن ندارید و باید تصمیمی ناعادلانه اتخاذ کنید، واقعا دشوار
است. صرف نظر از مشکلاتی که با آنها روبه رو هستید، این حرکت به جلو و
تحمل است که هنگام مقابله با سختیها بسیار اهمیت پیدا میکند.
گاهی
احساس میکنیم زندگی یکنواخت شده و آن چیزی نیست که بخاطرش باید صبح از
خواب بیدار شویم و دیگر از زندگی لذت نمیبریم. اما براستی چکار باید کرد؟
چه کنیم تا انرژی از دست رفته مان را بدست آوریم؟ چه کنیم تا از زندگی لذت
ببریم؟ چه کنیم تا وقتی صبح از خواب بیدار میشویم با عشق و احساس تازه
بودن مواجه شویم؟
** ریشههای ناامیدی را پیدا کنید
ناامیدی
یا دلسرد شدن ذهن از رویاپردازی و عدم لذت از زندگی یکی از مهمترین
مشکلات روانی است که امروزه با وجود همهی پیشرفتهای جامعهی بشری، با آن
روبهرو هستیم.
ناامیدی نسبت به هر موضوعی، به
علت عدم شناخت خود و احساس خودکم بینی بهوجود میآید و برای غلبه بر
ناامیدی، قبل از هر چیز باید بدانیم در چه مواردی ناامید هستیم.
مرجان
محمدیان دکترای روانشناسی(Psychology) عمومی با بیان این مطلب که ابتدا باید بررسی شود
فردی که امید و انگیزه زندگی را از دست داده است، در چه مقطع سنی قرار
دارد، بیان کرد: در برخی مقاطع سنی این حس معمول است، مثلا در ۱۷ یا ۱۸
سالگی که افراد هویت خود را پیدا میکنند و در میانسالی نیز این حس مشاهده
میشود.
وی اضافه کرد: از رده سنی افراد که
بگذریم باید بررسی شود که چه اتفاق ناگواری برای آن فرد رخ داده و در چه
شرایطی این حالت به وجود آمده است.
وی درخصوص
افرادی که بدون هیچ دلیل خاصی دچار حس ناامیدی و بی انگیزگی نسبت به زندگی
میشوند؛ گفت: گاهی اوقات افراد بر اثر روزمرگی یا شکستهای مداومی که داشته
اند به این حس دچار شده و راهکار مقابله این است که اولا چیزهایی را که در
طول روز بدست میآورند، یادداشت کنند مثلا «به پارک رفتم و گردش کردم و یک
حس جدیدی به دست آوردم» یا این که «فکر جدیدی به ذهنم رسید و به مکان
جدیدی رفتم».
**معنادرمانی شکستها را فراموش نکنید
وقتی
یکبار با مشکلی روبه رو میشوید در واقع آن را تجربه میکنید و همین تجربه
به شما کمک میکند تا دفعه بعد که دوباره در شرایط مشابه قرار گرفتید، به
آسانی زیر بار مشکلات کمر خم نکنید.
این دکترای
روانشناسی عمومی با اشاره به اینکه باید شکستها را برای خود تجزیه و تحلیل
کنیم، تصریح کرد: اگر فردی در اثر شکست به این حس دچار شده است، باید علت
آن را مورد بررسی قرار داده و گاهی اوقات با معنادرمانی به حل مشکلات خود
بپردازد.
وی افزود: انجام این کار یعنی این که
شاید به صلاح من بوده یا شاید حکمتی در روی دادن آن وجود داشته و با
معنادرمانی باید شکستها را کنار بگذاریم تا بتوانیم به موفقیتها برسیم.
**احساسات خود را بازگو کنید
نگهداشتن
احساسات در دل باعث میشود تا از دیگران فاصله بگیریم. بنابراین بهتر است
فرد مورد اعتماد و دلسوزی را پیدا و در مورد احساسات و افکار خود با او
صحبت کنیم. این کار کمک میکند تا با فکر بازتر با مشکلات روبه رو شویم. نه
تنها صحبت کردن با فرد مطمئن بلکه نوشتن احساسات نیز میتواند کمک کننده
باشد. شاید به نظرتان دیوانگی باشد که آدم مشکلات خود را در وبلاگ شخصی
بنویسد و غریبهها آن را بخوانند، اما این کار بسیار مفید است.
مهم
نیست به چه روشی میخواهید دردها و مشکلات خود را بیان کنید، فقط آنها
را در سینه خود نگه ندارید و بار این مسایل را از دوش خود سبک کنید.
محمدیان
در خصوص بازگو کردن احساسات برای دیگران اظهار داشت: یکی از راههای
مقابله با حس ناامیدی و بی انگیزه بودن نسبت به مسائلی که قبلا از انجام آن
لذت میبردیم، این است که درباره آرزوها و اهدافمان با دیگران صحبت کنیم و
اگر حس ناامیدی و بی انگیزگی نسبت به زندگی در یک فرد خیلی شدت دارد، حتما
باید به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کند.
وی
عنوان کرد: اگر فرد در حالت معمولی قرار دارد و شدت این حس بسیار بالا
نیست، میتواند شبها قبل از خواب به مطالعه یک موضوع خندهدار بپردازد یا
یک فیلم خندهدار تماشا کند تا حس لذت را در او ایجاد کند و به این طریق
میزان انگیزه و اراده را در خود بالا برده و تقویت کند.
به
گفته این دکترای روانشناسی عمومی، افرادی که در این حس و حالت به سر
میبرند، باید در جهت تقویت حس لذت در خود تلاش کنند؛ مثلا غذای مورد علاقه
خود را بخورند یا حرفهایی را که دوست دارند بشنوند، به دیگران بگویند.
**از شاد کردن دیگران غافل نشوید
افراد
غمگین تصور میکنند که شاد بودن باید در ژنشان باشد و مسئله شاد زندگی
کردن، مهارتی نیست که آن را بیاموزند و بتوانند خودشان را تغییر دهند. ما
انسانها تنها موجوداتی هستیم که میتوانیم تصمیم بگیریم زندگی شادی داشته
باشیم یا زندگی مان را صرف انجام کارهایی کنیم که ما را غمگین و افسرده
میکنند.
دوری از منفیبافی، عقاید و تصورات تکراری و افراد منفی گرا دشوار است، اما برای تغییر حالمان از بد به خوب، بسیار موثر است.
محمدیان
در بیان یکی از راهکارهای اساسی و مهم برای برانگیختن حس شادی در افراد
عنوان کرد: فرد ناامید و غمگین باید با خود قرار بگذارد که در طول روز پنج
نفر را شاد کند که انجام این کار را در روانکاوی یک درمان آدلری میدانیم.
وی
تصریح کرد: با این روش افراد فکرشان مشغول شاد کردن دیگران میشود و در
نتیجه نمیتوانند اصلا به مشکلات خود فکر کنند و وقتی شادی دیگران را
میبینند از آنها انرژی گرفته و مدیریت شخصیت در آنها قوی میشود که تو
نیز میتوانی اینگونه باشی و در نتیجه خود به خود حالی خوب پیدا میکنند و
از روزمرگی خارج میشوند.
نباید این نکته را
قراموش کنیم که هر انسانی یک سری معایب و محاسن دارد که در بعضی موارد،
توان تغییر آنها را ندارد. ولی زمانی که بپذیرد مشکل دارد و توان تغییر آن
را نیز ندارد و باید با همین مشکل زندگی کند، آرامش روانی بیشتری پیدا
خواهد کرد و با وجود آن که زندگی فراز و نشیب دارد، سختی در آن کم نیست،
اما فردی در زندگی هنرمند خوبی است که با وجود همه این موانع، بهانهای
برای شادی پیدا کند.