اما «بیل میسون» یک سارق بزرگ جواهر در آمریکا بود که به نام «سلطان سرقت
جواهر» شناخته میشد و برای سرقت خود به مهمانیهای بزرگ میرفت و سعی
میکرد جواهرات را از افراد مشهور بدزدد تا در «اصل بودن» آنها شکی نباشد و
در خاطرات او آمده است كه حتی یکبار مدال المپیک یک شناگر را ربود!!
اين پيشينه مختصر، حكايت از واقعيت پديدهاي جهاني به نام «سرقت» در تمامي
جوامع بشري دارد. به همين سياق، وارد قلمرو قوانين كيفري كشور خودمان كه
ميشويم، با تنوع و دامنه چشمگيري از فرآيند جرمانگاري در حوزه سرقت مواجه
ميشويم و سرقت يا ربايش مال ديگري، بسته به نوع آن كه در سيستم ما منقسم
به حدي و تعزيري است، برمبناي كيفيات و شرايط و اوضاع و احوال حاكم بر زمان
و مكان وقوع آن، مصاديق متعددي را دربرميگيرد كه از بارزترين آنها
«جيببري و كيفقاپي» است. «جيببري» يكي از جلوههاي شايع و بارز سرقت است
كه ارتكاب آن مستلزم بهرهگيري از فنون و مهارتهاي خاصي نظير محاسبهگري
دقيق، سرعت عمل بالا، تخصص و تجربه كافي، آماجيابي مناسب، خونسردي و
اعتمادبهنفس، فرصتطلبي مطلوب و برخي مؤلفههاي ديگر است. وجه غالب
«جيببري» آن است كه مرتكب با توسل به لطايفالحيل و شگردهاي خاصي به
قرباني يا مالباخته نزديك شده و در كوتاهترين زمان ممكن، دست در جيب يا
كيف وي کرده و مالش را ميربايد؛ به نحوي كه در بسياري از موارد، قرباني
حتي متوجه اين واقعه نيز نخواهد شد. در اين ميان، جيببرها اصولا تمايلي
به درگيري يا استفاده از زور ندارند و معمولا ترجيح ميدهند در حركتي
پنهانكارانه و غافلگيرانه، مال را از چنگ صاحبانش خارج کرده و فرار را بر
قرار ترجيح داده و از معركه سرقت بگريزند. در چنين مواقعي، سرعت دور شدن از
محل حادثه و غيبشدن آنها كه معمولا با استمداد از وسایل نقليهاي مانند
موتورسيكلت صورت ميپذيرد، خيرهكننده است؛ تا آنجا كه نه امكان
تعقيب و گريزي براي قرباني نگونبخت باقي ميماند و نه مداخله زودهنگام و
مؤثري از جانب قواي انتظامي مورد توقع و انتظار است و در غالب موارد، ثبت
شكايت و تشكيل پرونده نيز در حكم نخستین و آخرين اقدام تلقي شده و ثمرهاي
جز اتلاف وقت، صرف هزينه و خسران مضاعف در پي نخواهد داشت.
از اينرو؛ مالباختگان اين حوادث جنايي، چنانچه از درگيري و نزاع تنبهتن و
آسيبهاي احتمالي ناشي از كاربرد سلاح سرد و گرم كه اخيرا در صورت مقاومت
قرباني شديدا رواج يافته، در امان مانده باشند، احتمالا بعدها در محافل
دوستانه و خانوادگي خويش، از اين پيشامد و تراژدي تلخ، بهعنوان خاطرهاي
مهیيج و رعبانگيز ياد ميكنند و احتمالا توصيههايي نيز به مخاطبان
برمبناي تجارب حاصله مبتنيبر بينتيجهبودن پيگيري شكايت، پرهيز از درگيري
با سارق، خودداري از عبور در كوچههاي خلوت و تاريك، عدمحمل پول،
قراردادن وجوه در جيبهاي پنهاني و استفاده از كيفهاي مناسب و ايمن ارایه
خواهند کرد.
اما اين نوع سرقت كه مرتكبان آن تا چندي قبل ترجيح ميدادند بدون استفاده
از زور و در خفا و آرامش يا در قالب عملياتي تحتعنوان «كيفقاپي» مبادرت
به ربايش اموال منقول قربانيان کنند، اخيرا وجه خطرناكتري يافته و به
جيببريهاي «مقرون به آزار و تهديد» تبديل شده است و سارقان، حتي از
درگيري و اعمال خشونت فيزيكي نيز ابايي نداشته و در چنين مواقعي سعي
ميكنند قربانيان خود را از بين زنان، كودكان و افراد سالخورده و ناتوان
انتخاب کنند. ماحصل اين ترفند جديد كاربرد خشونت در «مالدزدي» آن است كه
قربانيان نهتنها اموالشان، بلكه جانشان نيز در معرض خطر جدي قرار
ميگيرد. اما راهكار چيست و چه بايد كرد؟ تجربه ثابت کرده سارقان و
جيببرها، نگاه متفاوتي به اين پديده مجرمانه دارند. آنها نهتنها از
مجازاتهاي معمول و رايجي مانند شلاق و زندان، مرعوب و متنبه و اصلاح
نميشوند، بلكه سرقت را بهعنوان وسيله امرار معاش و شغل اصلي بدون جايگزين
خويش ميپندارند و اساسا تجربه سكونت در بازداشتگاه نيز نهتنها موجب
بازپروري آنها نشده، بلكه برعكس فنون و تكنيكهاي مهارتي پيشرفته و نويني
را به ايشان آموخته و به محض ترخيص از زندان، همان محركها و انگيزههاي
مجرمانه، اراده ايشان را به سمت اهداف و آماج جديد متمايل ميکند، نتيجه
اینكه ابزار مجازات نميتواند در اين مقطع، روش اطمينانبخشي براي مقابله
يا مهار و كنترل جرم مزبور به حساب آيد.
بنابراين، ناگزيريم به جاي واكنش، به كنشهاي پيشگيرانه اعتماد كنيم ،
فرصتها و موقعيتهاي جرمزا را از سارقان برباييم و خود در نقش «رباينده
فرصتها» به حذف يا تقويت آماج و سيبلهاي حفاظتنشده همت گماريم. در اين
راستا، تجربه سرقتهايي با اين سبك و سياق در كلانشهرهايي مانند تهران به
ما آموخته است، معمولا افراد جيببر يا کیفقاپ در اطراف بانکها و مراکز
خرید یا بازارها و اماكن شلوغ، پرسه زده و به دنبال فرصت مناسب هستند.
شايسته است هنگام دریافت پول از این اماکن، مراقب اطراف خود خصوصا
موتورسیکلتسواران باشیم. به همين جهت، همواره بايد سعي كنيم چنانچه به
عللی مجبوریم پول نقد را در کیفدستی و امثال آن حمل کنیم، حتما از نزديكان
و دوستان خود بهعنوان همراه و مراقب يا هنگام حمل پول نقد، از خودرو
استفاده کرده و از پیادهروی آن هم در مسافتهاي طولاني بپرهیزیم. مضافا
اينكه از به نمایشگذاردن پول همراه خود احترازکرده و کیف دستی را با
دستی که در مجاور دیوار است، حمل و از حرکت در سطح سواره خیابان اجتناب
کنیم. به علاوه، هنگام بازکردن در خودرو یا صندوق عقب و تماس تلفنی، از
گذاشتن کیف روی زمین خودداری و هنگام خروج از بانک، از قرار دادن پول نقد
در کیسههاي نایلونی جدا اجتناب کرده و هنگام استفاده از تلفن، کیف را
نزدیک بدن یا در دستی که آزاد است نگه داشته و اطمینان حاصل کنید که با
امنیت کامل و محکم آن را گرفتهايد. مهمتر اينكه جان شما از پول شما
مهمتر است، اگر کیفتان قاپیده شد، آن را رها کنید تا مورد حمله قرار
نگیرید یا به دنبال کیف کشیده نشوید.
كلام آخر اينكه، برخورد قاطع مراجع قضائي، واكنش سريع و عاجل توسط قواي
انتظامي و استفاده از نيروهاي متخصص و باتجربه جهت كشف سرقت، شناسايي و
دستگيري سارقان و افزايش گشتهاي پليسي در مناطق خطر، از راهكارهايي است
كه ميتواند ريسك سرقت را افزايش دهد و زمينههاي ارتكاب آن را خنثي کند.
به قول «ژرمي بنتام» فيلسوف شهير انگليسي؛ بزهكار محاسبهگر است و
قبل از ارتكاب هر جرمي، سود و زيانهاي احتمالي را در ذهن خود مرور ميکند.
به همين دليل، براي پيشگيري و مقابله با جرم بايد محاسبات مجرمانه را
برهمزد و هزينه ارتكاب آن را در مقابل منافع و عوايد حاصله افزايش داد، به
نحوي كه موجبات انصراف بزهكار فراهم شود. شهروند
ايوب ميلكي وكيل پايه يك دادگستري- عضو هيات علمي دانشگاه