کمی از خود بگویید، اینکه نقاشی را از چه زمانی شروع کردید و چگونه شد که امروز به اینجا رسیدید؟
از سال ۸۶ به شیوه کاری خودم پیش میروم. در هنرستان معماری خواندهام،
دوره کاردانی نقاشی را در دانشگاه مازیار شمال گذراندم و کارشناسی گرافیک
گرفتم. از کودکی روی در و دیوار خانه نقاشی میکردم. دانشگاه هم که رفتم،
روی دیوار نقاشی میکشیدم. کشیدن اغراقآمیز فیگورها و فرمهای کاریام یک
حرکت ذاتی بود. رفته رفته هم روی اشیای دور ریختنی شروع به کشیدن نقاشی
کردم.
در جشنواره «مجیک آف پرشیا» هم جزو منتخبان بودید، کمی درباره این رویداد و اثرتان توضیح دهید؟
در سال 94 یکی از آثارم در مرحله اول این جشنواره که ۱۹ نفر از هنرمندان
ایرانی سراسر جهان، به آن راه یافتند، انتخاب شد. اثری که ارائه کرده بودم،
نقاشیهایم روی بلیتهای مترو بود. کاری سه متری که در نهایت هم یک
گالریدار در ابوظبی به قیمت ۳ هزار دلار آن را خرید. در این اثر با
رواننویس از آدمهای توی مترو روی بلیتهای مترو نقاشی کردهام.
چرا بلیت مترو؟
همیشه یک دفترچه برای نقاشی دارم. یک بار که کاغذ نداشتم تعدادی بلیت
متروی انباشته شده روی هم دیدم، همه آنها را برداشتم و شروع به کار روی
بلیتها کردم. بعد تمام نقاشیها را کنار هم قرار دادم و به یک چیدمان
رسیدم.
به مرحله دوم «مجیک آف پرشیا» که در انگلیس برپا شد هم راه یافتید؟
بله. به مرحله نهایی رسیدم که تنها یک برگزیده داشت. در مرحله دوم چیدمانی
از سیدیها و قوطیها را برای ارائه آماده کرده بودم. روی قوطیهای پنیر
نقاشی کردم. افرادی با ذهنهای بسته را به قوطیهای پنیر تشبیه کردم که
خودشان خبر ندارند که در چه وضعیتی قرار دارند و افرادی که از بیرون
نظارهگر آنها هستند، از شرایط ذهنی آنها آگاه میشوند. میخواستم بگویم که
این نوع افراد به گونهای داخل قوطی هستند. اسم این مجموعه را
«کارخانه های قالبسازی افکار»گذاشتهام و در کل پیام این بود که تولیداتی
از قبیل برنامههای تلویزیونی یا هرچیز دیگری، از کودکی در ذهن ما فرو رفته
و این امر باعث شده تا دیگر خودمان فکر نکنیم. در کل با نقاشی کردن روی
اشیا میخواهم بگویم که جدا از مفهوم اولیه، آن شیء میتواند مفهوم دیگری
هم داشته باشد.
دقیقاً در چه سبکی نقاشی میکنید؟
بعضی به طراحیهایم گروتسک (طنز سیاه) گفتهاند. برخی میگویند
اکسپرسیونیستی است و بعضی دیگر آن را ناایو (Naive Art - هنر ابتدایی یا
کودک گونه) متفاوت یا هنر خام (Art Brut ) مینامند. اما خود من هرگز به
سبک خاصی فکر نکردهام. همیشه آن چیزی که در درونم بوده و حس میکردم را
نقاشی کردهام.برای مثال موضوع اتوبوسهایم اتفاقی شکل گرفت. یک لحظه دیدم
که دارم مسائل و شلوغیها و آنچه در آن فضا اذیتم میکند را میکشم. آن
چیزی که فکرم را مشغول میکرد، را به شکل یادداشتهای تصویری، میکشیدم.
یعنی بیشتر موضوعاتی را نقاشی میکنید که آزارتان میدهد؟
بله، فکر میکنم بیشتر چیزهایی را میکشم که اذیتم میکنند.
زمانی که در بین مردم طراحی میکنید، افراد اطرافتان چه واکنشهایی نشان میدهند؟
واکنشها متفاوت است. بعضیها آنقدر خستهاند که اصلاً به کاری که انجام
میدهم توجهی نمیکنند. تعدادی هم تشویقم میکنند. اما دلیل اصلی من برای
طراحی کردن میان مردم این است که دوست دارم آنان با هنر آشنا شوند. بسیاری
از مردم به دلیل مشغلههای زیاد کاری وقت نمیکنند به گالری بروند و بعضی
از آنان حتی نمیدانند یک گالری هنری چه هست. بعضیها فکر میکنند برای
دیدن یک نمایشگاه نقاشی باید پول بدهند. بنابراین شاید این کار من برای
آنان سؤالهایی ایجاد کند و بانی این شود تا پیگیر ماجرا شوند. اینکه نقاشی
چیست. البته خود هنرمندان هم تلاشی نکردهاند تا هنر به میان مردم بیاید.
چرا فکر میکنید هنرمند باید برای اینکه هنر به میان مردم بیاید، تلاش
کند؟ مگر نه اینکه اثر هنری یک چیز بیهمتا و قابل دسترس همگان نیست؟
فکر میکنم که جامعه به هنر نیاز دارد. آدمها وقتی خستهاند، نیاز دارند
تا چیزی ببینند که آنان را از خستگیهای روزمره بیرون بیاورد. این واقعیت
دارد که زندگی با هنر لذتبخشتر و راحتتر میشود.
با توجه به شیوه نقاشی کردنتان، شما خیلی شبیه خود افراد نقاشی نمیکنید
(یعنی از رئالیسم دور هستید). مردم تصاویر واقعی از خودشان را دوست دارند،
اینکه طراحیها یا نقاشیها شبیهشان نمیشود، آنان را از کاری که میکنید،
زده نمیکند؟
من اصولاً برای مدلهایی که روبهرویم مینشینند توضیح میدهم که حس درونی
چهرهشان را میکشم. آنها هم دوست دارند. برای خود من هم گاهی عجیب است که
مردم چطور با این سبک نقاشی ارتباط برقرار میکنند. البته برای خود من هم
شباهت خیلی مهم نیست. گاهی هم عدهای میگویند که چرا برایشان مژه
نکشیدهام. معتقدم که مردم ایران هنر را میفهمند. فقط، فضاها و آثار
هنری در معرض دید آنها قرار نگرفته است. اگر اطلاعات درستی به مردم داده
شود، مسأله برایشان جا میافتد. متوجه میشوند که اگر قرار است که در دوره
معاصر هنرمند بخواهد تصویرشان را همچون عکس بکشد، بهتر است که به یک عکاسی
مراجعه کنند.
تا به حال شده هنگام طراحی کردن از فردی در اتوبوس یا مترو، از دستتان عصبانی شود و واکنش تندی نشان دهد؟
یک بار این اتفاق افتاد که من سعی کردم خیلی زود از او دور شوم.
چه تفاوتهایی میان وضعیت هنرمندان ایرانی با خارج از ایران میبینید؟
در بیشتر کشورهای دنیا، هنرمندان، مدیر برنامه دارند که تمام کارهایشان
را انجام میدهد. اما در ایران یک هنرمند، خودش باید تمام کارهایش را
انجام دهد. یعنی برای برگزاری یک نمایشگاه، پس از آماده کردن آثارش، باید
وقت بگیرد، تبلیغات کند، حمل و نقل آثار را خودش انجام دهد، نصب آثار به
عهده خودش است، خودش باید مشتری را پیدا کند و به گالری بیاورد و هزار کار
دیگر. اما در کشورهای دیگر، نقاش فقط نقاشیاش را میکشد. برای مثال، دوست
نقاشی در کانادا دارم. مدیر برنامه ای دارد که هر اثرش را به مبلغ دو هزار
دلار میخرد. دستیاری هم دارد که بریز و بپاشهای او را پس از نقاشی جمع و
جور میکند. اصلاً روحیه هنرمند به چانه زدن بر سر قیمت آثارش نمیخورد.
اما در ایران برای حرفهای شدن باید تمام راههای دلالی هنر را یاد گرفت.
در بحث مخاطبان آثار هنری، خارجیها چه تفاوتی با مخاطبان داخلی دارند؟
وقتی لندن بودم، برایم خیلی جالب بود که برای دیدن یک نمایشگاه، بعضی
افراد از دیگر کشورها به آنجا آمده بودند. برای مثال اگر موزه تیت گالری
لندن در تهران قرار داشت، به طور یقین در بیشتر روزهای هفته، بدون
بازدیدکننده میماند. فقط عدهای از هنرمندان داخلی هستند که فضای هنری را
دنبال میکنند و اگر مدتی در افتتاحیه نمایشگاههای نقاشی شهر حضور داشته
باشیم، تنها چهرههای عدهای اندک را هر هفته میبینیم. معمولاً افراد عادی
برای دیدن نمایشگاهها نمیآیند. در اروپا افراد برای کار هنری ارزش
بالایی قائلند.
چرا؟
چون افراد عادی شناختی از جریانهای هنری کشور ندارند. آنان تقریباً نمیدانند هنر مدرن چیست یا شناخت چندانی از ویدئو آرتها و چیدمانها ندارند. حتی نمیبینیم که مردم به آن شکل اثر هنری خریداری کنند. در ایران ارزش یک ماشین مدل بالا یا یک آپارتمان شیک برای برخی افراد پولدار بیشتر از یک اثر هنری است اما در کشورهای اروپایی برای اغلب افراد پولدار مهمتر این است که یک اثر هنری داشته باشند تا یک ماشین مدل بالا.
آینده هنر ایران را چگونه میبینید؟
با توجه به اتفاقات خوبی که در هنر ایران شکل گرفته، بزودی هنر این سرزمین وارد مرحله تازهای خواهد شد.
تاکنون دو کتاب از آثارتان را چاپ کردهاید. موضوع این کتابها چیست؟
کتاب اولم طراحی از چهرههای مشاهیر دوره قاجار بود با نام «سیاه قلم»های
هانی نجم که نزدیک به سه سال پیش انتشارات رسم آن را چاپ کرد. کتاب دوم
نیز مجموعه طراحیهایم بویژه موضوع اتوبوسها، با نام «نزدیک اما دور» است
که آن را هم انتشارات رسم چاپ کرده است.
از درد دلهای هانی نجم برایمان بگویید.
باید بیشتر به هنرمندان توجه و از هنرمندان داخلی حمایت شود. تهران هم
نیازمند خیابانی است که هفتهای یک روز هنرمندان بتوانند آثارشان را در هر
سطحی که باشد، در آنجا برای فروش ارائه دهند. از این طریق مردم هم بیشتر با
هنر آشنا میشوند.ایران