کد خبر: ۱۱۹۴۵۵
تاریخ انتشار: ۰۲:۳۰ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۵ - 2016August 16
شفا آنلاین>اجتماعی>ماه آوریل، به نام ماه ملی اهدای زندگی نامیده شده است و تعداد بیماران منتظر برای دریافت کلیه در ایالات‌متحده به بیش از یکصد هزار نفر رسیده است. است.
  تنها در حدود ۱۶ درصد از کسانی که در لیست انتظار پیوند هستند می‌توانند امیدوار باشند که در سال جاری تحت پیوند کلیه قرار گیرند. بقیه باید با دیالیز ادامه زندگی بدهند. به‌طور متوسط 12 نفر یا بیشتر هر روز در این لیست انتظار می‌میرند. اگر ما تعداد افرادی که در حین درمان با دیالیز می‌میرند و این افراد می‌توانستند در لیست انتظار پیوند باشند را نیز به حساب بیاوریم، تعداد کسانی که هر روز می‌میرند به ۲۵ نفر در هر روز نزدیک می‌شود. هر سال حدود پانزده درصد از بیماران از لیست انتظار حذف می‌شوند زیرا آن‌ها بسیار بدحال می‌شوند و توانایی تحمل عمل پیوند را از دست می‌دهند و یا در حین دیالیز فوت می‌شوند.

       البته اینکه این تعداد هر سال در ایالات‌متحده می‌میرند یک تراژدی است، اما اینکه این مقدار زیاد مرگ‌ومیر بی‌دلیل است و قابل‌پیشگیری نیز هست، یک رسوایی است. واقعیت ساده این است که هر سال تعداد کمی کلیه اهدا می‌شود و این تعداد ناکافی نمی‌تواند پاسخگوی نیاز باشد زیرا قانون ملی پیوند اعضاء (NOTA) که در سال ۱۹۸۴ به تصویب رسیده، جبران و قدردانی از اهداکنندگان کلیه را ممنوع کرده است به‌جز در شرایطی بسیار استثنائی که این موارد استثنائی و ناچیز کمکی به اکثریت اهداکنندگان بالقوه کلیه نمی‌کند.

       دلایل خوبی برای تصویب چنین قانونی در آن زمان در کنگره وجود داشته است. اول اینکه این قانون بیش از هر چیز یک واکنش به اقدام گمراه‌کننده توسط دکتربری جیکویز در سال ۱۹۸۳ بود که موجب وارد کردن مردم فقیر از کشورهای جهان سوم به آمریکا می‌شد تا برای اهدای عضو مورد استفاده قرار گیرند. این قانون نگرانی‌های طبیعی که در خصوص بهره‌برداری و سوءاستفاده از این افراد وجود داشت را پررنگ نمایان می‌ساخت. دوم اینکه در آن زمان اعتقاد بر این بود که اگر برداشت، ذخیره‌سازی و توزیع موثری برای عضوهای برداشته شده داشته باشیم، می‌توانیم تمام نیازهای پیوندی خود را از جسد برطرف کنیم.

       بعدازاینکه کنگره ایالات‌متحده اهدا عضو در قبال جبران و قدردانی را ممنوع اعلام کرد، سیستم فراهم‌آوری و شبکه انتقال اعضا بنا نهاده شد. این اقدامات موجب شد که به‌طور میانگین سالانه اهدای 10هزار عضو از جسد و شش هزار مورد از دهنده زنده وجود باشد. این اعداد از سال ۲۰۰۵ در ایالات‌متحده آمریکا ثابت و راکد باقی مانده، درحالی‌که تعداد مردم نیازمند به یک کلیه به‌صورت فزاینده‌ای بیشتر شده است. یعنی ۸۵ درصد از نیاز مردم ما در ایالات‌متحده برای کلیه محقق نشده است. حتی اگر تمامی افراد در کشور کارت اهدا عضو را امضا کنند، این نیاز همچنان باقی خواهد ماند؛ زیرا کمتر از یک درصد از کسانی که هر سال فوت می‌کنند، در شرایطی می‌میرند که می‌توان یک پیوند موفق را از اعضایشان انجام داد.

       ما هم می‌توانیم و هم تشویق می‌کنیم تا اهدای کلیه از دهنده زنده بیشتر انجام شود؛ اما هرگز تحت سیاست‌های فعلی این کار ما موثر نخواهد بود. در ایالات‌متحده یک‌سوم از تمامی کلیه‌های پیوند شده از اهداکنندگان زنده و ایثارگر انجام می‌شود. این افراد دوستان و بستگان هستند و گاهی نیز دهنده‌ای غریبه وجود دارد که قهرمانانه با اهدای عضو خود موجب به راه افتادن زنجیره‌ای از اهدای جفتی کلیه می‌شود. اما این اهدای نوع‌دوستانه تا حدود زیادی محدود به کسانی است که از زمان و منابع کافی به‌وفور بهره‌مند هستند که آن‌ها را قادر به تحمل چنین سخاوتی می‌نماید.

       کسانی که ارتباطات خوبی ندارند و فاقد دوستان خوبی هستند یا به دیالیز واگذار می‌شوند که یک جایگزین واقعی نیست.

       در مقایسه با کلیه، دیالیز تنها ۱۰ درصد از مواد زائد خون را تصفیه می‌کند؛ بنابراین کسانی که به لیست انتظار پیوند کلیه وارد شده‌اند، در زمان انتظار به آرامی توسط مواد زائد بدن خود بیشتر و بیشتر مسموم می‌شوند. همچنین به دلیل قانون آمریکا، این بار گران در طبقات فقیر و متوسط گران‌تر و سنگین‌تر است.

       هم‌زمان با این مشکل که در آمریکا بدتر و حادتر می‌شود، تنها یک کشور در جهان- ایران - وجود دارد که از طریق یک روش و نظام جبران اهدا، مشکل کمبود کلیه را حل کرده است. در بعضی از مناطق ایران درواقع یک لیست انتظار برای اهدا کلیه وجود دارد. در زمانی که آمریکا و دیگر کشورهای دنیا برای توسعه شبکه اهدای عضو از جسد تلاش می‌کردند، ایران در جهت مقابل حرکت نمود. ایران به‌عنوان قسمتی از شبکه اروپایی اهدا عضو بود؛ اما به خاطر تحریم‌های اقتصادی، ایران از بقیه دنیا جدا شده و در عوض به ارتقای و بهبود شبکه اهداکنندگان زنده‌اش اتکا نمود و در همان حین (اگرچه با سرعتی کمتر) برنامه پیوند از جسدش را نیز به پیش برده و بهبود بخشید.

       در ایران در طی سی سال گذشته یک سیستم با استفاده از انجمن‌های غیردولتی – سازمان‌های مردم‌نهاد برای مطابقت دهندگان و گیرندگان به بلوغ رسیده که تلاش می‌کند تا اطمینان دهد که همه‌کسانی که نیاز به یک کلیه دارند می‌تواند بدون بهره‌کشی و سوءاستفاده از اهداکنندگان، کلیه دریافت کنند. هرچند یک دوره ضروری آموختن و کسب تجربه، با خطاهای اجتناب‌ناپذیر در طی مسیر، برای ایران وجود داشته است؛ جامعه پزشکی این کشور و به‌نوبه خود دولت اقدامات مهم و ضروری را برای ارتقاء نظام جبران اهدا انجام دادند تا به نقطه‌ای رسیده‌اند که در بعضی شهرها این سیستم عالی کار می‌کند. در این تکامل رخدادهای کلیدی به قرار ذیل وجود داشته‌اند:

       دولت به انجمن‌های خیریه مدرک و مجوز می‌دهد تا مطابقت کلیه را انجام دهند. این سازمان‌های مردم‌نهاد کارمندان خود را از افراد داوطلب مردمی انتخاب می‌کند که اکثر این افراد خودشان تحت عمل پیوند کلیه قرار گرفته‌اند یا نزدیکانشان این عمل را تجربه کرده‌اند. این کارمندان افتخاری به مرور زمان فهمیده‌اند که تنها راه افزایش اعتماد مراجعه گیرندگان و اهداکنندگان کلیه توجه به نیازهای هر دو است.

       برای اهداکنندگان این به معنی عقد قراردادی عادلانه و قانونی، بیمه خدمات درمانی برای خودشان و در بعضی جاها برای خانواده‌شان و دسترسی به همان خدمات خداپسندانه و خیریه‌ای که به دریافت‌کنندگان کلیه ارائه می‌دهند، است. این خدمات به‌طور مثال مانند کمک در کارهای اداری، مراقبت‌های بهداشتی، مراقبت‌های دندانپزشکی، خدمات چشم‌پزشکی، خدمات کاریابی شغل، کمک به تحصیل، وام‌های کوچک مشاغل و مانند آن است.

       برای گیرندگان این به معنی بررسی و معاینه و غربالگری دقیق و دادن یارانه به داروهای پیوندی که تمام عمر باید مصرف کنند است. این نظام برای خارجی‌ها ممنوع و غیرقابل‌دسترس است. این امر موجب می‌شود پیگیری بیماران آسان‌تر شود و خدمات خوبی به آنان ارائه شود و همچنین توقع پرداخت پول جهت پاداش‌دهندگان برای گیرندگان نیز مقرون‌به‌صرفه و قابل پرداخت باشد.

       معتادان نمی‌توانند کلیه اهدا کنند – این امری است که جامعه پزشکی ایران در تاریخ نظام اهدای کلیه آن را دیری است به اجرا درآورده است؛ اما اکنون این امر به‌عنوان استاندارد اهدا در ایران است.

       اهداکنندگان توسط روانپزشک یا مددکار اجتماعی ویزیت می‌شوند تا اطمینان حاصل شود که آن‌ها به‌طور کامل به همه جوانب اهدا فکر کرده و آگاه هستند.

       ازآنجاکه انجمن خیریه با هر دو گروه دهنده و گیرنده با عدالت و نیکی رفتار می‌کند، احساس سوءاستفاده ازیک‌طرف به نفع طرف مقابل به دست نمی‌دهد. هر دو گروه دهنده و گیرنده خودشان را به‌عنوان همکار انجمن می‌بینند که با کمک آن سعی می‌کنند زندگی‌شان را بهبود بخشند.

       متاسفانه برای سیاستمداران آمریکا مشکل است که بپذیرند ایران کاری صحیح را دارد انجام می‌دهد. نکته این نیست که ما باید شبیه ایران شویم؛ اما باید اذعان کنیم که شاید ما می‌توانیم چیزهایی را از تجربه این کشور بیاموزیم. چشم بستن به این واقعیت که ایران موفق شده است مشکلی را حل کند که سالانه به قیمت جان ‌ده‌هاهزار شهروند آمریکایی تمام می‌شود؛ به معنی آن است که خود را به کوری بزنیم. بیماران کلیوی آمریکایی به‌اندازه کافی مرده‌اند. اکنون زمان برای باز کردن ذهن ما و یادگیری از تجربه ایران است.
hrsa.gov
نویسنده: بهار باستانی
پروفسور نفرولوژی بخش نفرولوژی، دانشکده پزشکی سنت‌لوئیس، دانشگاه سنت‌لوئیس، ایالات‌متحده آمریکا



نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: