کد خبر: ۹۴۲۶۷
تاریخ انتشار: ۰۳:۵۹ - ۰۱ بهمن ۱۳۹۴ - 2016January 21
شفا آنلاین>اجتماعی>جامعه پزشکی> جراح خوب فردی است که چشمانی شبیه عقاب، دلی چون شیر و دستی پر ملاطفت وظریف همچون یک کدبانو داشته باشد
 به گزارش شفا آنلاین،به نقل از سپید    استاد منوچهر دوایی 79 ساله هنوز تمام دغدغه‌اش درمان بیمارانی است که چشم امید به دستانش دوخته‌اند. منوچهر دوایی شخصیت نابی دارد. نگاه مهربان و لبخندی دلنشین که هنوز ردی از معصومیت دارد و تواضعی که از او چهره‌ای محبوب و دوست‌داشتنی ساخته است.

استاد دوایی سهم بزرگی در تربیت بیش از 3 نسل از پزشکان داشته است، از بیمارستان جندی‌شاپور اهواز در روزهای جنگ تا علوم پزشکی شهید بهشتی و بعدها بیمارستان امام حسین(ع). مردی که همیشه ایمان و اخلاق برایش در اولویت بوده و حالا در پس غبار گذر ایام همچنان با صلابت و عشق کار می‌کند. مردی که به قول دوستان و شاگردانش هرگز عصبانی نمی‌شود و به قول همسرش «مرد مهربان و دلسوزی که هیچ‌وقت نبود اما سایه عشقش همیشه برسر خانواده بود.» استاد بی‌ادعای دوست‌داشتنی‌ای که با صبر و حوصله ‌پذیرایمان شد.

 دکتر دوایی طوماری درخشان از خدمت یک پزشک صادق و ساده‌زیست را در کارنامه حرفه‌ای خود دارد. ایشان بیش از شش بار به عنوان استاد نمونه و شاخص در سطح دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و نیز در سال 1373 و 1374 به عنوان استاد نمونه کشور انتخاب شده است. دریافت نشان درجه یک دانش در سال 92 یکی از معتبرترین نشانه‌های علمی کشور از دست رییس‌جمهور، در کارنامه حرفه‌ای او به چشم می‌خورد.

       دکتر دوایی در حال حاضر عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی ایران ودرعین حال عضو کالج جراحان آمریکا، کالج بین المللی جراحان، آکادمی طب کودکان آمریکا، انجمن جراحی کودکان آسیا، انجمن بین‌المللی طب حوادث، انجمن پزشکی وین، گروه جراحی داخلی دانشکده پزشکی جانزهاپکینز آمریکا است و با این مراکز علمی به طور مستمر در ارتباط است. همچنین برای نخستین بار در کشور درمان چاقی مفرط (gastric partition) ودرمان جراحی سرطان‌های کبد، انجام رزکسیون‌های وسیع کبدی با سرپرستی ایشان انجام شد که در این مورد نیز آمار موفق و قابل‌توجهی داشتند.


چرا همه این‌قدر دوستتان دارند؟
       نظر لطف خداست و اینکه من َبا هر کسی که روبرو می‌شوم دوستش دارم و سعی می‌کنم محبتش در دلم جای بگیرد. حتی اگر چیزی به نظرم خیر نباشد. من از صمیم قلبم به انسان‌ها عشق می‌ورزم و دوستشان دارم و به شدت معتقدم اگر دوست داشته باشید دوست داشته می‌شوید و این یک رابطه عمیق و دوطرفه است. من همیشه سعی‌ام این است که انسان‌ها را دوست داشته باشم و همین انعکاس بیرونی دارد.

        من تمام آدم‌ها و تمام دنیا را دوست دارم چون فکر می‌کنم که همه‌چیز نشانه‌ای از وجود خداست و هرچیزی که از خدا باشد دوست‌داشتنی است. عشق ومحبت ودیعه خداست که باید آن را حفظ کرد و زنده نگه داشت. من فکر می‌کنم که اگرزیاده‌خواهی‌های غیرمنطقی و غیرمشروع را از خودمان دور کنیم زندگی راحت‌تر و دوست‌داشتنی‌تری خواهیم داشت.

همیشه همین نگاه را داشتید و با همین نگاه وارد رشته پزشکی شدید؟
       پدرم دارای دیپلم داروسازی از مدرسه دارالفنون بود و داروخانه‌ای در تهران تاسیس کرده بود، در آن زمان هنوز دانشگاه تهران و دوره دکترای داروسازی تاسیس نشده بود. نام خانوادگی پدرم به مناسبت حرفه‌اش دوایی انتخاب شده بود.

       پدرم و مادرم بسیار مهربان و دلسوز بودند، آن‌ها از بضاعت مالی متوسطی برخوردار بودند و در عین حال خیر وگره‌گشا بودند. در دهه بیست که کشورمان در اشغال متفقین بود و مردم در فشار و تنگدستی زیادی قرار داشتند بدون تظاهر در رساندن کمک مالی و آذوقه به هم‌محله‌ای‌های کم‌بضاعت سر از پا نمی‌شناختند، پدرم نیز با توجه به شغلش تا آنجا که ممکن بود در ارائه دارو‌ها به اینگونه خانواده‌های مستمند دریغ نداشت. من همیشه این محبت‌های بی‌منت را می‌دیدم و در ناخودآگاهم شکل گرفته بود.

در کنار این فضا به درس خواندن هم تشویق می‌شدید؟
       والدینم مشوق اصلی من در تحصیل بودند و به خاطر آن‌ها من هم ‌‌نهایت سعی خود را می‌کردم که در تمام طول تحصیل در دبستان و دبیرستان شاگرد اول باشم.علاوه بر این مادرم به طور خستگی ناپذیر هر روز مرا بر‌ای رفتن مدرسه آماده می‌کرد.

       از خاطرات دوران کودکی و مدرسه رفتن اینکه منزل ما در جنوب شهر تهران قرار داشت. در آن زمان جنوب و شمال تهران به طور مشهودی با هم تفاوت داشتند،شمال تهران قسمت نو ساز‌تر و محل زندگی اقشار مرفه‌تر جامعه بود و قسمت جنوب شهر عقب مانده نگاه داشته شده بود و به آن چندان توجه نمی‌شد، کوچه‌های خاکی و پرگَرد و خاک از مشخصات جنوب تهران بود. محل دبیرستان من (دبیرستان مروی و دارالفنون) تقریباً در وسط شهر بود و دانش آموزان از نقاط مختلف شهر در آن تحصیل می‌کردند. کوچه‌های اطراف منزل، به خصوص درزمستان‌ها که بارندگی زیاد بود پر از گل می‌شد. علیرغم اینکه همیشه سعی می‌کردم لباس و کفش‌هایم تمیز بماند غالباً گل آلود می‌شدم و به همکلاسی‌های بالا شهری که با لباس‌های تمیز می‌آمدند، غبطه می‌خوردم تا آنجا که گاهی احساساتی می‌شدم و حتی زمانی با سرودن شعری از این وضع شکوه کردم.

       این شعر با این ابیات شروع می‌شد:
از هر کجا که می‌گذرم غرق در گل است
دریای گل جزیره گل تنگنای گل
گل دشمن لباس تمیز است الامان
مردم زبس که کشیدم جفای گل

       ناگفته نماند که از دوره دبستان طبع شاعری داشتم که در مناسبت‌های خاص احساساتم را به این صورت بیان می‌کردم.
 با رشته پزشکی آ شنایی خانوادگی داشتید، خودتان هم دوست داشتید پزشک شوید؟
        از وقتی که به یاد دارم عاشق پزشکی بودم و دوست داشتم شبیه به دوستان پدرم شوم.

       همانطور که گفتم پدرم از اولین فارغ التحصیلان دانشگاه تهران بود و به حرفه داروسازی اشتغال داشت و داروخانه ایشان در انتهای جنوبی بازار بزرگ تهران بود، ایشان «دواخانه» خود را کنارمطب طبیب پیشکسوتی دائر کرده بود که او نیز فارغ‌التحصیل د ارالفنون بود.مدرسه دارالفنون سال‌ها قبل توسط مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر تاسیس شده بود. پس از تاسیس دانشگاه تهران به تدریج به دبیرستان تبدیل شد. بر سر در مطب این پزشک نوشته شده بود (محکمه علاء الحکماء) این عنوان نشانگر ارتباط متقابل طبابت و حکمت از دید پیشکسوتان حرفه پزشکی بود، حق ویزیت بیماران اندک و بر حسب استطاعت مالی بیماران پرداخت می‌شد.


پدرم دارو‌ها را طبق نسخه پزشک آماده می‌کرد. بخش مهمی از نسخه‌ها شامل داروهای ساختنی (ترکیبی) بود که از پودر‌ها و شربت‌های مختلف و همچنین گل، برگ، ساقه یا ریشه گیاهان داروئی تشکیل می‌شد و نهایتاً به صورت قرص، کپسول، گرد و یا شربت آماده تحویل به بیماران می‌شد. داروهای گیاهی درکاغذ مخصوص پیچیده می‌شد و به اصطلاح نسخه پیچی انجام می‌گرفت و بخش دیگری از نسخه‌ها شامل یک یا چند قلم داروهای آماده می‌‌شد که ساخت کارخانه‌های داروسازی داخل یا خارج کشور بود. دستورات پزشک با خط خوانا روی برچسب دارو‌ها نوشته و شفاهاً نیز توضیح داده می‌شد. بدین ترتیب نوشتن نسخه و همچنین ساختن و آماده کردن دارو‌ها علاوه بر دانش مستلزم هنر و تبحر هم بود. رابطه مراجعین با داروخانه صمیمانه و از احترام متقابل برخوردار بود وهمسایگان و اهالی محل نیز برای این حرفه حرمت خاصی قائل بودند.

       من از‌‌ همان دوران به تدریج به پزشکی علاقه‌مند شدم و به پزشکانی که به داروخانه پدرم رفت‌وآمد داشتند با دیده تحسین نگاه می‌کردم و آرزو می‌کردم که روزی مانندآن‌ها باشم. بعضی از این پزشکان که دوست پدرم بودند انسان‌های شاخص و بی‌نظیری بودن و من همیشه منش انسانی و محبت آن‌ها را می‌دیدم و در دلم رسوب می‌کرد. پدر و مادرم از طبقه متوسط بودند و هیچ وقت برای پول داشتن حرص و طمع نداشتند و بیشتر به نیازهای مردم توجه می‌کردند و ما این چیز‌ها را می‌دیدیم.

خانواده پرجمعیتی بودید؟
       یک برادر و یک خواهر داشتم که هر دو مرحوم شدند؛ و شاید دلیل اینکه من در سال‌های اخیر اینقدر روی بحث سرطان متمرکز شدم به همین علت بود که پدرم و برادرم را به دلیل سرطان از دست دادم و برای همین تصمیم گرفتم تا مرکزی را به وجود بیاورم برای تحقیق درباره سرطان و زمینه‌های درمانی آن و در انجمن سرطان ایران تمام تلاشمان را می‌کنیم... چندین سال است که عضو هیئت مدیره انجمن سرطان ایران هستم و از سال قبل به عنوان ریاست انجمن سرطان ایران انتخاب شدم، اخیراً جایزه ملی مبارزه با سرطان توسط وزیر محترم بهداشت و درمان و آموزش پزشکی هم به اینجانب اهدا شد. امیدوارم که سرطان به عنوان یک مسئله ملی هرچه بیشتر مورد توجه قرار گیرد وبا اقدامات پیشگیرانه و تشخیص زودرس و درمان‌های پیشرفته بار سنگین سرطان‌ها بر دوش مردم ما سبک‌‌تر شود.
 زندگی پر مشغله پزشکی مخل زندگی خانوادگی‌تان نبود؟
       تمام امور زندگی من از شروع و ادامه تا پایان با محوریت خانواده تحقق پیدا کرده است. همسرم در همه مراحل زندگی پس از حضرت حق همیشه یار و یاور من بوده است و صبورانه من و فرزندانمان را از هر نظر کمک کرده است و همسر و مادری بسیار فداکار و مهربان بوده است. ایشان علاوه بر انجام وظایف یک کدبانوی توانا، دانشجویی سخت کوش و طالب علم بوده است که توانسته است دو لیسانس و یک فوق لیسانس کسب کند و دانشجوی دوره دکتری است. ما دو فرزند داریم، فرزندانمان خانم دکتر نازنین دوایی پزشک و درزمینه روانشانسی بالینی طبابت می‌کند– ایشان دو فرزند دختر دارد – همسر ایشان آقای دکتر کلانتر هرمزی استاد جراحی ترمیمی است که با مسافرت به نواحی دور افتاده کشور با تیمی از جراحان پلاستیک به طور رایگان بیماران شکاف‌کام وشکاف‌لب و نظایر آن را جراحی می‌کند. فرزند دوم، پیام دوایی است که مهندس الکترونیک است هر دو فرزندمان متاهل و صاحب فرزند هستند.

همیشه اینقدر مظلوم بودید؟
       از وقتی به یاد دارم بچه بی‌سروصدا و مظلومی بودم. همیشه سرم به درس و مشق بود. پدر و مادرم همیشه تاکید داشتند که باید شاگرد اول باشی و من همیشه شاگرد اول بودم. زمانی که می‌خواستم برای دبیرستان ثبت‌نام کنم یکی از دوستانمان یک معرفی نامه به من داد برای مدرسه علمیه که در میدان بهارستان بود. آن زمان معدل بالای ۱۵ خیلی شاخص و خاص بود. معدل من ۱۷ و نیم بود با آن گواهی رفتم مدرسه. مدیر که کارنامه را دید دو قطره آب ریخته بود و عدد معدلم کمی مخدوش شده بود و مدیر گفت چون نمره بالاست ممکن است دستکاری کرده باشی و باید بروی اداره مرکزی و تاییدیه بگیری. من خیلی ناراحت شدم و با بغض از دفتر بیرون آمدم درحیاط از بچه‌ها پرسیدم این اداره امتحان‌ها کجاست از من پرسیدن مشکل‌ات چه بوده. وقتی گفتم بهم گفتن برگرد و به مدیر بگو عدد مخدوش شده ولی به حروف هم که نوشته شده و خواناست، خلاصه من برگشتم دفتر و همین حرف را گفتم چشمتتان روز بد نبیند مدیر عصبانی شد که چه حقی داری که روی حرف من حرف بزنی و یک کشیده محکم به من زد. خلاصه رفتم یک مدرسه دیگر ثبت نام کردم و سال‌ها گذشت و فوق تخصصم را از امریکا گرفتم و برگشتم یک روز در مطب بودم که همین آقای مدیر به عنوان مریض آمد.‌‌ همان کسی که به ناحق یک سیلی به من زده بود مریضی سختی داشت، بعد از جراحی که خیالم راحت شد که خوب شدند تازه خودم را معرفی کردم و ماجرا را برایشان تعریف کردم و گفتم آن روز که به خانه رفتم جای سیلی که به‌من زده بودید ورم کرده بود و پدرم خیلی ناراحت شد و آمد مدرسه که شما رفته بودید. بنده خدا خیلی ناراحت شد و عذر خواهی کرد ولی من قلبا ذره‌ای کدورت در دلم نبود و گفتم از این جهت این را تعریف کردم که ببینیم دنیا چقدر کوتاه و گذراست و من چیزی غیر از احترام و تمجید در قلبم نیست، با وجودی که هیچ وقت این اتفاق را فراموش نکردم.

وقتی شناختید نگاهتان به ایشان به‌عنوان مریض تغییری نکرد؟
       نه اصلاً. به نظر من این مواقع زمان امتحان و آزمون آدم‌هاست اینکه بتوانی به مریض نگاه حرفه‌ای کنی و حب و بغض‌ها را ندیده بگیری و فقط به درمانش فکر کنی. من تا وقتی کاملاً از درمانش مطمئن نشدم خودم را معرفی نکردم چون دوست نداشتم یک خاطره، نگاه حرفه‌ای من را خدشه‌دار کند.احساسات نباید بر خرد و سوگند حرفه‌ای ما تاثیر بگذارد. باید در این مواقع بیشتر توجه کنیم.
 این حس و احساس مسوولیت چگونه به وجود می‌آید که در حال حاضر کم‌رنگ شده است؟
       پزشکی رشته‌ای است که با انسان‌ها سروکار دارد و اخلاق و عواطف نقش بسیار مهمی در این حرفه دارند؛ بنابراین بایستی افرادی که در این شغل مقدس مشغول به کار می‌شوند، انسان و همنوعان خود را دوست داشته باشند و مشتاق خدمت به مردم باشند، چراکه در غیر این صورت اساس کار مختل می‌شود. من فکر می‌کنم کسانی که درزمینه پزشکی کار می‌کنند چه در سطح درمان، چه بهداشت و چه پژوهش، باید هدف اصلی‌شان رضای خداوند وعشق خدمت به انسان‌ها و بیماران باشد. اگر جامعه پزشکی ما این شرایط مهم را به‌صورت یک رکن اساسی از اخلاق پزشکی در دانشجویان این رشته به وجود بیاورد، پیشرفت‌های علمی و سایر مسائل حول این محور آسان‌تر حل خواهند شد.

       جامعه پزشکی، یک بخشی از کل جامعه است و تاثیرات متقابلی باهم دارند. فرهنگ هر ملتی یک پدیده پویایی است و ما باید به سمت بهبود روابط انسانی و اخلاق حرکت کنیم.در این سیر تحولی باید در نظر داشت که پزشک ها یک قشر متمایزی هستندکه نه تنها نباید از اخلاق دور شوند بلکه باید پرچم دار و رهبر این حرکت به سمت اخلاق باشند، باید بدانند وظیفه خاصی دارند و این حس مسئولیت را داشته باشند، مردم روش و منش و سبک زندگی پزشک‌ها را می‌بینند و همین دیدن ها این مسئولیت را دوچندان می‌کند. از جامعه پزشکی الگو برداری می‌شود و همین برای جامعه پزشکی یک بار اخلاقی دارد. در حال حاضر ما دو موضوع داریم ترقی و پیشرفت علمی و توسعه انسانی از نظراخلاقی است، ما در سال های اخیر از نظر تکنولوژی و علمی پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای داشتیم و ترقی کردیم حتی از نظر تعداد فارغ‌التحصیل‌های پزشکی هم خیلی پیشرفت کردیم در حدود 89 دانشکده پزشکی داریم، در سایر رشته های دانشگاهی هم خیلی پیشرفت داشتیم حتی در انرژی هسته‌ای هم رشد داشتیم منتهی ما در توسعه و حرکت به سمت اخلاق و انسانیت به هیچ وجه رشد متناسبی نداشتیم و خیلی عقب ماندیدم و حتی از نظر انسانی نزول پیدا کردیم. در جامعه به وضوح می‌بینیم عدم اعتماد به‌هم، اختلاس‌ها و بی‌اخلاقی‌ها، کلاهبرداری‌ها بیشتر شده است.
 علت این نزول اخلاقی در جامعه پزشکی را در چه چیزی می بینید؟
       علت اصلی این است که ما این وجه را ندیده گرفتیم و به آن اهمیتی ندادیم. ما در توسعه انسانی پیشرفتی نداشتیم که هیچ افت شدید هم داریم ومتاسفانه این شامل جامعه پزشکی هم می شود.این عدم توجه چند وجه دارد و یک بحث ریشه‌ای است. حکمرانان، دانشمندان، معلم‌ها، روحانی‌ها همه سهم داشتند و ما الان برای ترمیم این زخم عمیق نیاز به یک همکاری همه جانبه داریم. برداشت ما اشتباه بود و فقط یک تمدن یک سویه دیدیم و مادیات و پول و مقام برایمان در اولویت قرار گرفت. ارزش‌های واقعی را ندیدیم. ما از نظر اخلاقی یک سقوط کامل داریم و این تعارف بردار هم نیست. ما یک انقلاب فرهنگی لازم داریم. در جامعه پزشکی نسبت به خیلی از حرفه‌های دیگر این سقوط کمتر است ولی ما هم از لحاظ فرهنگی کلی آسیب دیدیدم. یک حرکت اصولی و علمی و سنجیده نیاز داریم.

اگر بخواهید به اخلاق جامعه پزشکی نمره بدهید، چه نمره ای می دهید؟
       فکر می‌کنم بداخلاق نمره 15 می دهم.دراخلاق حرفه‌ای خیلی خوب نیستیم.ما بی‌توجهی وغفلت کردیم.
 دانشجوهای پزشکی از کجاباید یاد می‌گرفتند، این دلیل عدم آموزش به خود جامعه پزشکی برنمی گردد؟
       این یک ارتباط دوسویه ناقص بود. فقط با تئوری و آموزش نمی شود اخلاق را نهادینه کرد . وقتی الگوی مدنظر جامعه الگویی مصرف زده و تهی است با درس و کلاس کاری از پیش نمی رود.پیسکسوت ها و الگوها باید در رفتارهایشان این پیام را می دادند که ما از همین نظر ضعف داشتیم و صدمه خوردیم.

آقای دکتر تا حالا زیر میزی گرفتید؟
       به هیچ عنوان . حتی برای یکبار. همین چند ماه پیش در همایشی از من و دکتر یلدا تشکر کردند بابت این که تا به حال از این پول ها از مریض نگرفته ایم و این لطف خدا بوده که شامل حال ما شده است.

اگر بخواهید به عنوان یک پزشک الگو و موفق به دانشجویان جوان پزشکی یک جمله بگویید، چه نکته‌ای را می‌گویید؟
        پیام من به دانشجویان و پزشکان جوان این است که همواره سعی کنند احساس مردم‌دوستی و دلسوزی خود را نسبت به بیماران تقویت کنند. بیمار را بشناسند و به بیمار به چشم یک عزیزشان نگاه کنند. تاکید من فقط این است که با شناخت وارد رشته پزشکی شوند و بدانند این حرفه صرفا یک شغل نیست عشق ورزی به انسان ها و اخلاق است.
 دوران دانشجویی هم همین نگاه را داشتید؟
       پس از اتمام دبیرستان در کنکور دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شرکت کردم و با رتبه بالا قبول شدم. دوران تحصیل پزشکی طبق روال متعارف طی شد، استادان فرزانه و صاحب‌نام که در بخش‌های مختلف دانشکده حضور داشتند واقعاً فراموش‌نشدنی هستند. اساتیدی که من افتخار حضور در بخش آن‌ها نصیبم شده بود همیشه در خاطر من و هم‌دوره‌های من هستند وخواهند بود مرحوم دکتر قریب، مرحوم دکتر صادق پیروز عزیزی، مرحوم دکتر وکیلی، مرحوم دکتر آرمین و مرحوم دکترشمسا از آن جمله بودند. البته همه اساتید پیش‌کسوت دانشکده پزشکی تهران کم‌نظیر و فرهیخته بودند . رفتار و کردارانسانی این بزرگواران و تسلط آنان در معاینه بیماران سرپایی و بستری هنوز مثال زدنی است، یادگیری از این بزرگواران فقط به کلاس درس یا سالن کنفرانس محدود نمی‌شد و هر حرکت و سخن در بالین بیماران که از آنان مشاهده می‌کردیم برای ما آموزنده بود.

بعضی از جمله‌های آنان آن‌چنان برای ما تاثیرگذار بود که آن را برای سایر هم‌دوره‌ای‌های خود تا مدت‌ها نقل می‌کردیم. مثلاً مرحوم دکتر قریب یک‌بار در کنار تخت کودک بیماری که روز قبل حال خوبی نداشت و در معاینه روز بعد لبخند بر لب داشت گفتند که هر وقت بیمارتان لبخند بزند، بدانید که حالش بهتر شده است مصداق فرمایش ایشان را بار‌ها، تجربه کرده‌ایم.

چرا تصمیم گرفتید که به خارج بروید؟
        برای دوره E. C. F. M. G پس از اتمام دوره دانشکده پزشکی و قبولی در امتحان تخصص عازم آمریکا شدم. در سال‌های آخر دانشکده پزشکی به رشته جراحی علاقه‌مند شده بودم. به همین جهت دوره پنج‌ساله جراحی عمومی را در شهر راچستر واقع در ایالت نیویورک گذراندم. در سال آخر دستیاری به‌عنوان (دستیار سال) در رشته جراحی عمومی انتخاب شدم و به همین مناسبت برای من و سه دستیار منتخب در رشته‌های دیگر مهمانی مفصلی در سالن بزرگ شهر برگزار شد. پس از به پایان رساندن دوره جراحی عمومی و قبولی در امتحان بورد تخصصی، رشته جراحی کودکان را در دانشگاه کاناداو ادامه آن را در بخش جراحی کودکان دانشگاه جانزهاپکینز MANITOBA آمریکا طی کردم. در سال‌های بعد در بیمارستان همراسمیت (دانشگاه لندن) درزمینه جراحی عروق و جراحی سرطان‌ها کارکردم. متعاقباً در جراحی کودکان Visiting Professor مطالعاتی به‌عنوان استاد میهمان دانشگاه لیورپول (انگلستان) دعوت شدم.

چرا تصمیم گرفتید برگردید؟
       در سال ۱۳۴۷ پس از اتمام دوره‌های تخصصی به ایران بازگشتم. من و همسرم از اینکه پس از ۷ سال به وطن عزیزمان و نزد خانواده‌مان بازگشتیم بسیار خوشحال بودیم. بااینکه در آمریکا و کانادا دعوت به کارشده بودم زندگی در کشورمان برای ما چیز دیگری بود.من هیچ وقت به ماندن و اقامت فکر هم نکردم.

چرا ؟
       چون آنها نیازی به من نداشتند ولی مردم کشور خودم در شرایط بهداشتی و درمانی مناسبی نبودند و به تخصص من نیاز داشتند. دوست داشتم جایی باشم که مفید باشم . در ابتدا در تهران در دو بیمارستان جراحی می‌کردم. در همان زمان از دو دانشکده پزشکی دعوت به کار شدم. چند تن از هم‌دوره‌ای‌های قبلی من که در دانشگاه جندی‌شاپور اهواز مشغول خدمت شده بودند مرا تشویق کردند که به آن‌ها بپیوندم. قسمت چنین بود که از خطه عزیز خوزستان شروع به کارکنم، در آن دوران دانشکده پزشکی این دانشگاه در حال شکل گرفتن بود.

 البته سابقه تاریخی دانشگاه جندی‌شاپور باستانی به‌عنوان یکی ازاولین دانشگاه‌های جهان به‌جای خود در تاریخ دانش بشری برای همیشه دوران محفوظ است. در حقیقت دانشگاه جندی شاپور در حال قد بر افراشتن مجدد بود. در این زمان با همراهی تعدادی از استادیاران جوان و هم‌دوره، آموزش ودرمان در بخش‌های مختلف دانشکده برقرار شد و ادامه یافت تا جایی که این دانشکده به‌عنوان یکی از پنج دانشکده پزشکی کشور جایگاه مناسبی را به دست آورد. دانش آموختگان این دانشکده هم‌طراز با فارغ‌التحصیلان سایر دانشکده‌های پزشکی درعرصه پزشکی کشور به‌خوبی درخشیدند و در حال حاضر در سمت‌های مختلف دانشگاهی و غیردانشگاهی مشغول خدمت می‌باشند.من در دانشگاه با کوشش مستمر سمت‌های دانشگاهی را به‌تدریج و پله‌پله طی کردم. مدیریت گروه جراحی، معاونت دانشکده پزشکی، ریاست دانشکده پزشکی و معاونت پژوهشی دانشگاه در مراحل مختلف به من محول شد.

زمان پیروزی انقلاب در خوزستان بودید؟
       پس ازانقلاب با حکم وزیر علوم و آموزش عالی وقت، سرپرستی دانشگاه جندی‌شاپوررا عهده‌دار شدم و در سمت‌های مذکور آنچه در توان داشتم در طبق اخلاص برای پیشرفت این دانشگاه گذاشتم، در آن زمان دانشگاه جندی‌شاپورعلاوه بر ۱۷ دانشکده در اهواز شاخه‌هایی در خرمشهر، دزفول، ناحیه ملاثانی و خرم‌آباد داشت و دو بیمارستان شهدای تجریش و فیروزگر در تهران نیز ازنظر آموزشی وابسته به دانشگاه اهواز بودند. من از دوران نوجوانی علاقه زیادی به مطالعه کتب ادبی داشتم و هم‌اکنون نیزدارم و همچنین به کار عکاسی به‌صورت غیرحرفه‌ای می‌پرداختم که دنبال این کار راهم کم‌وبیش گرفتم. در دوران جوانی به ورزش ازجمله دو میدانی علاقه‌مند بودم و اگر اوقات فراغتی داشتم به این ورزش می‌پرداختم، ولی اکثراً اوقات فراغتم را صرف مطالعه کتب علمی و پزشکی و مجلات می‌کردم و آن‌ها را در اولویت نخست قرار می‌دادم. در طول بیش از 30 سال خدمت دانشگاهی در ایران بیش از هشتاد پایان‌نامه با دانشجویان رده‌های مختلف پزشکی، تخصصی و فوق تخصصی داشته‌ام. بیش از چهل و پنج مقاله و خلاصه مقاله، همچنین مقالاتی در زمینه خلاصه‌ای از کتب پزشکی و چند کتاب تالیف کرده‌ام. تحقیقاتی درزمینه فوریت‌های درمانی در مصدومان و مجروحان، پژوهش‌های مختلفی درباره سل دستگاه گوارش در خوزستان و اختلالات تیروئیدی و غدد تیروئید در خوزستان انجام داده‌ام. طرح‌هایی در آموزش پزشکی مثل ادغام آموزش علوم تشریحی و جراحی بالینی یا آموزش هماهنگ و ادغام شدن دروس پزشکی وبهداشتی اجتماعی با آموزش بالینی در رشته‌های پزشکی ارائه کرده‌ام.

همچنین در تکمیل پژوهش‌هایی درزمینه جراحی سرطان‌های کبد و بی‌اختیاری اسفنک‌تر آلات و بررسی سرطان‌های شایع خانم‌ها به‌خصوص سرطان پستان – که در حال حاضر یک کمیته پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تشکیل‌شده و مشغول بررسی مسئله می‌باشند – فعالیت دارم.


زندگی حرفه ای
زندگی حرفه ای
زندگی حرفه ای
استاد گروه جراحی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
متولد سال 1315 – تهران
تحصیلات پزشکی و تخصصی
دکترای پزشکی دانشگاه تهران – 1340
دوره جراحی عمومی (5 سال) در بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه راچستر- نیویورک
دارای بورد تخصصی جراحی از آمریکا
طی دوره جراحی کودکان در دانشگاه‌های مانیتوبا – کانادا و دانشگاه جانزهاپکینز آمریکا
دوره جراحی اختصاصی دستگاه گوارش، بیمارستان همراسمیت، دانشگاه لندن
گواهی فوق تخصصی جراحی کودکان
طی دوره شش‌ماهه جراحی پیوند کلیه
طی دوره پاتولوژی جراحی، دانشگاه مک مستر، هامیلتون، انتاریو کانادا
فلوی بالینی جراحی پلاستیک کودکان بیمارستان همراسمیت – دانشگاه لندن
مسئولیت های آکادمیک
مدیریت گروه جراحی دانشگاه جندی شاپور 1350_1348
- معاونت دانشکده پزشکی دانشگاه جندی‌شاپور
- معاونت پژوهشی دانشگاه جندی‌شاپور 1357_1355
- سرپرست دانشگاه جندی‌شاپور
1361- ریاست شورای عالی پزشکی بنیاد شهید
عضو هیئت ممتحنه (بورد) جراحی عمومی - دوره‌های مکرر
عضویت ممتحنه (بورد) جراحی کودکان - دوره‌های مکرر
انتخاب به‌عنوان اولین سرپرست بخش آموزش پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
استاد میهمان بخش جراحی کودکان - دانشگاه لیورپول انگلستان
مدیر گروه جراحی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
عضویت در هیئت امنای دانشگاه علوم پزشکی اهواز
عضویت در انجمن‌های علمی
- عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران
- عضو (فلو ارشد) کالج جراحان آمریکا
- عضو آکادمی پزشکی کودکان (قسمت جراحی) آمریکا
- عضو هیئت موسس و هیئت‌مدیره انجمن سرطان ایران
- عضو هیئت موسس و هیئت‌مدیره انجمن پیشگیری و درمان چاقی ایران
- عضو انجمن بین‌المللی پزشکی سوانح
- عضو انجمن پزشکی وین
- عضو انجمن فارغ‌التحصیلان دانشگاه جانزهاپکینز
- عضو انجمن جراحان کودک آسیا
- عضویت در هیئت امناء دانشگاه علوم پزشکی اهواز
ریاست (منتخب) انجمن سرطان ایران
نشان‌ها و تقدیرنامه‌ها
تقدیرنامه مقام معظم رهبری به مناسبت خدمات برای مجروحین جنگ تحمیلی
تقدیرنامه‌های مربوط به لشکر 92 زرهی برای خدمات به مجروحین جنگ‌تحمیلی
تقدیرنامه وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دکتر مرندی
تقدیرنامه وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (دکتر باقری لنکرانی)
تقدیرنامه‌های مسئولین دانشگاه اهواز در ارتباط با خدمات حین جنگ تحمیلی
تقدیرنامه شهید دکتر چمران
تقدیرنامه ریاست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به مناسبت انتخاب استاد ممتاز به‌عنوان عضو هیئت‌علمی
تقدیرنامه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به‌عنوان عضو هیئت‌علمی شاخص
انتخاب به‌عنوان دانشمند منتخب سال 1392 برای دریافت نشان دانش توسط فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران
دریافت تقدیرنامه و تندیس از وزیر بهداشت، درمان و آموزش
تقدیرنامه دانشگاه شهید دکتر چمران به مناسبت خدمات در دوران جنگ‌تحمیلی
ریاست دانشگاه مزبور با مراسم اهدای لوح توسط وزیر علوم و فناوری وقت (دکتر توفیقی)
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۴
معصومه رهبر دهقان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۰۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۲
0
0
با احترام و سلام خدمت استاد محترم منوچهر دوایی براشون از خدای متعال آرزوی سلامتی وبهروزی دارم سلامت وتندرست باشند چنین انسانهای بزرگی .
معصومه رهبر دهقان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۲
0
0
با احترام و سلام خدمت استاد محترم منوچهر دوایی براشون از خدای متعال آرزوی سلامتی وبهروزی دارم سلامت وتندرست باشند چنین انسانهای بزرگی به علت ناراحتی سینه از اینکه با چنین پزشک وقت معاینه دارم وچنین سعادتی نصیبم شده خوشحالم یا حق
نرگس ثبتی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۴
0
0
با سلام واحترام خدمت استاد گرانقدر جناب اقای دکتر منوچهر دوایی
تعهد وتخصصتان ستودنی است
بهترینهای سرزمینم در پناه خدای بزرگ
همیشه سلامت باشید وهمچون خورشید فروزان
التماس دعا
اشتری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۸/۰۱
0
0
با سلام و تقدیم احترام برای استاد بزرگوار جناب آقای دکتر دوایی که شخصا افتخار شاگردی ایشان را داشته آم از خداوند برایشان عمری طولانی همراه تندرستی سلامتی وموفقیت آرزو دارم
زهرا امامی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۳
0
0
سلام ممنون بابت مطالب خوبتون.
خدا عمر باعزت به آقای دکتر بده.
تو رو خدا اگر کسی ایمیل یا شماره مطب از ایشون داره بذاره.ممنون میشم
سپیده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۸/۰۵/۲۱
0
0
باآرزوی سلامتی وطول عمرباعزت بدای شماپزشک بااخلاق وحاذق.مادرم روسالهاپیش جراحی کردین ومادرم همیشه ازویژگیهای بارزشمامثال میزدندوتامدتهاگریه میکردندودلتنگ این همه اخلاق شمابودندمتاسفانه مادرم سه سال پپیش فوت کردندولی خانواده ی ماهمیشه باشنیدن نام شمابرای شماازصمیم قلب دعامیکنند
sheida
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۳:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۲/۲۲
0
0
سلام خداقوت .دخترم لبش مشکل همانژیوم داره خواستم از اقای دکتر یه وقت ویزیت برامون درنظر بگیرن .نزدیک ۸ماهه از دامادشون در تلگرام درخواست معاینه کردم ولی متاسفانه پاسخی نگرفتم لطفا پیگیری کنید ممنونم
زهر واحد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
0
0
باعرض سلام همسرمن سرطان معده داشت درسال ۷۹ اقای دکتر دوایی واقای دکتر زندی جراحی کردن ازلطف خدا ودستهای پرتوان ایشون هنوز سایه اشون بالای سرم هست اول مدیون خدا وبعد مدیون ایشون هستیم خدا حفظشون کنه وعاقبت بخیر بشن
سید جمال غریب
|
United Arab Emirates
|
۰۱:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۷
0
0
با سلام و احترام خدمت بزرگترین استاد اخلاق ،ادب،تواضع، متانت و جراح چیره دست جناب آقای پروفسور دوایی.
چند سال پیش مادرم مبتلا به سرطان رکتوم شده بود که پس از چندین عمل متفاوت،بالاخره آقای دکتر توانستند عمل فوق العاده ای رو انجام دهند.هرچند اکنون جسم مادرم کنار ما نیست اما باید در مقابل رفتار و علم استاد دوایی سر تعظیم فرود آورد.نکته قابل توجه اینکه: ایشان همیشه با مریض های خود مانند فرزندان خویش رفتار می کردند.از خداوند برای ایشان،خواستار طول عمر با عزت هستیم.سلطانپور(گرگان)
سید محمود موسوی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۵ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۰
0
0
آقای دکتر دوایی جز افراد کم نظیر در رشته پزشکی می‌باشند . انسانی کاملی که هدفش خدمت به انسانها بدون توجه به رنگ پوست و دارا و ندار بودن بیمار تمام توان خود ا برای بهبودی آنها انجام داده وبعضا به بیمار خود کمک مالی کرده است .همیشه برای این انسان نمونه دعا کرده و آرزوی عمری با سعادت برای ایشان دارم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۵
0
0
روح شون شاد
فضل اله محمدی
|
France
|
۲۳:۳۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۵
0
0
روحش شاد.متآسفانه هم اکنون باخبر شدم که دکتر دوایی عزیز و دوست داشتنی درگذشت.
انسانی شریف و وارسته ای بود. سال ۱۳۷۰ پدرم را برای جراحی سرطان نزد ایشون بردم. به هنگام معاینه پدر و تکمیل پرونده وقتی متوجه شد من معلم هستم ، نیم خیز شد و این جمله زیبا را به زبان آورد. ما مدیون شما هستیم و ارادت داریم. ومن هرگز اون لحظه و تواضع بی نظیر را فراموش نمی‌کنم. واقعاً مردنکونام نمی زد هرگز. نام نیکش جاودان باشد.
ارادتمند همیشگی این مردبزرگم.محمدی دبیر شهرری۲
زکریا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۶
0
0
روحش شاد وقرین رحمت الهی
مهدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۵:۳۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۸
0
0
دکتر دوایی عزیز . را فقط باید گفت یک فرشته واقعی بود در قامت یک انسان وپزشکی حاذق وعاَشق . که در جامعه ما بسیار کمتر می‌توان یافت چنین انسانی را ....... من ازجانبازان جنگ می‌باشم که از پانزده سالگی وارد جنگ وبدفعات مجروح شدم اما در سال ۹۱ بواسطه مشکلات درمانی جدیدی که برام بوجود اومده بودبمحض ویزیت فرمودن سریع باید جراحی انجام شود سوال کردم جناب دکتر خودتون جراحی میکنید یا ..... با لبخندی امیدوار کننده گفتند بله خودم انجام میدم جراحی شما را .
باشنیدن چنین جوابی از این مرد آرامش وامیدی وصف ناپذیر در من بوجود آمد ومنعاقب آن سه روز بعد که مرا به اتاق عمل بردند چهره بشاش و سرشار از عشق دکتر را با لباس اتاق عمل دیدم که بمن میگفت نگران نباشی ها . خیالت راحت باشه همه چیز بلطف خدا بخوبی انجام خواهد شد و بعد از چندین ساعت جراحی که منو به بخش منتقل کرده بودن .وساعتی بیش نبود که بهوش اومده بود دیدم دکتر تشریف آوردن و بهم گفتن عملت بخوبی انجام شد و هرکاری از دستم برمیومد انجام دادم و ریز برام داشت توضیح ميداد.....
آنهمه کرامت و محبتی که از دکتر دیده بودم در شرایطی که روی تخت بیمارستان بودم گفتم خدایا چگونه قدردانی وتشکر خودم را به این مرد ابراز بدارم همانطوریکه دکتر کنار تختم ایستاده بود وبا من حرف می‌زد یواشکی دستش را گرفتم وسرم را آوردم تاببوسم سریع ممانعت کرد از بوسیدن دستش و بلافاصله دست من را گرفت بوسید و بلند کرد دستم را در اتاقی که دو نفر بستری بودن . گفت دست شما را باید بوسید که قهرمانان واقعی مملکتمون هستید که با تموم وجود جانفشانی کردید .....
آنروز چیزی جز گریه نداشتم در قبال رفتار دکتر دوایی عزیز

وامروزم که شنیدم دکتر از دنیا رفته گریه امان از من برده
وباتموم وجود حس میکنم عزیزترینم از دست رفته

در سالیان عمرم چنین انسان وپزشکی به تواضع. وجدان . شرافت . قدردانی و اخلاق مداری ندیدم

* تا چند صباحی که زنده هستم دکتر دوایی را الگوی حقیقی انسانیت عشق توصیف میکنم
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: