ساختمان آتشنشانی که تمام میشود، صف کسانی که کارت ویزیت پخش میکنند به یک تورفتگی فرعی میرسد. ماشینهای زیادی کنار هم پارک شدهاند و رانندهها سوال «دربست؟» را با دیدن هرکسی که از کنار تاکسیهایشان رد میشود، تکرار میکنند. زن و مردی کنار پیادهرو ایستادهاند و با هم بحث میکنند. زن و مرد دیگری نیز با حالتی پر از سوال تنها به هم نگاه میکنند. ساعت حدود ۱۰ و نیم صبح شنبه است و در هر طرف از محوطه بزرگ «مجتمع قضایی خانواده»، شعبه محلاتی، عدهای جمع شدهاند.
بیشتر زنها، میانسال به نظر میآیند و چادر مشکی به سر دارند. بعضیها برای هم حرف میزنند و بعضیها نیز سکوت مادرانه نگاهشان با هیچ کلامی نمیشکند. لباسهای زمستانی بیشتر دخترهای جوان با رنگهای تیره بهخوبی با هم هماهنگ شده و آرایش گرم صورتشان نیز با آنها هماهنگی دارد. در نگاه بعضیهایشان به جای غم مادرانه زنهای چادری، سرکشی و عصیان است. در چشمهای بعضی دیگر نیز غرور و انتقامجویی کنار هم نشسته است.
لحن صحبت یکی از جوانها با بقیه فرق دارد. ظرافت و ادب زنانه در آن نیست و واژههایش به کلام مردان حاشیهنشین شباهت دارد. به زن مسنی که کنار او روی نیمکتی به انتظار نوبت نشسته میگوید: «اعتیاد را هم میشود یک کاری کرد، اما دستِ بزن درستبشو نیست که نیست. پدرم مرده و مادرم مریض است. دیدم ازدواج نکنم با این وضع مادرم به هیچجا نمیرسم، دست بزن دارد، غیرت هم ندارد، زنش را با کسی ببیند عین خیالش هم نیست.» چهره بیرنگ و رویش به زنهای ۳۵ساله میخورد. یک سال با شوهرش زندگی کرده و ۴ سال است که درگیر طلاق گرفتن است. در سرمای صبح بهمنماه، کفشهای تابستانی پوشیده و مانتوی چرکمردهای که زیر پالتوی رنگورو رفتهاش به تن دارد، دکمههایش به هم نرسیده و از تنگی بسته نشدهاند.
دو دستش را به کمرش زده و با صدای کلفت و لحن مردانه میگوید: «۲۸ سالم است اما الان نجنبم همه جوانیام رفته. ورامین زندگی میکردم. بعد از یک سال دیگر پول کرایه خانه نداد، چند تکه جهیزیهام را فروخت و رفت دهاتشان در خمین. من هم آژانس گرفتم رفتم دم خانهشان و گفتم عروستان هستم، باید من را نگه دارید. پدرشوهرم آنقدر فحشهای بدی داد که راننده آژانس خجالت کشید. خیلی کتک میزند. هیچکدامشان من را نمیخواهند اما از ترس آبرویشان در خمین طلاقم نمیدهند. کجا دیگر زنی به خوشگلی و نجابت من پیدا میکنند؟»
روی نیمکت روبهرویی، زن میانسالی چادر مشکیاش را تا روی پیشانیاش جلو کشیده و لبه آن را به دندانش گرفته است. پوست صورتش جمع شده و خشکی لبهایش، حالت سوختگی دارد. «وکیل بگیر. من برای دخترم وکیل گرفتم راحت کارمان پیش رفت. ۸ میلیون شد، البته چون آشنا بود اگرنه کارش خیلی خوب است و ۲۰ میلیون تومان میگرفت.» هرکس که از در ورودی دادگاه خانواده عبور میکند، حسابش از آدمهای غریبه شهر جدا میشود.
داخل محوطه دادگاه، همه بدون هیچ تعارف و تردیدی، بیپرده از قصههایشان حرف میزنند. «طلاق ما راحت بود. چون دامادم دائمالخمر است و سابقه کیفری داشت. دخترم ۱۹ سالش بود، آمدند خواستگاری و یکشبه گفت من همین را میخواهم و ما هم سریع قبول کردیم. یک سال عقد بودند و همان دوره به شک افتادیم. اما با کلک دخترم را باردار کرد و مجبور شدیم سریع عروسی بگیریم. میگفت سیگار و مشروبش را ترک میدهم. اما ده روز بیشتر نتوانست زندگی کند و برگشت. بچهاش هم سقط شد.»
دامادش ۲۴ سال دارد اما میگوید درشتاندام است و به مردهای ۵۰ساله میخورد. صحبتهایش تمام شده و میخواهد چادرش را دوباره به گوشه دندانش بگیرد که از جایش بلند میشود، غم چشمهایش یک لحظه برق میزند و میگوید دخترم آمد. زن ۲۸سالهای که با لباسهای محقر پای حرفهای او نشسته بود، با همان لحن و صدای مردانه میگوید: «چقدر هم شیک میکنند و دادگاه میآیند.»
پالتوی چرم بلند، قامت کشیده دختر جوان را بلندتر نشان میدهد. خزهای دور یقه، آرایش کامل صورت، ابروهای رنگکرده و مدل موهایش که از شال بافت زمستانی بیرون زده، او را ۵ سالی بزرگتر از آغاز ۲۰سالگی نشان میدهد. میخندد و با ذوق و هیجان به مادرش میگوید: «در اتاق قاضی میگفت توی دهنت میزنم، گفتم فعلا حواست به زنجیر دور پایت باشد. ببین دور پاهاش را!» انگشت اشاره او، سمت مرد درشتهیکلی است که با سر نیمهتاس و ریشهای بلند، سیگاری به دهان دارد، با بیخیالی دود آن را بیرون میدهد. زنی که همسرش او را کتک میزد و از پوشش مجلسی دختر جوان جا خورده بود، اینبار از اندام درشت و چهره ترسناک شوهر او جا میخورد و میگوید: «اینکه شبیه قاتلهاست! تو به این خوشگلی، چطور توانستی با این ازدواج کنی؟»
دختر جوان، با چشمهایی که غرور و پیروزی در آنها خوشحالتر از لحن
صدایش است، میگوید: «اولش که اینطور نبود. آنقدر مشروب خورده که باد
کرده. وکیلم هم میگفت تو چطور توانستی به این بله بگویی. درسم تمام شده
بود و دانشگاه نرفتم، با هم دوست هم نبودیم ولی ازدواج کردم دیگر.» شوهر
سابق او، با حالتی بیقید و لخلخکنان، کنار یک سرباز برای مهریه
۲۱۴سکهای به سمت زندان میرود. زن میانسال و چاقی با سر پایین از در دیگر
دادگاه خارج میشود و زن ۲۰ساله با همان لحن سرخوش به مادرش میگوید:
«خانهشان جمعاً ۱۲۰ میلیون میارزید. ۴۰ تومانش را برای دعوایی که دم خانه
کرده بود وثیقه گذاشته بودند و با ۸۰ تومان مانده، نمیتوانند دوباره سند
بگذارند تا بیرون بیاید. به قاضی میگفت زنم است، زندان هم که باشم باید
تمکین کند. باز هم فقط گفتم حواست به زنجیر دور پایت باشد!»
بیشترین طلاقها در بیپولترین استانها
آمارهای
سازمان ثبت احوال نشان میدهد در سال ۹۴ تا انتهای آذرماه، ۱۲۰ هزار و ۲۴۰
ازدواج ثبت شده که نسبت به سال قبل ۳.۴ درصد کاهش داشته است. ۱۲۲ هزار و
۳۴۰ طلاق نیز به ثبت رسیده که نسبت به سال گذشته، ۴.۲ درصد افزایش داشته
است. در این میان، ازدوج در میان کرمانیها از همهجا بیشتر شده است.
ازدواج در این استان با ۱۹ هزار و ۹۲۱ مورد، رشد ۱۷ درصدی داشته و بعد از آن ایلام با ۴ هزار و ۴۳۲ مورد و رشد ۵.۲ درصدی و اصفهان با ۲۹ هزار و ۷۰۹ مورد و رشد ۳.۶ درصدی، بیشترین آمار ازدواج را داشتهاند. بیشترین کاهش ازدواج نیز در استانهای سمنان با ۱۴.۵ درصد، آذربایجان شرقی با ۱۲.۳ درصد و خراسان رضوی با ۱۲.۱ درصد اتفاق افتاده است. تا انتهای آذرماه ۹۴ در پایتخت نیز ۶۶ هزار و ۵۴۶ مورد ازدواج به ثبت رسیده که از رشد یکدرصدی برخوردار بوده است.
این عدد اگرچه با میانگین کشوری برابری میکند، اما نشان از کسری بودجه ۱۳ میلیون تومانی در هزینه خانوارهای کهگیلویه و بویراحمد دارد. سیستان و بلوچستان نیز با ۳۲.۳ درصد افزایش طلاق، بعد از این استان در جایگاه سوم قرار دارد. هزینه زندگی سیستانیها در سال گذشته با ۱۹ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان از میانگین کشوری حدود ۱۱ میلیون کمتر بوده اما درآمد یک سال آنها نیز با رقم ۱۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، حدود ۱۳ میلیون تومان کمتر از میانگین کشوری بوده و کسری ۲ میلیون تومانی را در بودجه خانوار نشان میدهد.
به اعتقاد بسیاری از جامعهشناسان و اقتصاددانان و براساس مطالعات پژوهشی، مشکلات معیشتی خانوار یکی از دلایل اصلی طلاقهاست. بررسی گزارش نیروی کار مرکز آمار ایران نیز نشان میدهد بیکاری در بعضی از این استانها، وضعیت بحرانی دارد.
در حالی که نرخ عمومی بیکاری در پاییز سال ۹۴، ۱۰.۵ درصد بوده است،
استان کهگیلویه و بویراحمد با ۱۷ درصد بعد از کرمانشاه، بی کارترین استان
کشور بوده است. نرخ بیکاری این استان نسبت به سال گذشته ۳.۳ درصد افزایش
یافته است.
اما طلاق در استانهای سمنان با ۷۲۹ مورد طلاق و کاهش ۱۷.۱
درصدی، خراسان رضوی با ۱۲ هزار و ۳۰۶ مورد و کاهش ۱۰.۳ درصدی، و استانهای
تهران و مرکزی نیز با ۲۳ هزار و ۴۱۸، و ۲ هزار و ۵۰۳ مورد نسبت به سال
گذشته ۲.۶ درصد کاهش داشته است.
بررسی آمارهای سازمان ثبت احوال نشان میدهد از سال۹۰ رشد منفی ازدواج در کشور اتفاق افتاده است؛ به طوری که نرخ ازدواج در سال ۹۰ منفی ۱.۹ درصد، در سال ۹۱ منفی ۵.۱ درصد و در سال ۹۲ نیز با کاهش منفی ۶.۷ درصدی مواجه شده است. بنابر گزارش سازمان ثبت احوال کشور در سال 92، 774 هزار و 513 ازدواج و همچنین 155 هزار و 369 طلاق به ثبت رسیده است و بر این اساس، نسبت ازدواج به طلاق 5 بوده است، به این معنی که در مقابل هر 5 ازدواج، یک طلاق به ثبت رسیده است. در سال 93 کاهش 6.5 درصدی نرخ ازدواج و افزایش 5.3 درصدی نرخ طلاق اتفاق افتاده و نسبت ازدواج به طلاق از رقم 5، به 4.4 رسیده، به این ترتیب در این سال 724 هزار و 324 ازدواج، و 163 هزار و 569 طلاق ثبت شده است.
علیاکبر محزون، مدیرکل اطلاعات، آمار و مهاجرت سازمان ثبت احوال آماری نیز از پدیده خانوارهای تکنفره ارائه کرده است. او میگوید: «در چند دهه گذشته آمار خانوادههای گسترده از ۱۰ درصد به کمتر از 4 درصد رسیده است. خانواده تکنفره نیز در حال افزایش است؛ به طوری که آمار این خانوادهها از ۵.۲ درصد در سال ۸۵ به ۷.۱ درصد در آخرین سرشماری رسیده و در مقایسه با آمار دهههای قبل افزایش داشته است.»
علیاصغر سعیدی، مدیر گروه برنامهریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران برای تبیین وضعیت خانوارهای تکنفره میگوید: «خانوادهها اکنون در ایران چندین دهه است که وارد ساخت خانواده هستهای شدهاند و اخیراً نیز مسئله کاهش باروری که از 3-2 دهه گذشته آغاز شده است، ساختارهای قبلی خانواده در ایران را دگرگون کرده است. تحرک اجتماعی در جامعه ایران از سه دهه گذشته تاکنون، بسیار بیش از حد انتظار بوده است و همین مسئله موجب شده که افراد احساس کنند که برخلاف گذشته که از طریق تقاضای بالای باروری میتوانستند با خانواده منسجمتر و پرتعدادتری رفاه خود را به دست آورند، حالا راههای دیگری را برای به دست آوردن رفاه، تجربه کنند.»
مشکلات جنسی، عامل ۸۰ درصد از طلاقها
حدود ۱۰۰
دختر با چادر سپید و یا مانتو و روسریهای رنگی، کنار ۱۰۰ پسر در سالن
همایش بزرگی کنار هم نشستهاند. در مقابل آنها، مردی کنار یک وایتبرد
ایستاده و با لهجه مشهدی، برای دانشجویان دانشگاه تهران که در جریان مراسم
ازدواج دانشجویی به مشهد آمدهاند، سخنرانی میکند. دکتر حبشی، روانشناس و
مشاور خانواده میگوید: «در همین شهر مشهد که شهری مذهبی است، پژوهشها
نشان میدهد عامل ۸۰ درصد طلاقها، مسائل جنسی و عدم رضایت جنسی زوجین است.
برخلاف چیزی که به نظر میرسد بیشتر مشکلات اقتصادی باشد، مشکلات مربوط به
رابطه زناشویی است. این مسائل در جامعه ما تابو شده و افراد نه از آن صحبت
ميکنند و نه میدانند باید برایش آموزش ببینند. این کاملا برخلاف
آموزههایی است که در اسلام داریم.» او روی تخته، نموداری از وضعیت و تفاوتهای رسیدن به رضایت جنسی زن و مرد رسم میکند و به صحبتهایش با صراحت تمام ادامه میدهد.
از اوایل دهه 90، ارقام ۶۰، ۷۰ و ۸۰ برای سهم مسائل جنسی در طلاق توسط کارشناسان مختلف بیان میشد و همه بر اینکه بیش از نیمی از طلاقها به دلیل بحرانهای جنسی است، تاکید داشتند اما این بحث، بهتازگی در برنامههای رسمی نهادهای سیاستگذار و اجرایی وارد شده است.
کاظم فروتن، رئیس ششمین کنگره خانواده و سلامت جنسی در مراسمی که چند هفته پیش برگزار شد و در آن مسئولان وزارت بهداشت حضور داشتند، گفت: «ما باید سکسولوژیست مبتنی بر آموزههای دینی و فرهنگی خود تربیت کنیم. زیرا اسلام همانطور که به اقتصاد، سیاست، آخرت و معاد توجه دارد به اخلاق جنسی و سلامت جنسی هم توجه دارد و با صراحت راهکارهای خود را برای ارضای صحیح نیازهای جنسی بشر مطرح کرده است.
سیاستگذاران و مدیران کشور لازم است برای رفع اختلالهای جنسی، عاطفی و رفتاری و به منظور کاهش طلاق ناشی از این اختلالها کلینیکهای سلامت خانواده را در استانها راهاندازی کنند؛ موضوعی که تحت عنوان کلینیکهای سلامت جنسی در برنامه وزارت بهداشت قرار دارد. هرچند این کلینیکها باید بتوانند انحرافات جنسی را نیز درمان کنند ولی ضروری است جایگاه رسمی خانواده بهعنوان محور اصلی آن مورد توجه قرار گیرد.»
مریم هوشمند، روانپزشک خانواده، اعتقاد دارد نداشتن مهارت ارتباط جنسی، مسئله اصلی این نوع طلاقهاست. او میگوید: «مشکل بزرگی است که افراد نهتنها مهارت ارتباط جنسی را ندارند بلکه نمیتوانند این مشکل را هم مطرح کنند. مشکل عدم مهارت در ارتباط جنسی بسیار بیشتر از ناتوانیهای جنسی است چون هیچ آموزش جنسی به افراد وجود ندارد و آنها ناگزیرند به
آموزشهای غیرمعتبر مراجعه کنند و همین
باعث ایجاد تصورات و توقعات اشتباه در افراد میشود و چون با واقعیت مطابق
نیست دچار ناامیدی جنسی میشوند و احساس میکنند که رابطه جنسی خوبی
ندارند. همین مسئله باعت احساس خشم و دوری زوجین از هم می شود که تبعات
زیادی را در بر خواهد داشت که از آن جمله رابطههای موازی است چون افراد
تصور میکنند لذتی وجود دارد که آنها هرگز تجریه نکردهاند و همین امر آمار
خیانت را هم بالا میبرد.»آینده نگر