شفا آنلاین>اجتماعی> آموزگار 36 ساله یکی از مدارس استثنایی شهرستان ساری که از کودکی به بیماری فلج مغزی مبتلا است امروز دانشآموزانش در صدر دانشآموزان موفق منطقه و کشور قرار گرفتهاند.
به گزارش
شفا آنلاین، او که تنها راه عبور از موانع اینچنینی را پناه بردن به اجتماع و
نمایان ساختن توانمندیها میداند تا 6 سالگی قادر به راه رفتن نبود اما در
رقابت با محدودیتهای زندگی پیروز شد و حالا بیش تر از 8 سال است که افق
روشنی را مقابل دیدگان دانشآموزان مدارس استثنایی شهر به تصویر میکشد. او
همچنین با راهاندازی
طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان و زنان سرپرست
خانوار ثابت کرد موفقیت حد و مرز نمیشناسد.
طالب علیپور شریعه با بیان اینکه اولین فرزند خانواده هستم و برادر و دو
خواهر دیگرم به بیماری من دچار نیستند گفت: نبود امکانات در محل تولدم باعث
شد تا پدر و مادرم نتوانند به موقع من را به مرکز درمانی برسانند و به علت
تب بالایی که داشتم دچار تشنج شدم که این موضوع بر جسمم تأثیر منفی گذاشت و
وقتی یک ساله شدم پدر و مادرم فهمیدند نمیتوانم مانند همسن و سالانم راه
بروم.
وی با بیان این جمله که بوسه زدن بر دستان پدر و مادرم کمترین کاری است که
به پاس محبت هایشان انجام میدهم، ادامه داد: آنها با وجود مسافت طولانی،
در هفته چند مرتبه من را به شهر میرساندند تا تحت اقدامهای توانبخشی،
فیزیوتراپی، کاردرمانی و آب درمانی قرار بگیرم و بتوانم روی پاهایم بایستم.
تلاش آنها نتیجه داد و وضعیتم روز به روز بهتر شد تا اینکه 7 ساله شدم.
آن زمان مادرم مدیر مدرسه ابتدایی روستای کیاسر و پدرم آموزگار بود. خوب
به خاطر دارم که هر روز مادر مرا به دوش میگرفت و با خود به مدرسه میبرد
تا در کنار دانش آموزان عادی روی نیمکت مدرسه بنشینم و درس بخوانم.
مشکل اصلی ام در تعادل برقرار کردن میان پاها برای راه رفتن بود به طوری
که شیوه راه رفتن من نسبت به سایرین زیبا نبود و این مشکل زمانی که باید از
شیب تند منتهی به مدرسه بالا میرفتم بیشتر خود را نشان میداد، این در
حالی بود که رفتار عادی اطرافیان با من و حضور در اجتماع کمک کرد تا بسیاری
از حرکاتم را اصلاح کنم و حتی لکنت زبانم از بین برود.
پور شریعه با اشاره به اینکه رفتارهای عادی اطرافیان مانع میشد تا
تفاوتهای میان خود و دیگران را آزار دهنده قلمداد کنم، افزود: با اینکه
کودکی هایم به 30 سال قبل باز میگردد اما پدر و مادرم به قدری با من درست
رفتار کرده بودند که به خود و اطرافیان القا شده بود من هم میتوانم
از عهده کارهایی که همسن و سالانم انجام میدهند برآیم، حتی پدر بزرگ و
مادر بزرگم نیز برخورد متفاوتی با من نداشتند و در تمام مراسم و میهمانیها
به حضور من تأکید داشتند به همین دلیل هیچگاه خود را در رقابت با افراد
عادی نمیدیدم.
باور هدف روزها به همین روال ادامه پیدا کرد تا مقطع متوسطه را به پایان رساندم و
بایدبرای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به شهر ساری میرفتم.
پورشریعه با بیان این جمله اضافه کرد: به دلیل تغییر شرایط شغلی پدر
همراه خانواده به ساری نقل مکان کردیم و متفاوت ترین روزهای زندگی ام
آغاز شد زیرا در روستای کیاسر، همان سالها که من به بیماری «سی پی» مبتلا
شده بودم یک کودک دیگر هم دچار این بیماری شد، اما من توانسته بودم با همت
پدر و مادرم و تلاشی که به کار گرفته بودم پیشرفت خوبی نسبت به او داشته
باشم ولی با قدم گذاشتن به دبیرستان متوجه شدم تنها دانش آموزی هستم که از
لحاظ جسمی با سایر دانش آموزان دبیرستان تفاوت دارم. روزهای سختی بود اما
تلاشی که معلمان دوره دبیرستان و راهنمایی به خرج داده بودند تا شبیه
همکلاسی هایم رفتار کنم به من آموخته بود ناامید نشوم و برای دست پیدا کردن
به موفقیتهای بیشتر تلاش کنم. «دیگر هدفم را از درس خواندن پیدا
کرده بودم، میخواستم معلم شوم تا به دانش آموزانی که در شرایط مشابه یا
بدتر از من قرار داشتند کمک کنم و آنها را با زیباییهای زندگی آشتی دهم.
برای دست پیدا کردن به این مهم باید نگاههای سنگین و جملات آزاردهنده را
ندیده و نشنیده میگرفتم.»
پورشریعه با اشاره به اینکه وقتی به
انتخاب هدفم ایمان پیدا کردم که توانسته بودم همگام با دانشآموزان
مدرسه حرکت کنم و حتی در مسابقات علمی، فرهنگی و ورزشی موفقیتهای زیادی
کسب کنم، گفت: به هر طریقی بود از پس موانعی که در مسیر زندگیام قرار
میگرفت بر میآمدم و هر روز به گامهایم نیروی بیشتری میبخشیدم تا در
مسیر رسیدن به هدفم محکم تر حرکت کنم. بالاخره دبیرستان هم به پایان رسید و
وارد دانشگاه شدم و با اینکه پس از فارغ التحصیلی در رشته علوم تربیتی
گرایش کودکان پیش دبستانی و دبستانی، مورد بیمهری مسئولان قرار
گرفتم، اجازه نمیدادم محدودیتها مانع موفقیتم شود.
کسب افتخارات
با وجود کسب رتبه اول در آزمون پیش دبستانی سال 1386 از تدریس در مدارس
عادی باز مانده بودم و به سمت آموزش و پرورش دانش آموزان استثنایی سوق پیدا
کردم که بدون شک این هم جزئی از تقدیر غیر قابل تغییرم بود. البته با
اثبات توانایی هایم توانستم در آزمون استخدامی سال 1389 جزو 10 نفر نخست
استان شوم.
پورشریعه که مشکلات دانش آموزان مدارس استثنایی را بهتر از هر کسی درک
میکرد عاملی برای ایجاد انگیزه در میان دانشآموزان استثنایی شد ضمن اینکه
با حضورش بخش زیادی از نگرانیهای والدین آن دانش آموزان را در مورد آینده
فرزندان شان مرتفع ساخت. در این مورد میگوید: با حضور در مدرسه استثنایی
سعی کردم شیوه متفاوت و الگوهای جدیدی را برای تدریس انتخاب کنم و با مرور
شیوههای آموزشی که معلمان روستا در مورد من استفاده میکردند، خلأهای
موجود را پوشش دهم که به لطف خداوند در این مورد موفق بودم. همچنین سال
1390 – 1389 در زمینه الگوهای برتر تدریس در سطح استان به مقام نخست دست
پیدا کردم و در آموزشگاههای علمی به منظور آمادهسازی دانش آموزان تیزهوش تدریس کردهام.
حتی توانستم شاگردانی را که به طور همزمان دارای چند معلولیت بودند با
مهارتهای اولیه کامپیوتر و زبان انگلیسی آشنا کنم که این بسیار حائز اهمیت
بود. ضمن اینکه یک گروه تئاتر به نام آیدا متشکل از 6 دانش آموزم را که
مبتلا به مشکلات حرکتی _ جسمی بودند به منطقه معرفی کردم که در 5 منطقه
عنوان نخست را کسب کرده و در سطح کشور هم به عنوان گروه تئاتر ویژه برگزیده
شدند که این برای من افتخاری بزرگ بوده و هست.
هدیه زندگی پور شریعه که سال 1383 ازدواج کرده و پدر یک پسر 11 ساله است در این خصوص
گفت: من و همسرم فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشتیم تا بتوانیم زندگی
مشترک مان را آغاز کنیم اما از آنجا که بخوبی میدانستم همسر و پدر
متفاوتی خواهم بود همه جوانب زندگی را در نظر گرفته بودم و با تلاش مضاعف و
درک متقابل آن تفاوتها را پوشش دادم.
از طرفی فعالیت در حوزه
مددکاری اجتماعی و خدمت به معلولان جامعه در پرورش استعدادهایم تأثیرات
زیادی داشت و از آنجا که در این حرفه با همسرم همکار هستم راحت ترتوانسته ایم یکدیگر را درک کنیم ضمن اینکه آرامشی که از زندگی با همسرم
هدیه میگیرم بر موفقیت هایم در عرصه هایی به غیر از تدریس تأثیر بسزایی
دارد که بدون شک این موضوع در رشد و پرورش هر چه بهتر فرزندم مؤثر خواهد
بود.
وی در مورد فعالیت هایی که خارج از فضای تدریس در مدارس استثنایی دارد
گفت: با ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته روانشناسی بالینی،
توانسته ام در یک کلینیک مددکاری اجتماعی خدمات مشاورهای خوبی به مراجعه
کنندگان ارائه دهم زیرا سعی میکنم در همان بدو آشنایی با آنها ارتباطی قوی
و شاد برقرار کنم و آنها را وادار سازم به توانمندیهای خود باور داشته
باشند.ایران