فرد در طول زندگی تجربه هایی را به دست می آورد که برای او 'رضایتمندی' و یا به اصطلاح 'پاداش' به همراه دارد و به تدریج به این تجربه ها عادت می کند؛ بنابراین همواره در تلاش است محرکی را که سبب ایجاد این حالت رضایتمندی در او شده است، به دست آورد.
شفاآنلاین>اجتماعی>اعتیاد همچون بسیاری از رفتارهای انسانی متاثر از نقش پاداش و تنبیه است و معتاد تحت تاثیر همین عناصر تلاش می کند رضایتمندی اولیه از مصرف موادمخدر را بار دیگر به دست آورد، در حالی که در چرخه باطلی گرفتار شده که تنها راه درمان آن قطع رابطه تنگاتنگ میان رضایتمندی و مصرف مواد است. به گزارش شفاآنلاین،فرد در طول زندگی تجربه هایی را به دست می آورد که برای او 'رضایتمندی' و
یا به اصطلاح 'پاداش' به همراه دارد و به تدریج به این تجربه ها عادت می
کند؛ بنابراین همواره در تلاش است محرکی را که سبب ایجاد این حالت
رضایتمندی در او شده است، به دست آورد.مصرف مواد مخدر یا مواد محرک از
جمله این تجربه ها است که در مرحله اول برای فرد حالتی خوشایند ایجاد می
کند و همین احساس رضایت از مصرف مواد، سبب تمایل فرد به مصرف دوباره و
چندباره می شود؛ در تکرار مصرف موادمخدر فرد معتاد تلاش می کند تا آن
رضایتمندی اولیه را به دست آورد ولی این تلاشی بیهوده است و او هیچگاه در
همان شرایط اولیه قرار نمی گیرد و دیگر آن تجربه تکرار نمی شود. در
مقابل سیستم بدن فرد معتاد به مصرف مواد وابسته می شود و از این پس تلاش او
روی حفظ حیات و فرار از درد و عذاب یا به اصطلاح 'تنبیه' ناشی از مصرف
مواد مخدر متمرکز می شود. دکتر علی یونسی استادیار گروه علوم اعصاب
دانشکده فناوری های نوین پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در توضیح این
موضوع گفت: برخی از رفتارها این گونه است که ما قبل
از انجام آنها فکر کرده و انرژی زیادی در این زمینه صرف می کنیم اما برخی
دیگر از رفتارها این گونه نیستند و به تدریج پس از یک بار تجربه، در دفعات
بعدی به طور خودکار آنها را انجام می دهیم؛ مشکلی که این نوع رفتارها ایجاد
می کنند این است که دیگر ما را به هدف موردنظر نمی رسانند و به رفتارهای
غیرارادی تبدیل می شوند. وی افزود: این گونه رفتارها مانند رفتارهایی
است که منجر به اعتیاد می شوند؛ موادمخدر ابتدا به دلیل لذتی که برای فرد
معتاد داشته مصرف می شود اما به تدریج به یک عادت و نیاز تبدیل شده و
مشکلاتی برای فرد ایجاد می کند که شامل عوارض جسمی، روانی، خانوادگی و
اجتماعی است. ** علوم اعصاب شناختی و کمک به معتادان برای بازگشت به زندگی سالم استادیار
گروه علوم اعصاب دانشکده فناوری های نوین پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
در رابطه با کمکی که علوم اعصاب شناختی (نوروساینس) می تواند در این زمینه
به معتادان ارایه دهد، اظهار کرد: برای کمک به این افراد برای بازگشت به
زندگی طبیعی باید سعی کنیم آنها از هدایت خودکار یا یادگیری خودکار
دربیایند و حالتی را در آنها ایجاد کنیم که به هدفی که داشتند، فکر کنند و
ببیند آیا با مصرف مواد مخدر به آنچه می خواستند و به دنبالش بودند، می
رسند یا نه ؟ یونسی افزود: این کار بسیار سخت است؛ ارتباط برقرار کردن
با معتادان، توجیه کردن و همراه کردن آنها با خود در تایید مضر بودن مصرف
مواد و طی کردن مسیر درمان بسیار دشوار است و نیاز به تجربه و مهارت های
خاصی در علوم روانشناسی و اعصاب شناختی دارد تا به نتیجه قطعی و ماندگار
منتهی شود. وی اظهار کرد: علوم اعصاب شناختی روی مکانیزم های پایه که
باعث بروز تمایل افراد به مصرف موادمخدر و محرک می شود، تحقیق می کند، سپس
با ارائه راه های نوین درمانی سعی در رفع مشکل و بازگرداندن بیمار به زندگی
عادی و طبیعی می کند؛ این راهکارها برای هر فرد با فرد دیگر متفاوت است و
به عوامل گرایش او به اعتیاد بستگی دارد. یونسی ادامه داد: درحال حاضر
راه های درمانی چندان موثری برای اعتیاد وجود ندارد، در نتیجه پیدا کردن
راه های جدید چه از نظر دارویی و چه از نظر رفتاری و عوامل زمینه ای بسیار
می تواند در این مورد کمک کننده باشد. وی گفت: رفتارهای ما را دو عامل
درونی و بیرونی پاداش و تنبیه، شکل می دهند؛ در بسیاری موارد عوامل درونی
تعیین کننده هستند مانند نیازهای فیزیولوژیک بدن مثل غذاخوردن و در مواردی
نیز نیازهای روانی شامل لذت بردن از انجام کارهای مورد علاقه که برخی از
رفتارهای ما را تعیین می کند، مطرح است. یونسی ادامه داد: البته
نیازهای عالی تری نیز که با مباحث متعالی انسانی مرتبط هستند وجود دارند که
آنها هم می توانند، رفتارهای افراد را تعیین کنند. استادیار گروه علوم
اعصاب دانشکده فناوری های نوین پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران اظهار کرد:
وقتی تمرکز روی هر یک از این عوامل بیشتر از حد طبیعی شود، فرد تعادل
رفتاری خود را از دست می دهد و رفتارهای او غیرطبیعی و آزاردهنده می شود که
این آزار می تواند ابتدا متوجه خود فرد و سپس اطرافیان، خانواده و در
نهایت جامعه شود. یونسی توضیح داد: اگر محرک های بیرونی پاداش و تنبیه
بتوانند رفتارهای ما را تغییر دهند، مثلا دانش آموزی که نمره گرفتن (محرک
بیرونی) برای او مهمتر از یادگیری (محرک درونی)است یا اگر لذت ها و نیازهای
درونی فردی بیشتر از حد لازم رفتارهای او را تحت تاثیر قرار دهند مثلا لذت
ناشی از مصرف مواد برای یک نفر معتاد، همه زندگی و اولویت اصلی او شود،
اینها باعث می شود که رفتارها از حالت طبیعی خود خارج و زیان آور شوند. وی
ادامه داد: برای بسیاری از معتادان قسمت پاداش که می تواند درونی باشد،
بسیار ارزشمندتر از پاداش های دیگری است که از نیازهای عالی انسانی به
شمار می آیند و آن لذت طلبی متمرکز روی نیاز به مصرف موادمخدر یا محرک است
که حتی بار اول لذت بسیار زیادی ایجاد می کند ولی باعث می شود که در دفعات
بعدی لذت آنها کمتر شود و معتاد کماکان تلاش می کند که لذت بار اول را به
دست آورد اما دیگر این لذت برای او تکرار نخواهد شد و همین مساله باعث می
شود که دائما دنبال آن پاداش یا لذت اولیه باشد. یونسی اظهار کرد: در
نتیجه علوم اعصاب شناختی تلاش می کند تا راهی پیدا کند برای پاسخ به این
سوال که چطور می توان این چرخه باطل را شکست، آن لذت طلبی را محدودتر کرد و
به فرد یاد داد که بتواند رفتار خود را کنترل کند و از حالت خودکار
دربیاورد.