شفاآنلاین:دکتربابک زمانی ،رئیس انجمن سکته مغزی ایران دریادداشتی که نسخه ای ازآن دراختیارشفاآنلاین قرارگرفته است نوشت:"از چابهار که خارج شوید، چندین کیلومتر مانده به خانههای آباد و زیبای نزدیک مرز، کمونهایی بیشباهت به روستا میبینید با کلبههایی بدون دیوار، بدون سقف، بدون آب، بدون برق و آدمهایی که در برابر گرمای جانفرسای جنوب تنها چند میله چوبی یا آهنی و چند متر گونی محافظ آنهاست. اینجاست که درمییابی چند صد هزار تومان پول ثابت ماهانه برای اجاره یک خانه چه ثروت هنگفتی است و شاید اجتناب از این ثروت یعنی دوری از آنچه در مرز جریان دارد! عاقبتی جز زندگی در آن کمون نداشته باشد.
- چند سال پیش خانم میانسالی را در حال
کما ویزیت کردم. تشخیصهای متعدد و عجیب و غریبی به ذهن من رسید، اما
بهزودی معلوم شد مشکل او سوءتغذیه بسیار شدید تنها ناشی از نخوردن بوده
است. ابتدا تصور میشد این غذانخوردن شدید ناشی از نوعی عقبافتادگی ذهنی
باشد، اما او نهتنها عقبافتاده نبود بلکه بسیار هم عاقل و بهعلاوه
شرافتمند بود چراکه در آن مضیقه مالی وحشتناک و بیرحمانه، کودکانش به این
شدت سوءتغذیه نداشتند.
- در خیابان پایین بیمارستان آموزشی ما دیواری هست که سالهاست سرتاسر آن
پر از شمارهتلفنهایی است که بخشی از جانی را به شکل کلیه برای فروش عرضه
میکنند، آن هم با شعارهایی تبلیغاتی نظیر کلیه سالم! کلیه جوان! تن به یک
جراحیدادن نه برای درمان بلکه تنها برای دریافت مبلغی پول به خودی خود
هولناک است، چه برسد به فروش بخشی از بدن!
- هفته گذشته پیرمردی ٧٠ساله را با حال عمومی خوب از بخش مرخص کردیم. او که
خوشبختانه بهبود یافت، دچار انسداد در راههای تخلیه خون از مغز شده بود.
از یک هفته قبل از بستری با سردردی غيرقابل توصيف، پشت یک پراید قراضه ١٢
ساعت در روز مسافرکشی کرده بود؛ کاری که خود عامل این بیماری بود. روزی هم
که در بخش بستری شد، هشت ساعت رانندگی کرده بود. اینجا هم شرافت بیتقصیر
نبود؛ اقساط وامی که برای خرید جهیزیه به مصرف رسیده بود، تأخیر داشت و
مأمور بانک ولکن نبود.
مختصات دنیای مدرن آن هم در شرایط جهان سوم، کلاف پیچیدهای از علتها را برای مسائل اینچنینی تنیده است که ریشههایی بسیار کهن دارند. دلایلی که بهخصوص در کشور ما که با کمبود شدید منابع روبهرو نیستیم، بیش از مسائل اقتصادی، به نحوه نگرش ما به زندگی و بنیادهای اخلاقی ما و میزان روزآمدی آنها بستگی دارند. بنابراین راهحلهای شاهعباسی به شکل اطلاع حاکمان در آن نقش چندانی ندارد. بلکه طیف بسیار گستردهتری از افرادی که میتوانند بر نگرشها و بنیادهای فکری ما (شامل مسئولان و حاکمان) تأثیر بگذارند، اهمیت بیشتری دارند. کمااینکه همین حالا هم با این گستردگی وسیع اجتماعی و امکانات دیجیتالی احتمالا مطلعترین افراد از آنچه میگذرد، همین حاکمان هستند و ظاهرا بیاطلاعترین همین نخبگان مؤثر!
در یک کلام اگر من
میخواستم توجه کسی را به چنین مطالبی جلب کنم و به او نامه بنویسم و موارد
فوق را که به دلیل وقوع در شرایطی پرتلاش و اخلاقی از گورخواب هم اهمیت
بیشتری دارند، یادآور شوم، به خود آقای فرهادی و نخبگان نظیر ایشان بود که
نه بر قوانین و مأموران بلکه بر برداشتها و نگرشها حکم میرانند. بهویژه
که از این مسائل اولا طوری تعجب میکنند که گویا اطلاع نداشتهاند و ثانیا
واکنش نشان میدهند (خوشبختانه). مقصود از درخواست از ایشان هم برآمدن
نوعی سوسیالیسم رئالیستی نظیر «دانشکدههای من» گورکی یا «ژرمینال» زولا
نیست که اینها هم تنها تأثیری تبلیغاتی داشتند، بلکه درک عمیق این واقعیت
است که تنویر بنیادهای اخلاقی آن هم از طریق ابزارهای زیبای هنرمندانه نظیر
هنر بینظیر امثال آقای فرهادی بیتردید میتواند مهمترین کمک در تحقق
اساسیترین وظیفه دولت مدرن یعنی اصلاحات فرهنگی باشد. تنها با اصلاحات
فرهنگی است که دولت میتواند به عنوان یک مدیر و راهبر و نه به عنوان یک
متولی با تغییر کلی در تهیه و تخصیص منابع مالی به مصاف اینگونه مشکلات
برود. "