به خاطر دارم زمانی که بیناییش را به دست آورد، اشک شوق از چشمش جاری شد، اگرچه با خود می اندیشیدم از این پس با هر نگاه به آینه، چه لحظات سختی را باید سپری کند.
و حال که پس از ۱۹ ماه، امیدواری او را به زندگی می بینم، خودم هم روحیه می گیرم. خوشحالم از روحیه بالایش كه اگر این روحیه را نداشت، درمانش مشکل تر می شد.
دلم میگيرد از ناداني و ظلمي که بر سهیلا و همه قربانيان خشونت رفته و نامهرباني كه سلامت و طراوات و زيبايي را از آنان گرفته و رنجي دائمي را همنشين شان كرده است.