زنان ایرانی بسیاری هستند که بعد از مدتی زندگی مشترک با خود تصور می کنند دیگر نه از حمایت خانواده مثل زمان تجردی برخوردار هستند و نه حمایت اجتماعی را به دلیل فضای سنتی جامعه ایرانی برای خود دارند.
شفاآنلاین>اجتماعی> دادن یک حق، در زندگی مشترک به مرد و ندادن آن به زن هیچ توجیه اجتماعی ندارد. عدم آگاهی زنان از قانون باعث می شود که ناخودآگاه قانون بیشتر وجهه مردانه خود را نشان دهد. مردم تصور می کنند زنانی که حق طلاق دارند از امنیت بیشتری برخوردارند اما این تصورات باطل است و اساسا چیزی به نام حق طلاق وجود ندارد. به گزارش شفاآنلاین،«نزدیک به 17 سال ریز و درشت کارهای خانهاش را انجام داده بودم. خانه دیگر خانه قبلی نبود. نه من همان آدم سابق بودم و نه همسرم مرد سابق بود. برای من فقط پدر فرزندانم بود. به بچه هایش شیر داده بودم، خدمتکار بودم، پرستار بودم یا هر چیز دیگری تفاوتی نمی کرد. پول آن را گرفته بودم منتها نسیه! من و به اصطلاح همسرم، سال هاست که طلاق عاطفی گرفته ایم. ازدواج مجددش اصلا برایم مهم نیست اما من هم حق زندگی دارم. من و تمام زنان سرزمینم مایملک مردان هستیم که هرگاه اراده کنند، می توانند بی هیچ دلیلی طلاقمان دهند! البته من حتی ثانیه ای به طلاق فکر نمی کردم، طلاق برایم به معنای باختن و شکست بود، اما شرایط جور دیگری رقم خورد.» اینها صحبت های«پریسا» زنی 40 ساله است که مردش به او خیانت کرده و دغدغه این روزهایش گرفتن طلاق است.زنان ایرانی بسیاری هستند که بعد از مدتی زندگی مشترک با خود تصور می کنند دیگر نه از حمایت خانواده مثل زمان تجردی برخوردار هستند و نه حمایت اجتماعی را به دلیل فضای سنتی جامعه ایرانی برای خود دارند. در تصور اغلب زنان ایرانی این است که قانون هم از آنها هیچ حمایتی نمی کند. او می گوید: «می خواهم برای خودم زندگی کنم. دوباره ازدواج کنم شاید طعم واقعی دوست داشتن را بچشم اما باید ابتدا طلاق بگیرم. همسرم تهدید کرده اگر طلاق بگیرم دیگر نمی توانم بچه هایم را داشته باشم. باخودم فکر می کنم چرا او وقتی به من خیانت کرد و زن دیگری را صیغه کرد می توانست بچه هایش را ببیند اما من نمی توانم.» وی ادامه می دهد: «بارها با خودم فکر کردم اگر همان روز اول، سر سفره عقد تکلیفم را با تمام حق و حقوق انسانی ام برایش روشن کرده بودم شاید امروز کاسه چه کنم دست نمی گرفتم. وقتی دخترم به سن ازدواج رسید اولین شرطی که خواهم گذاشت حق طلاق است. نمی گذارم دخترم مثل خودم بدبخت شود. در بین دوستان و آشنایانم به هر دختر دم بختی که برسم می گویم که حتما حق طلاق بگیرد. آن هم رسمی و قانونی. هرچند این مساله به مذاق بسیاری از خانواده های سنتی ایرانی ما خوشایند نیست اما بالاخره یک روزی باید این تابو شکسته شود....چیزی به نام حق طلاق وجود نداردداشتن حق طلاق در زندگی این سالها به موضوعی قابل بحث در جامعه زنان ایرانی تبدیل شده است و گروهی از آنها می کوشند به طرق مختلف، این حق را در هنگام ازدواج و یا سال های بعد از آن به دست آورند. حقی که به عقیده گروهی از زنان به عنوان یک پشتوانه مهم در داشتن امنیت در زندگی تلقی میشود. با آنکه هیچ دختر و پسری برای جدا شدن با هم ازدواج نمی کنند اما آمارها نشان می دهد که بخش مهمی از ازدواج ها در کشور به طلاق رسمی یا غیر رسمی منجر می شود. موضوعی که علت بخشی از آن به تصمیم گیری هایی که مبتنی بر احساس و هیجان های لحظه ای است و عدم آگاهی دخترها و پسرها و نبود آموزشی برای تصمیم گیری برای ازدواج از مهمترین دلایل آمار رو به رشد طلاق در جامعه است. در اینگونه موارد به واقع هیچکدام از زوجین به خودی خود بد نیستند ولی کنار هم قرار گرفتن آنها سوال برانگیز است.«احسن حسن پور»، وکیل پایه یک دادگستری درباره داشتن حق طلاق برای زوجین و به خصوص زنان، می گوید: «در جامعه اصطلاح «حق طلاق» بسیار پرکاربرد است و عموم افراد جامعه تصور می کنند حق طلاق مشروع و قانونی است و به این معنا است که زن می تواند هر وقت بخواهد خود را مطلقه کند.مردم تصور می کنند حق طلاق یک امتیاز با ارزش برای زن محسوب می شود و زنانی که حق طلاق دارند از حقوق و امنیت بیشتری برخوردار هستند. در واقع این تصورات باطل و بی اساس است و اساسا چیزی به نام حق طلاق وجود ندارد» .حسن پور می افزاید: «در دین اسلام و قانون، مرد حق دارد زن خود را طلاق دهد حتی اگر زن راضی نباشد. زن نیز در صورتی که در شرایط نامطلوب و تحت فشار و اذیت و آزار باشد می تواند از دادگاه بخواهد او را طلاق دهد. در واقع مرد و زن برای طلاق باید به دادگاه مراجعه کنند و دادگاه در صورتی که شرایط نامطلوب را احراز کرد اجازه طلاق صادر می کند» .وی می گوید: «در صورتی که دادگاه اجازه طلاق صادر نکند هیچ دفتر ازدواج و طلاقی نمی تواند طلاق را ثبت کند. عدم ثبت طلاق برای مرد جرم و مجازات حبس دارد. چیزی که در بین عموم افراد جامعه تحت عنوان حق طلاق معروف است در واقع وکالت زن از مرد برای مطلقه کردن خود تحت شرایط خاصی است. مثلا زن می تواند شرط کند در صورتی که مرد توانایی پرداخت نفقه نداشته باشد از طرف او وکیل باشد که خود را طلاق بدهد، که این شرط نیز باید مشروع و عقلانی باشد و خلاف قانون نباشد و شرایط آن توسط دادگاه احراز شود.پس همانگونه که ذکر شد این حق طلاق در واقع وکالت در طلاق است که این مورد هم طبق قانون پیش بینی شده است و تمامی زنان ایران این حق را دارند و اساسا حق طلاق یک اصطلاح بی معنا و اشتباه است که در بین عموم افراد جامعه به کار برده می شود.»وقتی زن مایل به ادامه زندگی نیستقانون می گوید که زن میتواند در موارد خاصی نظیر ترک انفاق، اثبات عسر و حرج و تحقق مصادیق وکالت زن در طلاق، درخواست طلاق کند. مساله اینجاست که اگر هیچکدام از این دلایل محقق نشده باشد و زن تنها به دلیل کراهت از همسر خود مایل به ادامه زندگی نباشد در آن زمان تکلیف چیست؟طلاق «خلع» و «مبارات» از جمله راهکارهایی است که در فقه اسلامی برای اینگونه مواقع پیشبینی شده است. در این دو نوع از طلاق اگر زن متمایل به ادامه زندگی با شوهر خویش نیست و از زندگی با او کراهت دارد، میتواند با پرداخت مالی به شوهر خویش رضایت او را برای طلاق جلب کند. تفاوت طلاق «خلع» و «مبارات» در این است که در طلاق «خلع»، کراهت تنها از طرف زن است، اما در طلاق «مبارات» کراهت طرفینی است و به همین خاطر مال بذل شده از طرف زن نباید بیشتر از مهر او باشد. پس در جایی که زن در ضمن عقد نکاح، وکالت در طلاق را برای خویش شرط نکرده باشد، در صورت کراهت از ادامه زندگی با شوهر میتواند در قبال بذل مالی به او و یا گذشتن از مهریه خویش، شوهر را راضی به طلاق کند، اما سوال اینجاست که اگر شوهر به هر دلیلی اعم از علاقه یا قصد آزار زن حاضر به طلاق نشد، تکلیف چیست؟ در اینجاست که حمایت جامعه از زنان و تشویق آنها برای کسب بیشتر اطلاعات از حق قانونی شان میتواند گام مهمی برای تغییر باور به مردانه بودن قانون از سوی زنان باشد. عدم آگاهی زنان از قانون باعث میشود که ناخودآگاه قانون بیشتر وجه مردانه خود را نشان دهد.زندگی اجباری زنان با ندادن حق طلاق به آنهاشهلا اعزازی، آسیب شناس خانواده در این باره می گوید: «خانواده دو رکن اساسی دارد و فرزندان هم جای خود را دارند که این دو باید از زندگی احساس رضایت داشته باشند.هر مساله ای که اجبار برای ماندن را برای زن به وجود بیاورد منشا آسیب است و دیگر آن خانواده کارکردی را که باید داشته باشد، ندارد. در این حالت خانواده کارکرد اصلی خود را از دست می دهد. در نتیجه کارکرد منفی بدست خواهد آورد و این مساله بسیار بر روی کودکان در همان خانواده نیز تاثیر دارد. یکی از مسائل مهمی که در این اجبار بر ماندن زنان در یک زندگی تاثیرگذار است، جبر اقتصادی است. زنان چون در جامعه امکان کسب درآمد و ثروت ندارند مجبور به ماندن میشوند. نداشتن حق طلاق برای زنان و دادن این حق صرفا به مردها خیلی از زندگیهایی را که زن نمیتواند تحمل کند و امکان برای جدایی دارد در زندگی آنها را دچار مشکل و آسیب میکند. وقتی زنان درخواست طلاق می دهند با ده ها و صدها مشکل روبرو می شوند. بنابراین نگه داشتن زن در خانه ای که کارکرد منفی دارد و دادن یک حق در زندگی مشترک که، حق هردو رکن اصلی زندگی است و ندادن آن به زن هیچ توجیه اجتماعی ندارد.هیچ دلیلی ندارد حقی که یکی از اعضای خانواده دارد از فرد دیگر دریغ شود. درواقع این حق باید به هردو داده شود. در صورتی که زن و مرد خواستند، زندگیشان را ادامه می دهند و اگر نخواستند آن را ادامه نمی دهند. در واقع رشد آسیب هایی مانند دزدی و اعتیاد ومسائلی اینچنین از یکسو، داشتن و نداشتن حق طلاق برای زن از سوی دیگر خود منشا مشکلات بسیاری در جامعه است. جدای از این دلایل، بنا به هر دلیل دیگری، اگر مرد و زن نخواهند زندگی را ادامه دهند جدایی بهتر از ادامه این زندگی است.اما نبود حق طلاق برای زنان در سالهای اخیر، مشکلات اجتماعی زیادی را به همراه داشته و مهمترین آن طلاق عاطفی است. موضوعی که آسیب بسیاری را در سست شدن اخلاق در جامعه به همراه دارد و از این رو باید با تجدید نظر در حق طلاق، زمینه های تحکیم بنیان خانواده را ایجاد کرد.روزنامه قانون