کد خبر: ۱۴۵۹۸۰
تاریخ انتشار: ۰۳:۵۹ - ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ - 2017March 19
در میان پرونده های جنایی، شاید تلخ ترین و دردناک ترین ماجراها مربوط به قتل های کودکان است. آنها که در اوج بیگناهی و بی دفاعی در دام جنایتکاران شیطان صفت گرفتار شده و پرونده زندگی شان به طور هولناکی بسته می شود.
 شفا آنلاین: در میان پرونده های جناییشاید تلخ ترین و دردناک ترین ماجراها مربوط به قتل های کودکان است. آنها که در اوج بیگناهی و بی دفاعی در دام جنایتکاران شیطان صفت گرفتار شده و پرونده زندگی شان به طور هولناکی بسته می شود.

به گزارش شفا آنلاین:تلخی مرگ آنان، باعث می شود تا این قبیل پرونده ها در فهرست رسیدگی ویژه قرار بگیرند و عاملان شان هم خیلی زود به دار مجازات آویخته شوند. گزارشی که می خوانید، مربوط به دختران زیر 8 سالی است که طی سال 95 در نهایت قساوت قلب به قتل رسیده و قاتلان شان هم خیلی زود دستگیر شده اند.

قربانی وسوسه های شیطانی

•    زمان قتل: چهارشنبه 26 خرداد 95
•    مجازات: دوشنبه 4 مرداد 95
•    زمان اجرای حکم: 40 روز پس از جنایت

«حنانه»_پنج ساله- یکی از قربانیان همین پرونده ها بود. سال 95 بود که برای بازی از خانه شان در شهرک ولیعصر واقع در شهرستان سنقر و کلیایی- استان کرمانشاه- خارج شد و هرگز به خانه برنگشت. ناپدیدشدن دخترک به پلیس گزارش داده شد و ماموران روز بعد، جسد دست و پا بسته اش را زیر پل ورودی کمربندی جدید شهر پیدا کردند.
 
 

دخترک به قتل رسیده بود و پزشکی قانونی تشخیص داد که چند ساعتی از مرگش گذشته است. تحقیقات برای رازگشایی این جنایت ادامه داشت تا اینکه زن جوانی در تماس با پلس، راز قتل شوهر 32 ساله اش را فاش کرد. «شوهرم علی، دختر همسایه مان را به قتل رسانده است.»

بدین ترتیب ماموران پلیس که سایه به سایه در تعقیب عامل جنایت بودند بلافاصله مرد جوان را دستگیر کردند. او ابتدا منکر قتل بود و اظهارات ضد و نقیضی داشت. اما زمانی که متوجه شد همسرش راز قتل را برملا کرده است چاره ای به غیر از اعتراف ندید. «روز حادثه حنانه را دیدم که بستنی به دست در حال رفتن به سمت گل های پایین محله بود. به او نزدیک شدم و محکم دستش را گرفتم و بعد هم او را به بهانه دیدن دخترم به داخل حیاط خانه بردم تا نقشه ام را عملی کنم که ناگهان سر و صدایی از کوچه شنیدم. اهالی در جست و جویش بودند اگر او را رها می کردم، رازم برملا می شد. به همین خاطر از ترس ابتدا ضربه ای به او زدم. بعد با پارچه ای خفه اش کردم.

همسر و بچه هایم در خانه نبودند. هوا که تاریک شد، جسد دخترک را داخل نایلونی گذاشتم و کیسه را روی موتورم انداخته و به طرف پل رفتم و همانجا رهایش کردم. برای اینکه کسی به من شک نکند حتی همراه سایر اهالی به دنبال دخترک می گشتم. اما چند روز بعد خیلی اتفاقی ماجرا را برای همسرم تعریف کردم.

قاتل حنانه پس از محاکمه فوری و تایید حکم اعدامش، چند روز بعد در ملا عام به دار مجازات آویخته شد..
 

اعدام، 16 روز پس از قتل

•    زمان قتل: چهارشنبه 24 شهریور 95
•    مجازات: جمعه 9 مهر 95
•    زمان اجرای حکم: 16 روز پس از جنایت
 
«دخترم- کیانا- در خانه مادربزرگش خواب بود، اما صبح وقتی بیدار شدیم از دخترم خبری نبود.» این بخشی از اظهارات زن جوانی بود که 24 شهریور از ناپدید شدن دخترش در شهرستان نیشابور خبر داده بود.
 
 

دو روز بعد از این ماجرا هم مردی نزدی پلیس رفت و مدعی شد برادر 37 ساله اش به نام هدی، قاتل کیاناست. اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار کارآگاهان قرار داد، باعث شد مهدی که سابقه کیفری نیز داشت بازداشت شود. او ابتدا منکر قتل کیانا بود اما با مشاهده مدارک و مستندات پلیس، سرانجام قفل سکوت اش شکست و راز ناپدیدشدن کیانا برملاشد.

عامل جنایت- شوهرعمه- درباره انگیزه اش گفت: با مادرزنم اختلاف داشتم. وسیله ای از خانه اش سرقت شده بود او تصور می کرد من آن را دزدیده ام. تهمت هایش باعث شد تصمیم به انتقام بگیرم. او به نوه اش کیانا به شدت علاقه داشت. به همین خاطر شب حادثه دخترک را در خواب ربوده و به خانه خودم بردم و پس از آزار و اذیت، او را خفه کردم. بعد هم جسد را به باغ پدرش برده و زیر گچ های پیش ساخته مخفی کردم. دو روز بعد از قتل دچار عذاب وجدان شده و موضوع را به برادرم گفتم که او ماجرا را به پلیس اطلاع داد.

پرونده این جنایت هولناک، پس از تکمیل تحقیقات به دادگاه کیفری استان ارجاع شد و قضات پس از شنیدن دفاعیات مرد 37 ساله او را به اتهام قتل به قصاص، به اتهام آدم ربایی به 15 سال حبس و به اتهام تجاوز به عنف به اعدام محکوم کردند.

صبح جمعه 9 مهر 95 نیز، قاتل که درخواست کرده بود با اولیای دم رو به رو نشود، در حضور حدود 10 هزار تن از اهالی منطقه به دار مجازات آویخته شد.
 

قتل دخترک در مدرسه

•    زمان قتل: چهارشنبه 31 مرداد 95
•    مجازات: شنبه 22 آبان 95
•    زمان اجرای حکم: 448 روز پس از جنایت

زمان قتل دختر 8 ساله به سال گذشته باز می گشت. او قربانی جنایتی هولناک در سرویس مدرسه شده بود. عامل این جنایت یکی از اهالی روستا بود، اما در زمانی که معصومه ناپدید شد، نه کسی حدس می زد که او به قتل رسیده و نه فکرش را می کرد که قاتل، از اهالی روستا باشد. زمانی که معصومه ناپدیدشد، تمام اهالی روستای «تلمه سنگ» در نزدیکی مشهد برای یافتن ردی از او وارد عمل شدند.

معصومه مثل هر روز برای بازی از خانه خارج شده بود اما دوستانش هم او را ندیده بودند. جست و جوها ادامه داشت تا اینکه ساعت 11 شب دو تن از اهالی روستا، خبر کشف جسد معصومه را در سرویس بهداشتی مدرسه روستا دادند.

با کشف جسد دختر 8 ساله تحقیقات ویژه جنایی آغاز شد. بررسی ها نشان داد دخترک پس از آزار و اذیت با شال زرد رنگ به قتل رسیده است.

ماموران جنایی در تحقیقات به یکی از دو پسر جوان که جسد او را پیدا کرده بود، مشکوک شدند. بلافاصله کریم بازداشت شد تا اینکه در تحقیقات صورت گرفته به قتل دختربچه اعتراف کرد.

کریم درباره انگیزه اش گفت: «روز حادثه وقتی معصومه را در کوچه دیدم دچار وسوسه شیطانی شده و  تصمیم گرفتم با ربودن دخترک، او را مورد آزار و اذیت قرار دهم. بعد هم به بهانه بازی او را به داخل مدرسه بردم. از بالای دیوار وارد مدرسه شدیم. معصومه وقتی متوجه شد دانش آموز دیگری در مدرسه نیست، وحشت زده شد و خواست فرار کند اما او را با زور و تهدید به سرویس بهداشتی مدرسه بردم.
 
دختر هشت ساله با سر و صدا کمک می خواست اما صدایش به جایی نمی رسید. بعد هم شال اش را دور گردنش انداخته و او را خفه کردم. بعد از تجاوز و قتل، گوشواره هایش را برداشته و آنها را زیر فرش خانه مخفی کردم. اما خیلی سریع پشیمان شدم. ولی افسوس که خیلی دیر شده بود.

کریم در وقت فوق العاده در دادگاه کیفری استان خراسان رضوی محاکمه و به اتهام قتل به قصاص، به اتهام تجاوز به عنف به اعدام و به خاطر سرقت و آدم ربایی به 25 سال حبس محکوم شد. سرانجام صبح پنجشبنه 22 آبان 95 به دار مجازات آویخته شد.
 

قتل «ستایش»

•    زمان قتل: یکشنبه 21 فروردین 95
•    مجازات: در انتظار حکم
•    زمان اجرای حکم: حکم اجرا نشده است

یکی از کودکانی که اسمال قربانی جنایتی شوم شد، دختری به نام ستایش بود که 21 فروردین از نزدیکی خانه شان در یکی از محله های اطراف ورامین ربوده شد. دختر 6 ساله برای خرید بستنی به مغازه محل شان رفته بود که به طرز مرموزی ناپدید شد. پس از اعلام ماجرای گم شدن دخترک افغانستانی تبار، تحقیقات آغاز شد تا اینکه عامل قتل که پسر 17 ساله همسایه بود شناسایی و دستگیر شد.
 
 

متهم پس از دستگیری و اعتراف به قتل گفت: «ستایش دختر همسایه مان بود و به بهانه بازی با بچه های خواهرم او را به خانه کشاندم. تازه از مدرسه آمده بودم حدود 4 لیوان مشروب که خوردم او را به بهانه نشان دادن یک قناری به اتاق خودم بردم و بعد هم به او تجاوز کردم. پس از یک ساعت وقتی صدای پدر و مادر ستایش را شنیدم که به دنبال اش به در خانه ما آمده بودند، ستایش را به آشپزخانه بردم و با کاردی که روی آبگرمکن بود، او را کشتم و...

قاتل ستایش پس از محاکمه در دادگاه کیفری یک استان تهران به خاطر ارتکاب قتل به قصاص، به اتهام تجاوز به عنف به اعدام و به دلیل جنایت بر میت به دیه محکوم شد.

حکم نوجوان جنایتکار در دیوان عالی کشور تایید شد و او در صورت درخواست خانواده ستایش مبنی بر قصاص به دار مجازات آویخته خواهدشد.
 

گوشواره سرقتی سر نخ کشف جنایت

•    زمان قتل: شنبه 25 فروردین 95
•    مجازات: جمعه 2 مهر 95
•    زمان اجرای حکم: 163 روز پس از جنایت

مرد جوان در حالی که دستبند و پابند داشت به سمت طناب داری حرکت کرد که از میله آهنی آویزان بود. جمعیت زیادی اطراف محل برگزاری مراسم اجرای حکم جمع شده بودند تا شاهد مجازات مردی باشند که دختر 6 ساله را قربانی جنایت سیاهش کرده بود.
 
 

این جنایت ظهر چهارشنبه، 25 فروردین 95 رخ داد.آن روز صبح، مادر ستایش مثل هر روز دست دخترش را گرفت تا او را به مهدکودک ببرد. آنها در روستایی حوالی شهر «نی ریز» زندگی می کردند و مهدکودک با خانه شان فاصله چندانی نداشت. به همین دلیل ظهر که می شد، ستایش 6 ساله تنها به خانه بر می گشت. اما آن روز مادر ستایش هرچه منتظر ماند از دخترش خبری نشد. ناپدید شدن ناگهانی ستایش، دلشوره به جانش انداخته بود. به همین خاطر وقتی از یافتن او ناامید شد با پلیس تماس گرفت و کمک خواست.

نخستین بررسی ها نشان می داد دخترک ربوده شده است. وقتی هم خانواده ستایش اعلام کردند دخترشان گوشواره به گوش داشته احتمال ربوده شدنش قوت بیشتری گرفت. به همین خاطر کارآگاهان به سراغ طلافروشی های شهر رفتند، چرا که حدس می زدند سارق پس از سرقت طلاها، برای فروش آنها به طلافروشی رفته باشد. سرانجام آنها در یکی از طلافروش ها به اطلاعاتی درباره مرد جوانی دست یافتند.

صاحب طلافروشی گفت: چند ساعت قبل مرد جوانی یک جفت گوشواره بچه گانه را برای فروش آورد. او فاکتور خرید نداشت و گفتم که بدون فاکتور گوشواره ها را نمی خرم. اما یکی از مشتریان که داخل مغازه ام بود، با دیدن این مرد گفت که او طایفه اش را می شناسد و حتما برایش مشکلی پیش آمده که می خواهد گوشواره دخترش را بفروشد. با ضمانت این فرد، گوشواره ها را به مبلغ 225 هزار تومان خریدم.

ماموران گوشواره های فروخته شده را به خانواده ستایش نشان دادند و آنها تایی کردند که گوشواره ها متعلق به دخترشان است. بدین ترتیب تحقیقات برای دستیگری مرد جوان ادامه یافت. بررسی ها نشان می داد که مرد جوان یک  کارگر 33 ساله، متاهل و پدر 2 فرزند است که در همسایگی خانواده ستایش زندگی می کند. سرانجام ماموران وی را دستگیر کردند.

متهم پس از انتقال به اداره آگاهی به قتل اعتراف کرد و گفت: «ظهر بود که ستایش را در نزدیکی خانه شان دیدم. همان لحظه وسوسه شدم و او را به بهانه ای به داخل خانه ام کشاندم. بعد دست و پا و دهانش را بستم و چادری دورش پیچیدم و او را به کوه های اطراف بردم. در آنجا پس از تجاوز و سرقت گوشواره هایش او را به قتل رساندم و جسدش را دفن کردم.»

بدین ترتیب جسد دخترک کشف شد و متهم پس از تکمیل تحقیقات پای میز محاکمه رفت.
دادگاه کیفری استان نیز او را به اعدام در ملا عام، قصاص نفس به خاطر قتل عمدی و 15 سال حبس به خاطر آدم ربایی و 10 سال زندان و 74 ضربه شلاق تعزیری به خاطر سرقت توام با آزار، محکوم کرد. عامل این جنایت 2 مهر 95 به دار مجازات آویخته شد.سالنامه روزنامه ایران
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: